گفتوگو با وحید هاشمیان درباره زیرساخت های علمی فوتبال
به بچــــــههایتان خیــــــانت نکـــــــنید!
معمولا مربیان و چهرههای مطرح فوتبال ایران آنقدر درگیر حاشیه هستند که وقت نمیکنند حرفهای درست و حسابی بزنند. وحید هاشمیان هم از جمله چهرههایی است که خیلی وقتها مجبور شده درباره این حواشی صحبت کند. او اما به تازگی فرصتی یافته تا دور از جو منفی فوتبال، حرفهای تازهای بزند که هر کدام از جملاتش میتواند برای مربیان و بازیکنان آموزنده باشد.
رقیب خودی
در فوتبال حرفهای این نیست که بازیکن با بازیکن دیگری رقابت داشتهباشد بلکه مهم این است که بازیکن با خودش رقیب باشد. برای آنکه شما پیشرفت کنید نیازی نیست حتما رقیبی کنارتان باشد بلکه خودتان برای خودتان بهترین رقیب هستید.
شناسایی بازیکن
شناخت شخصیت بازیکن خیلی مهم است. وقتی میخواهیم تیمی جمع کنیم، باید شخصیت بازیکنان را بشناسیم. در این زمان دو فاکتور در نظر میگیریم. اولین فاکتور این است که بازیکن از کدام کشور میآید. مثلا بازیکنی که از عراق، سوئد یا ژاپن میآید علاوه بر تفاوت فیزیکی و فنی، تفاوت فرهنگی هم دارد. این مهم است بازیکن از کدام شهر میآید. مثلا بازیکنی که در جنوب ایران است، با بازیکنی که در شمال کشور بازی میکند تفاوت فرهنگی یا تفکرات تیمی متفاوت دارد. همچنین تفکرات انفرادیشان فرق میکند. این مهم است ما بازیکنان را شناسایی کنیم و بدانیم از کدام قشر و جامعهای آمدهاند. ما بازیکنان برونگرا و درون گرا داریم. درون گرا همیشه سعی میکند به بهترین شکل ممکن کارش را انجام دهد ولی وارد گروه نمیشود. درون گرا میگوید من اولویت هستم. ارجحیت دارم که مثلا آقای گل شوم. اگر بازیکن برونگرا دیده شود، انگیزه میگیرد. برای این بازیکنان باید چنین شرایطی به وجود بیاوریم. باید در مطبوعات دیده شوند و مورد حمایت تماشاگران قرار بگیرند. بعضی بازیکنان هستند که با دست زدن به حاشیه و ایجاد مشکل میخواهند تو چشم باشند. این هم خیلی مهم است بدانیم بازیکن از چه فرهنگی آمده و چطور و کجا تربیت شدهاست.
کار بزرگ بوخوم
یک تیم از قطعات یا پازلهای مختلف تشکیل شده که اگر یکی دو قطعه مشکل داشتهباشد، شک نکنید تیم کامل نخواهد شد و هیچگاه شکل نمیگیرد. من یک مثال بزنم. ما در بوخوم تیمی داشتیم که فقط چهار بازیکن آلمانی داشت. از آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی، اروپا و... بازیکنان زیادی داشتیم. بازیکنانی از فرهنگها و اعتقادات مختلف. باشگاه خیلی خوب میتوانست تیم را سر و شکل بدهد. در سال 2004-2003 خیلیها قبل از شروع بازیها ما را گزینه سقوط میدانستند ولی همان سال ما مقام پنجم بوندسلیگا را به دست آوردیم و بالا سر شالکه و دورتموند ایستادیم.
