فرهنگ رسانه و ابداع رسانه خودی

فرهنگ رسانه و ابداع رسانه خودی

دقایقی قطعی اینترنت بس بود تا سوژه بسی تیکه و نکته و خنده و دلگشایی سپهر تحریریه شود اما چرخ فضای مجازی اگر نچرخد به‌راستی چرخ همه کارها نخواهد چرخید. همین هم Iست که بی‌اینترنت حتی نمی‌توان دیگر نفس کشید یا دم زد!

یاد این سخن مارشال مک لوهان تازه شد که: رسانه بی‌بروبرگرد برما تأثیر می‌گذارد. تأثیرگذاری رسانه بر ما تا به آن اندازه ژرف و همه‌سویه است که برآیندش را درسپهر شخصی، اجتماعی، سیاسی، روانی، اقتصادی، اخلاقی و قومی‌- فرهنگی‌مان به قول قدما «تا بن دندان» درمی‌یابیم و حس می‌کنیم تأثیری که به‌روشنی هرگوشه وکناری ازوجود ما رامی‌آکند وهیچ کجای هستی‌مان را / تن و روان ما را دست نخورده باقی نمی‌گذارد.دوران نارسای پهلوی نیست که با بستن پیچ رادیو جانت را خلاص بکنی و گمان کنی چون دیگر مثلا موسیقی نمی‌شنوی پس رستگاری دنیا وآخرتت بیمه است وخلاص! 
گذشت که با خاموش‌کردن ضبط و پیچاندن رادیو از جهان می‌بریدی و آسان می‌شد به جهان خودت برگردی و می‌شد عالم و آدم را از«سپهر زیست» خودت اخراج بکنی و آرامش شخصی‌ات را تا هرزمان که بخواهی بدون یورش بیرون و بدون هجوم «اطراف» ویژه برای خودت نگه‌بداری.اکنون نمی‌توانی در فضای رسانه و با فضای مجازی نباشی. نمی‌شود از جهان بیرون باشی. نمی‌شود هجوم واقعیت اطراف را با سنگربندی شخصی پاسخ بدهی. چرخ زندگی‌ات با رسانه یعنی فضای مجازی می‌چرخد؛ چه بخواهی چه نخواهی... به‌راستی ناگزیری صعبی است روزگار زندگی در حاشیه‌های پسامدرنیته! 
رسانه‌های مدرن البته فراتر ازکارکردشان نیز رسایی و اثرگذاری دارند،هرچند که خوشایندمان نباشد! خوشبینی کودکانه‌ای است که بینگاریم رسانه‌ها فقط ابزار انتقال‌دهنده فرهنگ و پیام‌هایی هستند که ما به‌عنوان مدیران‌شان برای‌شان تعریف کرده یا به خوردشان می‌دهیم. رسانه‌های مدرن به‌راستی توانمندان افسارگسیخته‌ای هستند که دیگر خودشان فرهنگ هستند؛ فرهنگ‌ سنتی را از تپش انداخته تنفس‌اش را شماره‌ای کرده‌اند. چه روشن است که سنت‌های‌مان را وادارساخته‌اند از ژرفاهاشان به نمایش سطح فقط بسنده کنند و اگر هم نمودی و بودی داشته باشند تنها به مناسبت و در ساعاتی از روز تقویمی باشد! یعنی با جان و جهان‌مان مانند گذشته‌ها دیگر سنت و آیین‌های‌مان آمیختگی و همگرایی ندارند زیرا در تضارب آرا و هجوم داده‌های بیگانه رنگ و رو باخته به‌نظر می‌رسند و به‌ویژه در رسانه تا اندازه‌ای محدود یعنی دقیقه‌ای و ساعتی حضوری فقط گزارشی و تصویری دارند؛ آن هم به‌خاطر ویژگی رسانه (که دستاورد بومی نیست و اختراع غرب است و ابداع شده به‌خاطر رفع نیازهای خود آنان) با مخاطبان از دور با فاصله ارتباطی کاملا صوری می‌گیرد و روان‌مان را از زیستن در آن آیین نمی‌آکند و شکوفا نمی‌کند. مثال روشنگر این‌که پای تلویزیون بنشینید و با تصاویر سفره هفت‌سین استودیو به پیشواز نوروز بشتابید. فال حافظ و«حس حضور» و«متافیزیکی» که همین حضور داشتن از آن سرشار بوده برای شما دست‌یافتنی نخواهدبود. نمی‌توانید با همان تصاویر سفره هفت‌سین تلویزیون زندگی کنید و نفس تازه برآرید. فقط به یاد و یادواره‌شان و تماشای‌شان قناعت کردن است وهمین! 
اما این به آن معنا نیست که درها را ببندیم و برویم خودمان مدرنیته ویژه فرهنگ دیرینه و کهن‌مان را از نو ابداع کنیم؛ هرگز!هیچ تمدنی با بستن درها و خزیدن در سایه فقط داشته‌های بومی خویش نمی‌تواند شکوفا و تازه بماند. تمدن ایران اسلامی و هر تمدنی بنا به تجربه بشری فقط با باز بودن درها و پذیرش دیگر داشته‌های تمدنی و رفتار مداراگرا و «فروتنی سرافرازانه» می‌تواند افزونی یابد، گسترشش را بیمه بکند و تناور و ریشه‌دار به ثمردهی ادامه بدهد.

​​​​​​​علی مظاهری‌ | روزنامه‌نگار