«جامجم» از چرخه معیوب مدیریت پسماند گزارش میدهد
شکستناپذیر مثل مافیایزباله!
در تهران، جنگ بر سر سطلهای زباله یک جنگ تمامعیار است. این نبرد از ساعات اولیه صبح شروع میشود و تا پاسی از شب ادامه مییابد. یکسوی نبرد «کوله کتفی»های باریکاندام اما پرقدرتاند که گونیهای بزرگ پلاستیکی را به کول میکشند و به سرعت برق و باد سطلهای زباله را از آشغالهای قیمتی خالی میکنند و یک سوی دیگر نبرد نیز وانتبارهای جمعآوری پسماندند که گرچه آرمدار و رسمیاند ولی معمولا دیرتر از زبالهگردها سر میرسند و بهناچار از تهمانده این سفره، خوشهچینی میکنند.البته این جنگ با این که تمامعیار و هرروزه است ولی نه خونی ریخته میشود و نه جنجالی برمیخیزد، انگار که دو سوی منازعه با هم به تفاهمی نانوشته رسیدهاند تا هر که سرش به کار خودش باشد. نتیجه اینکه سطلهای زباله، راهی برای به درآمد رسیدن جماعتی بینام و نشان با نام کلی «مافیا» شده که هیچکس نه میتواند درآمدشان را محاسبه کند و نه تابهحال توانسته طلای کثیف را از چنگشان بیرون بکشد.
ناکارآمدی غرفههای بازیافت
آمارها در حوزه تولید پسماند در کشور دیگر خستهکننده شده است. ما تا کی باید بنویسیم که روزانه دستکم 55هزار تن و سالانه بیش از20 میلیون تن زباله در کشورمان تولید میشود و هر تهرانی در سال بهطور میانگین شش برابر وزن خود آشغال تولید میکند؟ آخر چقدر باید نوشت که فقط 10 درصد (یا حتی کمتر)، زبالههای تولیدی در کشور از مبدأ تفکیک میشود و بقیه زبالهها بهدست زبالهگردها و کاسبان پسماند میافتد؟ آیا بعد از گذشت سالها هنوز نوبت ارائه آمارهای مثبت نرسیده و وقتش نیست که قانون جامع مدیریت پسماند اجرایی شود؟
اینها مطالبات اساسی و اصولی شهروندان سراسر کشور است که در تهران از آنجا که زبالهگردی، بهوفور و بیوقفه اتفاق میافتد، مطالبهای جدیتر است؛ مخصوصا با آن عوارض سالانه مدیریت پسماند که مردم هرسال مجبور به پرداختش هستند، آن هم مدیریتی که به جمعآوری نیمبند زبالهها از سطح شهر تقلیل یافته است. البته تهران بیش از یک سال و نیم است که «هایپر مارکت پسماند» را تجربه کرده ولی مشکل این است که این محل مطمئن ارائه پسماند و دریافت کالا، فقط یک شعبه دارد. در پایتخت البته غرفهها یا کانکسهای بازیافت نیز هنوز در بسیاری از محلهها فعالند؛ گرچه تعدادی از آنها تعطیل شده یا بعضا اعتماد مردم را سلب کردهاند. ما که با برخی از شهروندان صحبت کردیم از عملکرد این غرفهها رضایت نداشتند و عدهایشان احساس میکردند کلاه سرشان میرود و غرفهدار، پسماند آنها را ارزانتر از قیمت واقعی میخرد. عدهای نیز از غرفههایی در محلهشان صحبت میکنند که پسماند را میگیرد اما پول یا کالایی در ازایش نمیدهد بهطوری که مردم مدتها از غرفه، طلبکار میمانند. ما در گفتوگو با یکی از این غرفهداران در منطقه 14 از زبان وی شنیدیم که پیمانکار به او نه پول میدهد و نه جنس، بنابراین او نیز مردم را رد میکند و میگوید: «بعدا بیایید.»
ما که حرف میزدیم خانمی میانسال با کیسهای پر از قوطیهای پلاستیکی، خود را به کودک زبالهگردی رساند و قوطیها را در گونی او ریخت و گفت:« اینها ببرند بهتر از این است که بارم را به غرفه بدهم و برای پول التماس کنم.»
پای تعارض منافع در میان است؟
بیتدبیری در مدیریت پسماند با این مثالهای کوچک ولی عینی، کاملا آشکار میشود؛ مثالهایی که روشن میکند برخی پیمانکاران چگونه به دلخواه خود رفتار میکنند و پاسخگوی مردم نیز نیستند. مهدی بابایی، عضو شورای شهر تهران البته معتقد است اگر مقاومتی ازسوی پیمانکاران برای ایجاد تغییر در چرخه مدیریت پسماند وجود دارد، مقاومتی طبیعی است که در مورد هر نوع تغییری دیده میشود. با این حال محمدعلی پورنیا، کارشناس مسئل شهری به جامجم توضیح میدهد علت مهم اینکه حوزه پسماند در کشورمان بسامان نمیشود و طرحهای مختلف مدیریت طلای کثیف به نتیجه نمیرسد، علاوه بر ناکارآمدی برخی تصمیمگیران و مجریان به تعارض منافع ربط پیدا میکند. به تعبیر او تعارض منافع باعث میشود اتفاقی رخ ندهد چون آن اتفاق به ضرر عدهای است. البته در حوزه مدیریت پسماند، جابهجاییهای مکرر مدیران و ابتر ماندن بسیاری از طرحها از جمله «کیف پول شهروندی» یا «استقرار دستگاههای دریافت پسماند» نیز مزید بر علت است و فقط وعده و وعیدها هستند که روی هم چیده میشوند. تازهترین وعده نیز «هوشمندسازی» است، یعنی بهکارگیری نرمافزار برای تحویل پسماندها از مردم در خانههایشان. اما وقتی به یاد میآوریم که این طرح چگونه در همدان خبرساز شد و توقف فعالیت یک استارتآپ محیطزیستی چگونه بهعلت همکاری نکردن شهرداری بر خروجی رسانهها قرار گرفت، به این نتیجه میرسیم که هوشمندسازی نیز اگر پای مانعتراشی در میان باشد، شکست خواهد خورد.
مریم خباز - گروه جامعه