تلنگر
مرگ 2 خواهرخردسال در آتش خشم پدر
مردی به دنبال اختلاف خانوادگی در شهر «آلنی» مشگینشهر، خانوادهاش را به آتش کشید و باعث مرگ دو دختر خردسالش شد. علی محبوبیپور، مدیرکل دفتر امنیتی، انتظامی، اتباع و مهاجرین خارجی استانداری اردبیل به مهر گفت: « ساعت 21 و 41 دقیقه دوشنبه در شهر آلنی مشگینشهر، مردی ۳۶ ساله که بر سراختلافات خانوادگی همسر و دو دختر پنج و 9 سالهاش قهرکردهبودند، به زور به خانهشان آورد و بعد از درگیری با همسرش، در خانه را بست و با ریختن بنزین، آنجا را آتش زد.
وی افزود: همسایههای این خانواده شامل دو نفر زن و سه مرد نیز که به کمک این خانواده آمده بودند، دچار سوختگی شدند. کل اموال منزل نیز دچار حریق شد و سوخت. پدر خانواده در حالت روحی و روانی نامتعادل بوده و به دنبال اختلاف شدید خانوادگی، آتش به جان فرزندان خود انداخته است. دو دختر خردسال خانواده هم به دلیل شدت سوختگی فوت شدند.
ناشنوایی راننده او را در برابر اتهام آدمربایی قرار داد
زن جوان وقتی متوجه تغییر مسیر ناگهانی راننده شد با داد و فریاد از او خواست توقف کند اما وقتی راننده اعتنایی نکرد خود را به بیرون پرت کرد. با دستگیری راننده مشخص شد، او ناشنواست.
به گزارش خبرنگار جامجم، پانزدهم شهریور امسال زن جوانی با حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران از مرد رانندهای به اتهام اقدام برای آدمربایی شکایت کرد.
شاکی در جریان تحقیقات گفت: دیروز بعدازظهر بعد از پایان کارم از ادارهمان در سید خندان بیرون آمدم و منتظر تاکسی بودم تا به خانهام در حوالی میدان ونک بروم. هر چه منتظر شدم خبری از تاکسی نبود. سرانجام خودروی پرایدی مقابلم توقف کرد و با سوارشدن به خودرو راننده حرکت کرد. او حرف نمیزد و همین باعث شک من شده بود. بعداز طی مسافتی او تغییر مسیر داد که ترسیدم بلایی سرم بیاورد. وحشت کرده بودم هر چه داد و فریاد کردم او پاسخم را نداد و حاضر نشد خودروی پرایدش را متوقف کند. سرانجام موقعی که راننده در خیابانی در حال پیچیدن بود در را باز کردم و بیرون پریدم که به شدت مصدوم شدم.
با این شکایت ماموران تحقیقات برای یافتن مرد آدمربا را آغاز کردند تا اینکه در جریان تحقیقات چند روز پیش ماموران از طریق بازبینی دوربینهای شهری توانستند رد خودروی آدمربای فراری و پلاک آن را بیابند که مربوط به خودروی افراد معلول بود. او تحت تعقیب بود تا اینکه دو شب قبل راننده 43ساله و ناشنوا شناسایی شد. دیروز متهم پرونده از سوی ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران مورد بازجویی با زبان اشاره قرار گرفت. او اظهار داشت: روز حادثه شاکی کنار خیابان ایستاده بود که او را به عنوان مسافر سوار کردم. مسیر شلوغ بود و برای اینکه در ترافیک گیر نکنم، تغییر مسیر دادم تا از محلی خلوت زن مسافر را به مقصد برسانم. اما او تصور کرده بود که من قصد ربودن وی را دارم. یکدفعه دیدم در خودرو باز شد و او بیرون افتاد. کمی که جلوتر رفتم به گشت پلیس اطلاع دادم که زنی از خودرویم بیرون پرید و نمیدانم چه برسرش آمده است. چون آنها بلد نبودند با زبان اشاره با من حرف بزنند متوجه گفتههایم نشدند و از من خواستند از محل بروم. با توجه به گفتههای مرد ناشنوا و مشخص شدن اینکه او سوءنیتی در ماجرا نداشته است قرار شد او با شاکی مواجهه و اگر او رضایت داد، آزاد شود.
