3 قتل و 5 سرقت مسلحانه در پرونده دزدان طلافروشی

3 قتل و 5 سرقت مسلحانه در پرونده دزدان طلافروشی

 اعضای باند سرقت مسلحانه كه به طلافروشی در خیابان حجتی تبریز دستبرد زده بودند، در تازه‌ترین اعترافات خود به
ده فقره سرقت مسلحانه و سه قتل اعتراف كردند.
 به گزارش جام‌جم، سه سارق مسلح  بیست و نهم مهر امسال به یك طلافروشی در خیابان حجتی تبریز  دستبرد زده و بیش از سه كیلو و 500 گرم طلا دزدیدند. آنها صاحب مغازه طلافروشی را زخمی و مرد رهگذری را با شلیك گلوله به قتل رساندند. دزدهای مسلح در ادامه فرارشان  هفت نفر را هم با تفنگ ساچمه‌ای هدف قرار داده و زخمی كردند. متهمان تحت تعقیب بودند و همراه دیگر اعضای باند بعد از 24 ساعت از زمان وقوع سرقت مسلحانه، بازداشت شدند. از متهمان سه دستگاه خودرو توقیف و طلاهای سرقتی نیز در مخفیگاه‌شان كشف شد.
سرهنگ صابر عباس‌زاده، معاون هماهنگ‌كننده انتظامی استان آذربایجان‌شرقی در این‌باره به خبرنگار جام‌جم گفت: «با دستگیری شش عضو باند، سركرده آنها نیز که متواری بود، بازداشت شد. چون احتمال می‌رفت آنها  مرتكب جرایم دیگری هم شده باشند، به تحقیقات در این‌باره ادامه دادیم و معلوم شد آنها در ده سال اخیر مرتكب پنج فقره سرقت از طلافروشی و بانك شده‌اند که در جریان این سرقت‌ها 12 نفر از شهروندان زخمی و دو نفر دیگر را هم به قتل رسانده‌اند. با توجه به اعتراف‌های جدید متهمان  تحقیقات از آنها  برای مشخص شدن جرایم احتمالی دیگر از سوی این باند ادامه دارد.»
 به خاطر یك دختر، قاتل شدم
اصغر سردسته 37 ساله این باند كه سابقه دو قتل و چندین فقره سرقت مسلحانه را در پرونده خود دارد، به خبرنگار جام‌جم گفت: «اولین بار در 27 سالگی با سرقت ضایعات از شركت ساختمانی كه در آن مشغول كار بودم، جرایم خود را آغاز كردم و در این ده سال مرتكب سرقت‌های مختلف شده‌ام.»
وی كه متاهل است و دو فرزند دو و پنج ساله دارد، ادامه داد: «اولین بار آبان سال 98 بود كه یك نفر به اسم سیامك را كشتم. خواهر مقتول با من درد و دل می‌كرد و همیشه از آزار و اذیت‌های برادرش شكایت داشت. چندین بار هم به همین علت خودكشی كرده بود. وقتی حرف‌های این دختر را شنیدم، همراه یكی دیگر از اعضای باند به نام رسول شبانه وارد خانه آنها شدیم و وقتی دیدیم همه اهل خانه بیدارند از ترس چند گلوله شلیك كردم تا فرار كنیم كه یكی از گلوله‌ها به سیامك برخورد كرد و باعث كشته شدن او شد. من خانه، زمین كشاورزی و احشام داشتم و كار خانوادگی ما كشاورزی است. اما باج گرفتن دوستم رسول كه در قتل سیامك به من كمك كرده بود، باعث شد همیشه در این سرقت‌ها اعضای باند را همراهی كنم. در سرقت آخر نیز با این‌كه پنج ماه برای انجام آن برنامه‌ریزی
كرده بودیم، اما با دیدن عابر ترسیدیم و با شلیك به او باعث مرگش شدیم.»