کارگاه‌های متبرک

سازمان اوقاف با شعار هر بقعه یک کارخانه،‌ پای کارآفرینان و کارجویان را به امامزاده‌ها و اماکن متبرک باز کرده‌است

کارگاه‌های متبرک

تصاویر مانده در پس ذهن‌مان از یک بقعه یا امامزاده، احتمالا آن تصویری است که یک آدم خسته و شاید باران‌زده، از همه‌جا رانده و از همه‌جا مانده، چشمش به گنبد سبزرنگ امامزاده‌ای در مسیرش می‌افتد و به آن پناه می‌برد؛ به سکوت و نور و عطری که در اتاق کوچک امامزاده پیچیده‌است. حالا هم همین اتفاق افتاده‌است. شاید کمی شکل ماجرا متفاوت باشد و لطافت تصورهای ذهنی‌مان را نداشته‌باشد؛ اما این روزها، برخی از مردم خسته از بیکاری و کلافه از برنیامدن مخارج زندگی، راه امامزاده‌های شهر و محل‌شان را در پیش گرفته و دل بسته‌اند به شعار هر بقعه یک کارخانه؛ شعاری که سازمان اوقاف کشور برای اجرای آن تلاش می‌کند. آن‌قدر که ممکن است این روزها و هنگام زیارت امامزاده‌ای در شهرتان، چشم‌تان به یک چرخ خیاطی، دار قالی یا شاید جماعتی که در حال یادگیری حرفه‌ای خاص هستند بیفتد؛ پس تعجب نکنید.