ترک دردسرساز مرد شیشهای
مرد شیشهای وقتی بعد از دو ماه از کمپ بیرون آمد برای انتقام از خانوادهاش از آنها به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
به گزارش خبرنگار جامجم، اوایل هفته جاری مردی جوان با حضور در پلیس آگاهی شهرستان ملارد در غرب استان تهران از همسر و پدر زن خود و مرد دیگری به اتهام آدمربایی شکایت کرد. شاکی مدعی بود، خانوادهاش و مردی غریبه نقشه ربودن وی را اجرا و او را به مدت 60 روز در یک کمپ ترک اعتیاد در تهران محبوس کردهاند در حالی که وی معتاد نبوده، در آنجا شکنجه شده و درشرایط بدی نگهداری میشده و حالا از آنها به اتهام آدمربایی شکایت دارد.
تحقیقات ادامه یافت تا اینکه رد این سه نفر در تهران به دست آمد. بنابراین دیروز پرونده نیابتی آنها به شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و این سه نفر نزد قاضی محمدرضا رستمی مورد تحقیقات قضایی قرار گرفتند.
همسر شاکی در اظهاراتش گفت: همسرم با سالها اعتیادش به شیشه شرایط بدی را برای من و خانوادهام رقم زده بود. وسایل خانه را به هم میریخت، من و دیگر اعضای خانواده را کتک میزد. شرایط به گونهای رقم خورده بود که حتی با وجود شوهر معتادم در خانه احساس امنیت نمیکردیم. هر چه التماس میکردیم برای ترک به کمپ نمیرفت، برای نجات جان خودم و خانوادهام او را از ملارد به کمپی در تهران بردیم و دو ماه آنجا بستری بود. شوهرم بعد از ترک آنجا به قصد انتقام از ما شکایت کرد. پدر زن شاکی نیز مدعی شد داماد خانواده معتاد بوده و او را برای آسیب نزدن به اعضای خانواده و ترک اعتیاد به کمپ بردهاند. همچنین مرد دیگری که پایش به این ماجرا باز شده بود، گفت که میوهفروش است و در انتقال شاکی به کمپ نقشی ندارد. با توجه به اینکه پرونده در دادسرای شهر دیگری مطرح بود پرونده به آنجا ارسال شد.
مردی به دنبال اختلاف خانوادگی در شهر «آلنی» مشگینشهر، خانوادهاش را به آتش کشید و باعث مرگ دو دختر خردسالش شد. علی محبوبیپور، مدیرکل دفتر امنیتی، انتظامی، اتباع و مهاجرین خارجی استانداری اردبیل به مهر گفت: « ساعت 21 و 41 دقیقه دوشنبه در شهر آلنی مشگینشهر، مردی ۳۶ ساله که بر سراختلافات خانوادگی همسر و دو دختر پنج و 9 سالهاش قهرکردهبودند، به زور به خانهشان آورد و بعد از درگیری با همسرش، در خانه را بست و با ریختن بنزین، آنجا را آتش زد.
وی افزود: همسایههای این خانواده شامل دو نفر زن و سه مرد نیز که به کمک این خانواده آمده بودند، دچار سوختگی شدند. کل اموال منزل نیز دچار حریق شد و سوخت. پدر خانواده در حالت روحی و روانی نامتعادل بوده و به دنبال اختلاف شدید خانوادگی، آتش به جان فرزندان خود انداخته است. دو دختر خردسال خانواده هم به دلیل شدت سوختگی فوت شدند.
ناشنوایی راننده او را در برابر اتهام آدمربایی قرار داد
زن جوان وقتی متوجه تغییر مسیر ناگهانی راننده شد با داد و فریاد از او خواست توقف کند اما وقتی راننده اعتنایی نکرد خود را به بیرون پرت کرد. با دستگیری راننده مشخص شد، او ناشنواست.
به گزارش خبرنگار جامجم، پانزدهم شهریور امسال زن جوانی با حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران از مرد رانندهای به اتهام اقدام برای آدمربایی شکایت کرد.