پاس و 2 چهره متفاوت
ما در پاس دو تیم متفاوت داشتیم. اولین تیمی که با آن قهرمان شدیم. تیمی بود که بازیکنان نامی زیادی نداشت ولی هارمونی و هماهنگی لازم را داشت. بعد از قهرمانی، تیمی که تشکیل دادیم پر از ستاره بود ولی هارمونی لازم را نداشت. شما شک نکنید اگر برای سال دوم همان بازیکنان جوان و خوب میماندند و سه چهار جوان دیگر به تیم اضافه میشد ما تا مراحل بالای لیگ قهرمانان آسیا میرفتیم. در واقع ما دو تجربه متفاوت داشتیم. اول تیمی متحد و یکدل و دوم تیمی پر ستاره که اتحاد نداشت.
مسی به درد لایپزیگ میخورد؟
ما وقتی میخواهیم برای تیم بازیکن بگیریم، باید ببینیم فلسفه کاری او به ما میخورد؟ درباره انتخاب مربی هم همینطور است. من هیچوقت نمیتوانم تصور کنم یک روز مورینیو سرمربی بایرن مونیخ شود. تفکرات او با بایرن فرق دارد. او حتی نمیتواند سرمربی لایپزیگ شود. تیمها برای جذب بازیکنان هم همینطور عمل میکنند. ابتدا بررسی میکنند بازیکنی که میگیرند از نظر شخصیتی به تیم آنها میخورد یا نه؟ در لایپزیگ وقتی توپ از دست میرود، همه برای گرفتنش با هم میجنگند. مسی بازیکن خوبی است ولی آیا او میتواند برای این تیم بازی کند؟! آیا او در پازل تیمی لایپزیگ جای میگیرد؟
آلمان مربی یوگا دارد
الان بعضی از تیمهای آلمانی چشم پزشک به کادر فنی خود اضافه کردهاند. تیم ملی آلمان مربی یوگا دارد. زمانی که خود من در بوخوم بودم، ما یک مربی روانشناس داشتیم که در زمان اردوها به ما ملحق میشد. البته این را بگویم شما نمیتوانید روانشناس اجتماعی برای فوتبالیست بیاورید بلکه باید کسی بیاید که در حوزه ورزش و فوتبال تخصص داشتهباشد. یادم هست یک بازی حساس با هامبورگ داشتیم که باید میبردیم. خیلی از تماشاگران آن زمان اعتراض داشتند و حتی در بازی قبلی مان کنار زمین آمدند. روانشناس تیم یک فیلم از آتش نشانها به ما نشان داد که آنها یکسری آدم را از آتش بیرون کشیدند. گفت نظر شما چیست؟ هرکسی نظری داد. او گفت حالا شما آتش نشان هستید. باید از توانایی خود استفاده کنید. اگر فکر کنید که آتش شما را میسوزاند، موفق نمیشوید. اگر فکر میکنید اسیر دود و سوختگی میشوید باز هم نمیتوانید موفق شوید. تاکید او این بود آتش نشان با همه سختیها فقط میخواهد عملیات را انجام دهد. شما هم به زمین بروید و فقط عملیات خود را انجام دهید.
خیانت در حق بازیکنان جوان
بعضی خانوادهها دوست دارند فرزندشان در جوانی لژیونر شود. بعضی خانوادهها حتی بچه خود را تحت فشار قرار میدهند. فرزندی که عشق به فوتبال نداشتهباشد، شک نکنید موفق نخواهد شد. مهمتر از عشق خانواده به پیشرفت بچه شان، مهم عشق خود بچه است. ایجاد هیجان کاذب برای فرزندتان در واقع یک خیانت بزرگ در حق اوست. اگر فرزند شما استعداد ندارد و شما میخواهید او پیشرفت کند در واقع خیانت کردهاید. پیشنهاد من این است هیچوقت نوجوان یا جوان خود را تحت فشار نگذارید. او باید پله پله توانایی خود را تقسیم و حرکت کند. باید هدف داشتهباشد. بدون هدف به جایی نمیرسد. در ضمن این مهم است که بازیکن درون خودش با خودش حرف بزند. اگر واقعا استعداد داشتهباشد، این پیام را درون خود میشنود که آیا میتواند موفق شود یا نه؟
در فوتبال حرفهای این نیست که بازیکن با بازیکن دیگری رقابت داشتهباشد بلکه مهم این است که بازیکن با خودش رقیب باشد. برای آنکه شما پیشرفت کنید نیازی نیست حتما رقیبی کنارتان باشد بلکه خودتان برای خودتان بهترین رقیب هستید.
