پشت‌پرده بازی‌های مافیایی

از پشت پرده بازی‌های رقابتی گروهی که بین نوجوانان رواج پیدا کرده چه می‌دانید؟

پشت‌پرده بازی‌های مافیایی

بشر در روز اول خلقت احتمالا یک ساعتی خودش را با پلکیدن در کوه و در و دشت سرگرم کرد، یک ساعتی را دنبال غذا گشت و یک ساعتی غذای خام بی نمک بی مزه اش را با لذت تمام نوش جان کرد و شاید دو ساعتی را هم در غار سخت و سردش چرت زد بعد با بی حوصلگی خمیازه ای کشید و شک ندارم که در همان ساعات اولیه آفرینشش روی زمین به خودش گفت : اه حوصله ام سر رفت ! و همین جا بود که در وجود آدم احساس نیاز شدیدی شکل گرفت به پدیده ای به نام بازی ! برای همین اصلا عجیب نیست که بازی ها در قدیمی ترین یافته های عهدبوق شناسان ۵۰۰۰ سال پیش تا جدیدترین اختراعات و تکنولوژی های امروز سر و کله شان پیدا و آشکار است آن هم با چه تنوعی!

مریم امام / پژوهشگر محمد طائب


   سنتی یا صنعتی!
اولین بازی فکری تقریبا 5000 سال پیش در جوار اهرام ثلاثه مصر متولد شد و نام مبارکش را سِنِت گذاشتند و مصری‌ها عقایدشان را درباره روح و جدایی از جهان و این صحبت‌ها همان اول کاری ریختند توی بازی‌ها! در میهن دلبندمان ایران هم اولین بازی فکری مربوط به 2500 سال قبل از میلاد طرف های شهر سوخته و یک چیزی در مایه‌های تخت نرد امروزی بود.  کم کم بازی‌هایی شبیه شطرنج، دوز و دومینو که این روزها به شکل‌های مختلف بازی      می‌شوند به وجود آمد تا این‌که رسیدیم به عصر جذاب خودمان و شما در هر مکان و زمانی می‌توانید با چند لمس ساده صفحه گوشی انواع بازی‌های فکری را تجربه کنید. 
اما نکته قابل توجه در تمامی بازی‌ها_ از همان جد کبیر مصری گرفته تا این فرزندان خلف دیجیتالی_ این است که همیشه اصلی‌ترین هدف و فایده بازی ،کسب مهارت‌های مختلف فکری و رفتاری بوده . اما در گذر زمان بعضی از این بازی‌ها  با تبدیل شدن به یک ابزار اعتیاد و شرط‌بندی نه تنها از هدف اصلی خودش دور شده بلکه به اصطلاح خودمان سر از باقالی‌ها در آورده!

   3 هیچ به نفع کافه
در افسانه ها نقل است که در قدیم‌الایام کافه ها محفلی بود برای شعرا و منورالفکران و کله های بوی قرمه‌سبزی گرفته که بنشینند و گپ بزنند و آخرش هم اگر خدا قبول کند انقلابی چیزی کنند! 
اما در روزگار ما رسالت این مراکز فرهنگی اندک تغییراتی داشته مثلا گاهی در اوج قرنطینه و کرونا بعضی از این کافه‌های غیور با کم کردن سوی چراغ دم در و برگزاری مراسم بازی های گروهی طبق روال هر شبه خود ، در اقدامی محیرالعقول کمر کادر درمان را که شکسته نمودند هیچ، خود کرونا را هم مجبور کردند از این حجم بی‌تفاوتی انگشت تعجب به دندان تحیر فرو ببرد! 
از طرف دیگر هم ماهی گرفتن به موقع از آب گل آلود تخصص صاحبان عزیز برخی از این فرهیخته‌خانه‌هاست! می‌پرسید چرا؟خب چون در بازی هر جور هم هر کسی شش و هشت و شیر و خط بیاورد باز هم همیشه برنده اصلی خود این عزیزان هستند!
چه طوری؟ خیلی ساده! شما برای شرکت در این بازی‌ها باید اول مبلغی را بابت ورودیه از جیب مبارک خود پرداخت کنید و حتما هم باید حداقل تا یک سقف معین سفارشی برای معده عزیز بدهید که احتمالا با طولانی شدن بازی به سفارش‌های بعدی هم خواهد رسید که خب تا همین جای کار هم کافه دار عزیز 3 بر هیچ سودش را بدون هیچ ریسک و اضطراب و جنگ و خونریزی برده و با لبخندی ملیح به بازی شما نگاه می‌کند. خدا قوت پهلوان!