شاکی در جریان تحقیقات گفت: دیروز بعدازظهر بعد از پایان کارم از ادارهمان در سید خندان بیرون آمدم و منتظر تاکسی بودم تا به خانهام در حوالی میدان ونک بروم. هر چه منتظر شدم خبری از تاکسی نبود. سرانجام خودروی پرایدی مقابلم توقف کرد و با سوارشدن به خودرو راننده حرکت کرد. او حرف نمیزد و همین باعث شک من شده بود. بعداز طی مسافتی او تغییر مسیر داد که ترسیدم بلایی سرم بیاورد. وحشت کرده بودم هر چه داد و فریاد کردم او پاسخم را نداد و حاضر نشد خودروی پرایدش را متوقف کند. سرانجام موقعی که راننده در خیابانی در حال پیچیدن بود در را باز کردم و بیرون پریدم که به شدت مصدوم شدم.
با این شکایت ماموران تحقیقات برای یافتن مرد آدمربا را آغاز کردند تا اینکه در جریان تحقیقات چند روز پیش ماموران از طریق بازبینی دوربینهای شهری توانستند رد خودروی آدمربای فراری و پلاک آن را بیابند که مربوط به خودروی افراد معلول بود. او تحت تعقیب بود تا اینکه دو شب قبل راننده 43ساله و ناشنوا شناسایی شد. دیروز متهم پرونده از سوی ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران مورد بازجویی با زبان اشاره قرار گرفت. او اظهار داشت: روز حادثه شاکی کنار خیابان ایستاده بود که او را به عنوان مسافر سوار کردم. مسیر شلوغ بود و برای اینکه در ترافیک گیر نکنم، تغییر مسیر دادم تا از محلی خلوت زن مسافر را به مقصد برسانم. اما او تصور کرده بود که من قصد ربودن وی را دارم. یکدفعه دیدم در خودرو باز شد و او بیرون افتاد. کمی که جلوتر رفتم به گشت پلیس اطلاع دادم که زنی از خودرویم بیرون پرید و نمیدانم چه برسرش آمده است. چون آنها بلد نبودند با زبان اشاره با من حرف بزنند متوجه گفتههایم نشدند و از من خواستند از محل بروم. با توجه به گفتههای مرد ناشنوا و مشخص شدن اینکه او سوءنیتی در ماجرا نداشته است قرار شد او با شاکی مواجهه و اگر او رضایت داد، آزاد شود.
ترک دردسرساز مرد شیشهای
مرد شیشهای وقتی بعد از دو ماه از کمپ بیرون آمد برای انتقام از خانوادهاش از آنها به اتهام آدمربایی شکایت کرد.
به گزارش خبرنگار جامجم، اوایل هفته جاری مردی جوان با حضور در پلیس آگاهی شهرستان ملارد در غرب استان تهران از همسر و پدر زن خود و مرد دیگری به اتهام آدمربایی شکایت کرد. شاکی مدعی بود، خانوادهاش و مردی غریبه نقشه ربودن وی را اجرا و او را به مدت 60 روز در یک کمپ ترک اعتیاد در تهران محبوس کردهاند در حالی که وی معتاد نبوده، در آنجا شکنجه شده و درشرایط بدی نگهداری میشده و حالا از آنها به اتهام آدمربایی شکایت دارد.
تحقیقات ادامه یافت تا اینکه رد این سه نفر در تهران به دست آمد. بنابراین دیروز پرونده نیابتی آنها به شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و این سه نفر نزد قاضی محمدرضا رستمی مورد تحقیقات قضایی قرار گرفتند.
همسر شاکی در اظهاراتش گفت: همسرم با سالها اعتیادش به شیشه شرایط بدی را برای من و خانوادهام رقم زده بود. وسایل خانه را به هم میریخت، من و دیگر اعضای خانواده را کتک میزد. شرایط به گونهای رقم خورده بود که حتی با وجود شوهر معتادم در خانه احساس امنیت نمیکردیم. هر چه التماس میکردیم برای ترک به کمپ نمیرفت، برای نجات جان خودم و خانوادهام او را از ملارد به کمپی در تهران بردیم و دو ماه آنجا بستری بود. شوهرم بعد از ترک آنجا به قصد انتقام از ما شکایت کرد. پدر زن شاکی نیز مدعی شد داماد خانواده معتاد بوده و او را برای آسیب نزدن به اعضای خانواده و ترک اعتیاد به کمپ بردهاند. همچنین مرد دیگری که پایش به این ماجرا باز شده بود، گفت که میوهفروش است و در انتقال شاکی به کمپ نقشی ندارد. با توجه به اینکه پرونده در دادسرای شهر دیگری مطرح بود پرونده به آنجا ارسال شد.