کمی بیشتر زندگی کن
شاید بهتر است همین اول کار، پرچممان را به نشانه صلح یا حتی تسلیم بالا ببریم و بپذیریم که بخش اعظمی از بار روانی که این روزها بر دوش جامعه ایرانی است، نشأت گرفته از فرهنگی است که سالها به آنها قبولانده شده است؛ فرهنگی که کشورهای غربی و هر نقطهای از این دنیا را برتر از کشور خودمان میداند؛
آنقدر که وقت خرید هم دست روی اجناس خارجی بگذاریم تا محصولات تولیدی داخل کشور خودمان. البته که آنقدر نمیخواهیم چشممان را بر واقعیت ببندیم و منکر کیفیت برخی از محصولات خارجی نسبت به تولیدات داخل شویم اما اینکه بخواهیم به خرید و داشتنشان فخر بورزیم و آنها را برتر از داخلیها بدانیم، یعنی یک جای کار میلنگد؛ یعنی خودمان را، کشورمان را، داشتهها و ارزشهایمان را باور نداریم و هر آنچه که از خارج از این کشور برآمده، برایمان ارجحیت دارد. این مثال ساده را حالا به داشتههای طبیعیمان، به آداب و رسوممان، به جاذبههای توریستی، به غذاهایمان و حتی دلخوشیهایمان هم بسط بدهیم؛ آنوقت است که چشممان را بر سفرهای چندین و چند روزهمان به نقاط مختلف کشور در روزهای تعطیل و بینالتعطیلین ببندیم و دلمان لک بزند برای یک شبنشینی مردمان کشورهای خارجی در میدان اصلی شهر،همین نشان میدهد که مازندگی کردنهایمان را دستکم گرفتهایم و بلد نیستیم از از خوشیهایمان، داشتههایمان و آنچه در مشتمان است لذت ببریم و بهعنوان زندگی، جرعهجرعه مزهاش کنیم. انگار یادمان رفته است که ما فقط همین یکبار زندگی میکنیم و وقت کافی برای همیشه غر زدن و همیشه گلهمند بودن و دیدن فقط کموکاستیها نداریم. شاید بهتر است کمی بیشتر زندگی کنیم و کمی کمتر، حسرت بخوریم.
نگار علیزاده | گروه جامعه
نگار علیزاده | گروه جامعه