دوست ندارم ستاره باشم

گفت‌وگو با مرتضی مهرزاد، ملی‌پوش تیم والیبال نشسته

دوست ندارم ستاره باشم

كافی ا‌ست گوگل كنید: مرتضی مهرزاد! فارسی و انگلیسی‌ هم ندارد. از رسانه‌های داخلی تا وبسایت كمیته بین‌المللی پارالمپیك، سازمان جهانی پاراوالیبال، گاردین، سی‌ان‌ان و بسیاری دیگر داستانش را نوشته‌اند. عكس‌هایش در گِتی و سایر رسانه‌های تصویری، جذاب‌ و پرطرفدارند و... از پیش از رفتن تیم ملی به توكیو تا در جریان رقابت‌ها و بعد از قهرمانی، هر بار كه درباره والیبال نشسته مردان ایران یادداشتی منتشر شده، به حضور او هم اشاره كرده‌اند. خلاصه داستانش شاید همین باشد: «محدودیت‌های خاص جسمی و هر بار كه به آینه نگاه كنی، چند سر و گردن از همه بلندتر باشی. فرار كنی از آن‌كه روبه‌رویت نشسته، از آینه‌ها، نگاه‌ها، آدم‌ها... عاقبت یك روز، برسی به آن نقطه كه گریزی نیست. بعد یكی پیدا شود، دستت را بگیرد. از انزوا بیرون بزنی، بروی، دنیا را ببینی، بشوی ستاره، برگردی. چند سر و گردن بالا بلندتر از همه بنشینی توی آینه، زل بزنی به آن‌كه روبه‌رویت نشسته، به چشم‌هایت و چشم‌هایش كه مهربان است.‌‌‌» در روزهایی كه بحث جادوگری در فوتبال دوباره مطرح شده، ما به سراغ یك جادوی اصیل در منهای فوتبال رفته‌ایم و هر چند مرتضی نمی‌خواهد واقعیت ستاره‌شدن خودش را بپذیرد، اما این بار، در جام‌جم با او در مورد همین موضوع گپ زدیم.