شناسایی بازیکن
شناخت شخصیت بازیکن خیلی مهم است. وقتی میخواهیم تیمی جمع کنیم، باید شخصیت بازیکنان را بشناسیم. در این زمان دو فاکتور در نظر میگیریم. اولین فاکتور این است که بازیکن از کدام کشور میآید. مثلا بازیکنی که از عراق، سوئد یا ژاپن میآید علاوه بر تفاوت فیزیکی و فنی، تفاوت فرهنگی هم دارد. این مهم است بازیکن از کدام شهر میآید. مثلا بازیکنی که در جنوب ایران است، با بازیکنی که در شمال کشور بازی میکند تفاوت فرهنگی یا تفکرات تیمی متفاوت دارد. همچنین تفکرات انفرادیشان فرق میکند. این مهم است ما بازیکنان را شناسایی کنیم و بدانیم از کدام قشر و جامعهای آمدهاند. ما بازیکنان برونگرا و درون گرا داریم. درون گرا همیشه سعی میکند به بهترین شکل ممکن کارش را انجام دهد ولی وارد گروه نمیشود. درون گرا میگوید من اولویت هستم. ارجحیت دارم که مثلا آقای گل شوم. اگر بازیکن برونگرا دیده شود، انگیزه میگیرد. برای این بازیکنان باید چنین شرایطی به وجود بیاوریم. باید در مطبوعات دیده شوند و مورد حمایت تماشاگران قرار بگیرند. بعضی بازیکنان هستند که با دست زدن به حاشیه و ایجاد مشکل میخواهند تو چشم باشند. این هم خیلی مهم است بدانیم بازیکن از چه فرهنگی آمده و چطور و کجا تربیت شدهاست.
کار بزرگ بوخوم
یک تیم از قطعات یا پازلهای مختلف تشکیل شده که اگر یکی دو قطعه مشکل داشتهباشد، شک نکنید تیم کامل نخواهد شد و هیچگاه شکل نمیگیرد. من یک مثال بزنم. ما در بوخوم تیمی داشتیم که فقط چهار بازیکن آلمانی داشت. از آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی، اروپا و... بازیکنان زیادی داشتیم. بازیکنانی از فرهنگها و اعتقادات مختلف. باشگاه خیلی خوب میتوانست تیم را سر و شکل بدهد. در سال 2004-2003 خیلیها قبل از شروع بازیها ما را گزینه سقوط میدانستند ولی همان سال ما مقام پنجم بوندسلیگا را به دست آوردیم و بالا سر شالکه و دورتموند ایستادیم.
پاس و 2 چهره متفاوت
ما در پاس دو تیم متفاوت داشتیم. اولین تیمی که با آن قهرمان شدیم. تیمی بود که بازیکنان نامی زیادی نداشت ولی هارمونی و هماهنگی لازم را داشت. بعد از قهرمانی، تیمی که تشکیل دادیم پر از ستاره بود ولی هارمونی لازم را نداشت. شما شک نکنید اگر برای سال دوم همان بازیکنان جوان و خوب میماندند و سه چهار جوان دیگر به تیم اضافه میشد ما تا مراحل بالای لیگ قهرمانان آسیا میرفتیم. در واقع ما دو تجربه متفاوت داشتیم. اول تیمی متحد و یکدل و دوم تیمی پر ستاره که اتحاد نداشت.