پیرزن چادرش را بر سر کشیده، ماسکی سفیدرنگ بر صورت زده و بسم‌ا...گویان و با عصای چوبی و خرمایی‌رنگش، پله‌های امامزاده را آرام‌آرام و با طمانینه بالا می‌رود؛ درحالی‌که صدای ذکرهایش یک لحظه هم قطع نمی‌شود، از بین جماعتی که بین آشپزخانه و حجره‌ها در رفت‌وآمد هستند، خودش را به ضریح چوبی و مشبک امامزاده سیداسحاق(ع) می‌رساند. جایی که مدت‌هاست عطر امید و زندگی در فضای بزرگ و هشت‌ضلعی‌اش پیچیده‌است. بنایی که یادگار دوران ایلخانی و قرن هفتم هجری است اما حالا همین نمای خشتی و قدیمی امامزاده سیداسحاق و گنبد برافراشته آن در خیابان خواجه نصیرالدین طوسی ساوه بعد از هشت قرن، امید زندگی را در دل بسیاری از مردم شهر تازه کرده‌است. این را رفت‌وآمدهای پرشوروانگیزه آدم‌ها در هر ساعتی از شبانه‌روز به امامزاده نشان می‌دهد. جایی که از برکت حضور مقبره یکی از نوادگان امام موسی‌کاظم(ع)، زندگی بسیاری از اهالی محل با کسب‌وکارهایی جدید رونق گرفته و دل‌شان را به زندگی و آینده پیش‌رو گرم کرده‌است. کسب‌وکارهایی که با حمایت سازمان اوقاف و همدلی خانم سلطانی به‌عنوان فعال فرهنگی این امامزاده و البته دیگر متولیان آن، در فضای امن امامزاده سیداسحاق محبوب ساوه‌ای‌ها شکل گرفته‌است و خانم سلطانی از روزهای خوش جاری در امامزاده سیداسحاق‌(ع) می‌گوید: «از سال 88، پای من به امامزاده سیداسحاق(ع) باز شد؛ آن‌روزها به خانواده‌ها و جوانان، مشاوره خانواده می‌دادم.» اما او آن‌قدر دلبسته امامزاده شد که تنها به همان مشاوره بسنده نکرد: «پا پیش گذاشتیم و با کمک متولیان امر و استفاده از نذورات مردم به امامزاده، فضا و نمای قدیمی آن را بازسازی کردیم. اینجا که سر و شکل خوبی به خودش گرفت، کم‌کم به این فکر کردیم که چرا با نذورات مردم، کاری برای حل مشکلات اهالی بی‌بضاعت محل انجام ندهیم؟» و همین شد که یکی از حجره‌های فضای امامزاده را سر و سامان دادند و آن را به کارگاه خیاطی و قالی‌بافی تبدیل کردند: «با همان نذورات، دار قالی و چرخ خیاطی خریدیم؛ یکی از خادم‌های امامزاده که خیاطی بلد بود هم مسؤول آموزش شد. بعد هم دهان به دهان به مردم رساندیم که اگر کار ندارید و نیاز به شغل دارید، به امامزاده بیایید؛ اینجا برایتان کاری دست‌وپا کرده‌ایم.» و حالا چادر و مقنعه و انواع پوشاک زنانه و مردانه است که در بزرگ‌ترین حجره امامزاده دوخته و فروخته می‌شود: «البته که فعالیت‌هایمان محدود به خیاطی نیست؛ قالی‌بافی، تهیه محصولات غذایی طبیعی و کسب‌وکارهای دیگری هم در این فضا جریان دارد.» یک تیر و چند نشان؛ این‌طور که هم نیاز خانواده‌های نیازمند رفع شده‌است و هم مردم با خرید محصولات کارشان راه می‌افتد و هم این‌که همه این رفت‌وآمدها، به یک دل سیر زیارت ختم می‌شود. به نظر می‌رسد که این روزها، دل بسیاری از اهالی شهر، به امامزاده سیداسحاق(ع) گرم است: «این راه بسته‌شدنی نیست؛ هرکسی که بیاید و بخواهد مشغول کاری شود، طی یک مدت فشرده، آن حرفه‌ای را که خودش دوست دارد و ما هم به آن نیاز داریم یادش می‌دهیم.» و بعد همان‌جا مشغول به کار می‌شود. این‌طور که معلوم است، نه‌‌تنها امامزاده سیداسحاق(ع) که بقعه سلطان سیدعلی‌اصغر، سیدابورضا، شاهزاده‌حسین و امامزاده یحیای ساوه هم دلگرمی مردم برای پاگرفتن زندگی‌شان در این روزهای سخت هستند.
 فرصتی بیخ گوش‌مان
به نظر می‌رسد در حالی حرف از بالارفتن نمودار بیکاری و نبودن شغل و پرشدن ظرفیت‌های خالی می‌زنیم که در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر، فرصت‌هایی فراهم شده‌است که آنها را ندیده‌ و نمی‌بینیم؛ فرصت‌هایی که البته قرار نیست یک‌روزه و یک‌شبه ما را از فرش به عرش برساند اما همین‌که کاری یاد می‌گیریم، برای دلگرم شدن به آینده‌ای که دانستن این هنر، فن و تخصص می‌تواند برایمان به ارمغان بیاورد، روزنه روشنی است.  
یکی از فرصت‌ها در همین بقعه‌ها و امامزاده‌هایی است که در سربالایی‌ها و سرازیری‌های شهرمان از روبه‌رویشان رد می‌شویم؛ کافی است کمی گوش‌مان را تیزتر کنیم تا صدای چرخ خیاطی یا دفه زدن بر دار قالی را از آنها بشنویم. اتفاقی که با شکل‌گیری و راه‌افتادن جریان شمیم خدمت و شعار هر بقعه یک کارخانه، به روزهای خوبی رسیده‌است؛ آنقدر که حجت‌الاسلام رضا معممی‌مقدم، مدیرکل امور اجتماعی و مشارکت‌های سازمان اوقاف از آن به عنوان توسعه اقتصادهای خردی یاد می‌کند که می‌توانند گره‌گشای اقتصاد کلان کشور هم باشند:« برای به نتیجه رسیدن چنین تفکری، برنامه هر بقعه یک کارخانه را اجرایی کردیم و از تولید و مشاغل خانگی حمایت می‌کنیم.»
طرحی که با حمایت سازمان اوقاف و در اختیار قراردادن فضای موجود در بقعه‌ها و امامزاده‌ها، در سه مرحله اساسی پیش می‌رود و اولین گام آن هم آموزش است:« در گام نخست با بهره‌گیری از تجربیات کارآفرینان موفق و تعامل با سازمان‌ها، نهادها، موسسات و گروه‌هایی که در زمینه آموزش حرفه و صنعت عملکرد مناسب و قابل قبولی دارند، در فضای این بقعه‌ها و امامزاده‌های شهرهای مختلف کشور، به آموزش متقاضیان کار پرداخته می‌شود.» متقاضیانی که در امامزاده شهرهای لب‌مرزی، دست‌هایی پینه‌بسته و کمری خمیده دارند و صورت آفتاب‌سوخته‌شان خبر می‌دهد پیش از این کجا بوده‌اند؛ در جایی میان مرز و مشغول کولبری. اما حالا کجا؟ پناه آورده به بقعه امامزاده‌ای در حوالی جایی که روزگار می‌گذرانند. این را حاج‌آقا معممی مقدم می‌گوید که از حضور کولبران در امامزاده‌ها برای یادگیری حرفه‌ای خاص تعریف می‌کند؛ از حضور کسانی که تا حالا فقط کولبری بلد بودند و حالا مهارت‌های دیگر هم یاد گرفته‌اند:
«همین که بتوانیم برای کسانی که از سر نیاز و نداشتن تخصصی مشغول کولبری شده‌اند، حرفه‌ای دست و پا کنیم، یعنی راه زیادی از هدف‌مان را رفته‌ایم.» اما خوبی‌اش این است که بعد از برگزاری کلاس‌های آموزشی، کسی به حال خودش رها نمی‌شود:« تلاش‌مان این است که در گام دوم، با استفاده از ظرفیت بقاع متبرکه و موقوفات مرتبط و همچنین استفاده از کمک‌های خیرین، زمینه کار و درآمد برای کارآموزان مهیا شود.» یعنی همان کسانی که حالا کاری بلد هستند و می‌توانند خدماتی ارائه کنند، همان‌جا مشغول به کار شوند و از توانایی‌شان کسب درآمد کنند.
 این تصاویر آشنا
دیگر دیدن فرش‌هایی که بافته می‌شود، چرم‌هایی که دوخته می‌شود، لوازمی که تعمیر می‌شود و حتی گل‌هایی که کاشته می‌شود، در جای جای امامزاده‌های شهرها و روستاهایمان، منظره عجیب و دور از انتظاری نیست. در این میان متخصص‌ترها به تولیدی و نهادهایی که به آنها نیاز دارند معرفی می‌شوند و کسانی که دستی بر تولید محصولات کوچک خانگی دارند هم در همان امامزاده، فرصت راه‌اندازی بازارچه و فروشگاه مخصوص محصولات‌شان را دارند:« در واقع هدف‌ و تلاش‌مان این است در گام سوم، با راه‌اندازی بازارچه‌های خیریه و فروشگاه‌های ویژه، محصولات تولید شده این کارآموزان، در معرض فروش قرار بگیرد.» آن‌وقت است که کم‌کم واژه کارآموز جای خودش را به تولیدکننده آن شهر خواهدداد.
حالا کافی است سر این رشته امید را بگیرید و به امامزاده‌های معروف هر شهر برسید؛ از امامزاده‌صالح‌، ابن‌باویه، امامزاده عبدا... و امامزاده زید تهران تا امامزاده سید اسحاق ساوه و امامزادگان حلیمه و حکیمه خاتون شهرکرد. بقعه‌هایی که پناهگاه امنی برای افرادی شده‌اند که به هر دلیلی شغلی ندارند و در اوضاع آشفته امروز، نداشتن درآمد، زندگی‌شان را تحت تاثیر قرار داده‌است.




