نتیجه تربیت صحیح و اصولی
امید مهدینژاد طنزنویس
در زمانهای قدیم در یکی از شهرهای نواحی مرکزی مرد خسیسی زندگی میکرد که از شغل عتیقهفروشی و سمساری درآمد خوبی داشت، اما تمام دارایی خود را تبدیل به سکههای طلا و پنهان میکرد و خانوادهاش را در فقر و فاقه و بدبختی و فلاکت نگه میداشت تا سختی بکشند و مرد بار بیایند. مرد خسیس روزی به دکان بقالی رفت و دو سیر پنیر خرید. سپس پنیر را به خانه آورد و در شیشهای گذاشت و در شیشه را بست و با چسب قطرهای محکم کرد و نواری پارچهای دور در شیشه کشید و گره زد و گره آن را مهر و موم کرد و به همسرش گفت: بیا، اینهمه گفتی هرروز نان خالی میخوریم، برایتان پنیر خریدم.
سپس شیشه را داخل گاو صندوق گذاشت و در گاوصندوق را قفل کرد. همسر وی گفت: خب الان این را چکار کنیم؟ مرد خسیس گفت: هرروز صبح نان میخری و من شیشه را از صندوق بیرون میآورم و سر سفره میگذارم و شما نان خود را به شیشه میمالید و میخورید و ایشان چنین کردند. یکروز صبح که مرد خسیس دیر از خواب بیدار شده و در گاوصندوق را باز نکرده و شیشه پنیر را سر سفره نگذاشته بود، وقتی بیدار شد دید فرزندانش سفره را در کنار گاوصندوق انداخته و نان خود را به گاوصندوق میمالند و میخورند.
مرد خسیس با تماشای این صحنه عصبانی شد و به فرزندان خود فحش داد و گفت: کارد به شکمتان بخورد ای شکمپرستها که سیرمونی ندارید! میمردید یکروز بهجای نان و پنیر، نان خالی میخوردید؟ من که نمردهام. بالاخره بیدار میشدم و پنیر را سر سفره میآوردم.
سپس آنها را بهسختی زد و لباسش را پوشید و راهی مغازهاش شد. گفتنی است فرزندان مرد خسیس تحت تربیت سختگیرانه و اصولی پدرشان، همگی بعدها به مقامات و مناصب بالای حکومتی رسیدند و همین تربیت سختگیرانه و اصولی را در مورد مردم به کار بستند.
سپس شیشه را داخل گاو صندوق گذاشت و در گاوصندوق را قفل کرد. همسر وی گفت: خب الان این را چکار کنیم؟ مرد خسیس گفت: هرروز صبح نان میخری و من شیشه را از صندوق بیرون میآورم و سر سفره میگذارم و شما نان خود را به شیشه میمالید و میخورید و ایشان چنین کردند. یکروز صبح که مرد خسیس دیر از خواب بیدار شده و در گاوصندوق را باز نکرده و شیشه پنیر را سر سفره نگذاشته بود، وقتی بیدار شد دید فرزندانش سفره را در کنار گاوصندوق انداخته و نان خود را به گاوصندوق میمالند و میخورند.
مرد خسیس با تماشای این صحنه عصبانی شد و به فرزندان خود فحش داد و گفت: کارد به شکمتان بخورد ای شکمپرستها که سیرمونی ندارید! میمردید یکروز بهجای نان و پنیر، نان خالی میخوردید؟ من که نمردهام. بالاخره بیدار میشدم و پنیر را سر سفره میآوردم.
سپس آنها را بهسختی زد و لباسش را پوشید و راهی مغازهاش شد. گفتنی است فرزندان مرد خسیس تحت تربیت سختگیرانه و اصولی پدرشان، همگی بعدها به مقامات و مناصب بالای حکومتی رسیدند و همین تربیت سختگیرانه و اصولی را در مورد مردم به کار بستند.