قصاص، فرجام قتل اشتباهی
مرد جوان که به تصور مزاحمت مردی برای خواهرش او را کشته بود، پس از محاکمه حکم قصاص گرفت.
به گزارش خبرنگار جامجم، اواسط فروردین امسال ماموران پلیس پاکدشت در جریان مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای این شهر قرار گرفتند. بررسیها نشان داد، او نیمهجان مقابل بیمارستان رها شده بود.
همزمان با شروع تحقیقات، همسر مقتول با مراجعه به بیمارستان، جسد همسرش را شناسایی کرد و گفت: مرد ناشناسی با تلفنهمراه مهرداد (همسرم) با من تماس گرفت و مدعی شد، او را بهدلیل مزاحمت برای خواهرش کتک زده و در مقابل بیمارستان رها کردهاست. سریع خودم را به اینجا رساندم و متوجه مرگش شدم. مهرداد مغازه فروش لوازم آرایشی دارد و شنیده بودم زن آرایشگری را صیغه کرده بود. احتمال میدهم برادرهای این زن او را کشته باشند.
با شناسایی زن آرایشگر او تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد، از مغازه مهرداد خرید میکردم و به او بدهکار بودم. شب حادثه برای گرفتن طلبش به مقابل مغازه آمد و برادرم بهزاد تصور کرد او مزاحم است و با مهرداد درگیر شد و او را زد.
با دستگیری بهزاد و اعترافات او، پرونده برای محاکمه به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده بهزاد به قتل اعتراف کرد و گفت: آرایشگاه خواهرم در طبقه پایین خانهمان بود. شب حادثه وقتی به خانه آمدم متوجه مردی شدم که قصد خروج از آرایشگاه را داشت. با دیدن من سعی کرد فرار کند اما سرش به کرکره برخورد کرد و نقش بر زمین شد. به سمتش رفتم و او را کتک زدم.
سپس از برادرهایم خواستم او را به بیمارستان برسانند. من قصد کشتن او را نداشتم و از ماجرای صیغه هم بیخبر هستم. اگر قصد کشتن او را داشتم، به بیمارستان انتقالش نمیدادم. سر او به جایی برخورد کرده و باعث مرگش شدهاست. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شده و بهزاد را به قصاص محکوم کردند.
به گزارش خبرنگار جامجم، اواسط فروردین امسال ماموران پلیس پاکدشت در جریان مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای این شهر قرار گرفتند. بررسیها نشان داد، او نیمهجان مقابل بیمارستان رها شده بود.
همزمان با شروع تحقیقات، همسر مقتول با مراجعه به بیمارستان، جسد همسرش را شناسایی کرد و گفت: مرد ناشناسی با تلفنهمراه مهرداد (همسرم) با من تماس گرفت و مدعی شد، او را بهدلیل مزاحمت برای خواهرش کتک زده و در مقابل بیمارستان رها کردهاست. سریع خودم را به اینجا رساندم و متوجه مرگش شدم. مهرداد مغازه فروش لوازم آرایشی دارد و شنیده بودم زن آرایشگری را صیغه کرده بود. احتمال میدهم برادرهای این زن او را کشته باشند.
با شناسایی زن آرایشگر او تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد، از مغازه مهرداد خرید میکردم و به او بدهکار بودم. شب حادثه برای گرفتن طلبش به مقابل مغازه آمد و برادرم بهزاد تصور کرد او مزاحم است و با مهرداد درگیر شد و او را زد.
با دستگیری بهزاد و اعترافات او، پرونده برای محاکمه به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده بهزاد به قتل اعتراف کرد و گفت: آرایشگاه خواهرم در طبقه پایین خانهمان بود. شب حادثه وقتی به خانه آمدم متوجه مردی شدم که قصد خروج از آرایشگاه را داشت. با دیدن من سعی کرد فرار کند اما سرش به کرکره برخورد کرد و نقش بر زمین شد. به سمتش رفتم و او را کتک زدم.
سپس از برادرهایم خواستم او را به بیمارستان برسانند. من قصد کشتن او را نداشتم و از ماجرای صیغه هم بیخبر هستم. اگر قصد کشتن او را داشتم، به بیمارستان انتقالش نمیدادم. سر او به جایی برخورد کرده و باعث مرگش شدهاست. پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شده و بهزاد را به قصاص محکوم کردند.