گوهر تراشان شهر
مسیر امامزادگان حلیمه و حکیمه خاتون مدت‌هاست راه دلنشین بسیاری از زنان سرپرست خانوار و کم‌درآمد شهرکرد شده‌است؛ امامزادگانی که پدرشان، با چهار واسطه به امام‌موسی‌کاظم (ع) می‌رسد و خیر امروزشان به همه اهالی شهر. این روزها ایوان ورودی، سردر، هشتی، صحن، ایوان اصلی، بقعه و دیگر بناهای الحاقی این امامزاده برای اهالی این محل حکم گوهر را دارد؛ آنقدر که آنها با حمایت‌های اداره اوقاف، در این فضا و از برکت حضور این امامزاده‌ها، گوهرتراشانی شده‌اند که دست‌سازه‌هایشان قیمت‌هایی چشمگیر دارد. این را آقای محرابی، معاون فرهنگی اوقاف استان چهارمحال‌وبختیاری می‌گوید:« ما با کارآفرین‌هایی از تهران و مشهد قرارداد بسته‌ایم که به امامزاده بیایند و فن گوهرتراشی را به علاقه‌مندان یاد بدهند.» حرفه‌ای که یاد گرفتنش بیشتر از دو سه ساعت یا در بیشترین حالت ممکن، به اندازه نصف روز زمان نمی‌برد و بعد از آن فرد یک گوهرتراش بی‌عیب و نقص خواهدبود:
«به این شکل که خود کارآفرین‌ها سنگ‌های خامی به این کارآموزان می‌دهند و بعد از گوهرتراشی، این سنگ‌ها را در قالب‌های مختلف و نگین‌های مختلف وزن می‌کنند و به اندازه وزنش، از تولیدکنندگان می‌خرند.» این‌طور که معلوم است تا به امروز بیشتر از 500 نفر در این امامزاده آموزش دیده‌ و تبدیل به گوهرتراشان شهر شده‌اند؛ گوهر تراشانی که کار دست‌شان به 15 کشور دنیا فرستاده می‌شود.« البته آموزش در امامزاده و کار در خانه است.» یعنی کار را یاد می‌گیرند و با گذاشتن 5 میلیون مبلغ به عنوان ودیعه، دستگاه گوهر تراشی را برای کار در خانه به امانت می‌گیرند؛ مبلغی که این کارآموزها می‌توانند آن را از طریق کانون گوهرتراشان در بانک طرف قرارداد با سازمان اوقاف هم تهیه کنند و در ازای آن دستگاهی به امانت بگیرند که می‌توانند با آن به صورت روزانه و ماهانه کسب درآمد کنند.