 عضویت در یك تیم موفق پارالمپیكی چه حسی دارد؟
عضو یك تیم موفق بودن به شما فرصت می‌دهد كه بخشی از تاریخ پیروزی‌های یك ورزش بشوید. برای من افتخار است و خدا را شكر می‌كنم.
 جدا از مسائل مربوط به قهرمانی، مهم‌ترین تأثیر ورزش در زندگی‌‌ات چه بوده؟
ورزش به من هویت داد. سال‌ها خانه‌نشین بودم و ارتباطی با دیگران نداشتم. بعد از حضورم در تلویزیون، همه من را به عنوان پسر قدبلند برنامه ماه عسل می‌شناختند. اما با والیبال نشسته شخصیت و هویت ورزشی‌ام شكل گرفت.
 و به اجتماع هم رسید ...
بله. هویت ورزشی، اجتماعی به من داد.
 از تأثیرات اجتماعی ورزش خاطره‌ای داری؟
این‌كه وقتی از مسابقه برمی‌گردیم، مردم می‌گویند برای ما دعا كردند خیلی برایم ارزشمند است یا همان نگاه‌هایی كه قبلا آزاردهنده بودند، حالا به نظرم كنجكاوی ساده‌ای‌ست. در هر محیطی بعد از چند دقیقه عادی می‌شوند و خیلی دوستی‌ها را هم شكل می‌دهند.
فكر نمی‌كنی بخشی از این تغییر نگاه‌ها درونی‌ست و به بیرون ارتباطی ندارد؟
شاید حساسیتم از قبل كمتر و پذیرشم از شرایطم بیشتر شده، اما به نظرم نگاه‌ها هم فرق كرده‌اند.
 شاید. تفاوت بیرونی از این جهت كه مثلا حالا چند سال است، نه فقط ما در ایران، بلكه خارج از ایران هم، قهرمانی به نام مرتضی مهرزاد را دیده‌ایم كه از قضا، قامت بلندی هم دارد، 2/46 متر.
همین عادی شدن خیلی مهم است. تغییر قابل توجهی‌ است. اگر شعارها را شنیده باشید، می‌خواهند بگویند همه چیز عادی است و معروف‌ترین جمله هم این است: «معلولیت، محدودیت نیست.» تلاش می‌كنند با این جمله كلیشه‌ای و غیرواقعی ماجرا را تمام كنند در صورتی كه معلولیت محدودیت‌های بسیاری را به دنبال دارد. البته پایان زندگی و آرزوها نیست.
 بله. خانه به خانه، محله به محله، شهر به شهر و كشور به كشور محدودیت‌های متفاوتی دارد.
حالا اگر شرایطی وجود داشته باشد كه من و سایر افراد دارای معلولیت بیشتر در اجتماع دیده شویم، خیلی چیزها عادی می‌شود. هم ما برای دیگران و هم نگاه‌ها برای ما.
 برگردیم به ورزش. تو نقش مهمی در پیروزی‌‌های سال‌های اخیر تیم ملی داشته‌ای.
والیبال نشسته ایران از گذشته، قهرمانی زیاد داشته و ان‌شاءا... كه ادامه هم دارد. من از حوالی ریو، به تیم اضافه شدم.
 بله، دو نایب‌قهرمانی و هفت قهرمانی فقط در پارالمپیك. كارنامه درخشانی ا‌ست. اما در دو تای آخری به گواه كارشناس‌ها تو تأثیرگذار بوده‌ای.‌
من می‌گویم ما تیم هستیم. هرچه انجام می‌دهیم، به هم وصل است. روی هم تأثیر می‌گذارد.
 گفته بودی دوست نداری، ستاره باشی.
بله.
 در جهت همان موضوع عادی شدن؟
بله و البته اهمیت تلاش تیمی.
 خب چه بخواهیم، چه نخواهیم همه تیم‌ها ستاره دارند. مهم هدایت تیم با همه اعضا و ستاره‌هاست.
هادی رضایی هم این كار مهم را به‌خوبی انجام داده و در این سال‌ها همه ما را درست هدایت كرده است.
 من از این جهت به تأثیرت در تیم اشاره می‌كنم كه جادوی ورزش در زندگی‌ تو اتفاق افتاده. گاهی مهم است داستان آدم‌ها با چند سؤال ساده مرور شود. این‌كه به قول خودت یك زمانی، هویتی را از والیبال نشسته گرفته‌ای، حالا با تلاش، ویژگی‌های فردی و فنی به شایستگی لازم رسیده‌ای كه در سرنوشت تیمت اثرگذاری.
این جادو می‌تواند برای تك‌تك اعضای تیم صادق باشد. البته. فقط میزانش تفاوت دارد.
 چه چیزهایی در ستاره بودن وجود دارد كه تو دوست نداری.
هر چیزی به اندازه‌اش خوب است. توجه هم همین‌طور، كم و زیادش خوب نیست. آن زمان كه من در انزوا زندگی می‌كردم، از توجه دیگران به شرایطم خسته بودم و تنهایی را ترجیح می‌دادم. بعد همه چیز تغییر كرد. جنس توجه عوض شد و من برعكس گذشته، احساس ناخوشایندی نداشتم. اما بخش عمده‌ این تحولات برمی‌گشت به ورزش و تیمی كه به آن تعلق داشتم. به نظر من، در ورزش تیمی، اولویت تیم است. هركدام از اعضا می‌توانند در مقاطع مختلف فراز و نشیب داشته باشند. ضمن این‌كه ما تیم موفقی داریم، همه از ما انتظار طلا دارند. پذیرش ستاره بودن، فشار روانی منفی به ذهن بازیكن اضافه می‌كند.
 در پایان به نكته خوبی اشاره كردی. بعد از توكیو بحث نصف بودن جوایز تیمی مطرح شد. با توجه به بار روانی قهرمانی، آیا تیم شما پاسخی هم در این زمینه گرفت؟
متأسفانه خیر. از دو سال پیش از پارالمپیك، مسوولان طلا را برای تیم ما كنار می‌گذارند و این فشار سنگینی بر ذهن‌مان دارد. ما خودمان را برای رسیدن به چیزی كه پیش‌بینی می‌‌كنند، متعهد می‌دانیم، اما بحث تجدیدنظر در جوایز هیچ پاسخ خاصی به دنبال نداشت. نصف پاداش کامل مدال طلا با کسر 10درصد مالیات به ما پرداخت شد.