مسی به درد لایپزیگ میخورد؟
ما وقتی میخواهیم برای تیم بازیکن بگیریم، باید ببینیم فلسفه کاری او به ما میخورد؟ درباره انتخاب مربی هم همینطور است. من هیچوقت نمیتوانم تصور کنم یک روز مورینیو سرمربی بایرن مونیخ شود. تفکرات او با بایرن فرق دارد. او حتی نمیتواند سرمربی لایپزیگ شود. تیمها برای جذب بازیکنان هم همینطور عمل میکنند. ابتدا بررسی میکنند بازیکنی که میگیرند از نظر شخصیتی به تیم آنها میخورد یا نه؟ در لایپزیگ وقتی توپ از دست میرود، همه برای گرفتنش با هم میجنگند. مسی بازیکن خوبی است ولی آیا او میتواند برای این تیم بازی کند؟! آیا او در پازل تیمی لایپزیگ جای میگیرد؟
آلمان مربی یوگا دارد
الان بعضی از تیمهای آلمانی چشم پزشک به کادر فنی خود اضافه کردهاند. تیم ملی آلمان مربی یوگا دارد. زمانی که خود من در بوخوم بودم، ما یک مربی روانشناس داشتیم که در زمان اردوها به ما ملحق میشد. البته این را بگویم شما نمیتوانید روانشناس اجتماعی برای فوتبالیست بیاورید بلکه باید کسی بیاید که در حوزه ورزش و فوتبال تخصص داشتهباشد. یادم هست یک بازی حساس با هامبورگ داشتیم که باید میبردیم. خیلی از تماشاگران آن زمان اعتراض داشتند و حتی در بازی قبلی مان کنار زمین آمدند. روانشناس تیم یک فیلم از آتش نشانها به ما نشان داد که آنها یکسری آدم را از آتش بیرون کشیدند. گفت نظر شما چیست؟ هرکسی نظری داد. او گفت حالا شما آتش نشان هستید. باید از توانایی خود استفاده کنید. اگر فکر کنید که آتش شما را میسوزاند، موفق نمیشوید. اگر فکر میکنید اسیر دود و سوختگی میشوید باز هم نمیتوانید موفق شوید. تاکید او این بود آتش نشان با همه سختیها فقط میخواهد عملیات را انجام دهد. شما هم به زمین بروید و فقط عملیات خود را انجام دهید.
خیانت در حق بازیکنان جوان
بعضی خانوادهها دوست دارند فرزندشان در جوانی لژیونر شود. بعضی خانوادهها حتی بچه خود را تحت فشار قرار میدهند. فرزندی که عشق به فوتبال نداشتهباشد، شک نکنید موفق نخواهد شد. مهمتر از عشق خانواده به پیشرفت بچه شان، مهم عشق خود بچه است. ایجاد هیجان کاذب برای فرزندتان در واقع یک خیانت بزرگ در حق اوست. اگر فرزند شما استعداد ندارد و شما میخواهید او پیشرفت کند در واقع خیانت کردهاید. پیشنهاد من این است هیچوقت نوجوان یا جوان خود را تحت فشار نگذارید. او باید پله پله توانایی خود را تقسیم و حرکت کند. باید هدف داشتهباشد. بدون هدف به جایی نمیرسد. در ضمن این مهم است که بازیکن درون خودش با خودش حرف بزند. اگر واقعا استعداد داشتهباشد، این پیام را درون خود میشنود که آیا میتواند موفق شود یا نه؟
تیتر خبرها
-
به بچــــــههایتان خیــــــانت نکـــــــنید!
-
سیاست ایر ا ن درباره آمریکا تغییر نمیکند
-
سرگذشت عجسی چند اعدامی
-
پنج ضلعی شورش در آمریکای 2020
-
باید درهای آرشیو را باز کنیم
-
تسهیلات برای صادرکنندگان خوشحساب
-
تولد نوآوری در کارخانه متروک
-
دانشجویان خانگی
-
ماجرای نیمروز خیابان حجتی
-
افقهای افول آمریکا
-
منطق طرح مجلس برای لغو تحریمها
-
آرزوی کابل؛ ترامپ یا بایدن؟