   چه برایمان آورده ای مارکو؟
بیشتر ما به بازی های فکری صرفا به عنوان یک سرگرمی نگاه می‌کنیم ولی همین جناب سرگرمی عین کپسول های مولتی ویتامین می‌تواند بررای همه افراد ز گهواره تا گور خاصیت داشته باشد!
بازی کردن ذهن شما را به کار می‌گیرد و به قول معلم های ریاضی مغز را از حالت آکبند کارخانه‌ای به کارکرده در حد نو !! ارتقا می‌دهد که لااقل باعث می‌شود به این زودی ها آلزایمر نگیریم!
به‌علاوه بازی کردن خصوصا به خجالتی‌تر ها جسارت حرف زدن، به جوشی تر ها مهارت حرص و جوش نزدن و به صاحبان مرغ های یک پا روحیه همکاری یاد می‌دهد و یک نمه فیتیله خلاقیت و تمرکز را در ذهن همه بالا می‌کشد! 
یکی دیگر از خوبی‌های جذاب بازی فکری جمع کردن افراد دور هم به بهانه بازی کردن است که لااقل برای چند دقیقه هم که شده کله‌های مبارک از توی گوشی در بیاید و اندکی روی ماه خودتان را ببینیم! 
لوازم مورد نیاز برای تجربه یک بازی درجه یک عبارتند از: خود جناب بازی، دو به بالا شرکت‌کننده(لازم به‌ذکر است هر چه بیشتر بهتر!) و به تعداد لازم تماشاچی مشتاق برای تزریق هیجان به فضا با دوز لحظه گل زدن خداداد عزیزی به استرالیا! خوش بگذرد!


   پیش از مصرف، پشت جعبه مطالعه شود!
قبل تر از این هم گفتیم که بازی مثل قرص های مولتی ویتامین می‌ماند. مصرفش به میزان لازم برای سر تا پای آدم مفید است ولی وای به وقتی که قرار باشد بازی را بیشتر از یک سرگرمی موقت آدم حساب کنیم!
این مساله اصلا هم به یک نوع خاص بازی محدود نمی‌شود و اصولا برای هر نوع بازی حتی همین گل یا پوچ خودمان اگر بیش از حد زمان بگذارید با برد و باخت برایتان بیش از اندازه ناموسی شود بفهمی نفهمی معتاد بازی شده‌اید که چندان فرقی هم با مواد مخدر ندارد!
چون در هر دو مورد آدم روز و شب زندگی‌اش به‌هم می‌ریزد، اولویت‌هایش تغییر می‌کند و حتی به اطرافیان هم دیگر به اندازه قبل توجه نمی‌کند و تمام فکر و ذکرش درگیر بازی می‌شود. پس حتی در مصرف بازی های فکری هم باید اعتدال را رعایت کنیم!
نکته بعد هم این‌که گاهی مرز بین بازی و واقعیت مثل فیلم‌های جومانجی گم می‌شود و یکسری تکنیک‌های بازی مثل دروغگویی برای فرد تبدیل می‌شود به عادتی که دیگر هر کجا لازم بود کارش را با بلوف زدن پیش ببرد. پس هنگام مصرف از عوارض احتمالی غافل نشوید!


   جفت هیچ
همیشه اول کار جریان از اندکی کنجکاوی شروع می‌شود با موتور محرک هیجان! یک مقدار کم پول و برد های پی درپی بی زحمت ! پول باد آورده به قدری زیر دندان مزه می‌کند که باز هم بازی را ادامه می‌دهد این بار با اعتماد به نفس و پول بیشتر اما بعد چند دست بردن، باخت ها شروع می شود!  البته برد و باخت‌ها و کسب درآمد غالبا پایش به فضای مجازی و سایت‌های شرط‌بندی باز می‌شود.اندک تسلطی روی برنامه نویسی نشان می‌دهد که در این سایت ها به محضی که دفعات و مبلغ بردهای شرکت‌کننده از یک حدی فراتر برود برنامه طوری پیش می رود که کاربر ببازد  و در یک لحظه نه تنها لذت کوتاه مدت بازی بلکه تمام سرمایه و زندگی‌اش را هم در یک نتیجه جفت هیچ به باد فنا بدهد! اما خب با همه این مسائل پس چرا افراد درگیر این بازی ها می‌شوند؟ 
شاید به دو تا دلیل
 یکی احساس خوب غرور بعد از برد و تمایل بیشتر و بیشتر به برد های بعدی  و دیگری احساس بد بعد از باخت و نیاز به برطرف کردن این حس و احیانا ضرر های ناشی از باخت با یک برد دیگر!
در حقیقت طمع به‌دست آوردن یک چیز مفت و مجانی  به همان اندازه آسان است که از دست دادنش پس آدمیزاد! برو کار میکن مگو چیست کار!


   تو از کجا پیدات شد؟
جناب بازی محبوب مردمی مافیا  سال 1986 توسط یک روان‌شناس روسی به نام دیمیتری دیویدوف(با این‌که می‌دونم نخونده از روی اسمش گذشتید ولی خب ما گفتیم که دینمان را ادا کرده باشیم!) پا به عرصه وجود نهاد و تا به امروز هم همچنان پایشان دراز به دراز در عرصه وجود باقی است!هدف اولیه سازنده بازی آن طور که به گوش ما رسیده آموزش خواندن زبان بدن و از این چیزمیز های روان‌شناسی ناک  به دانش‌آموزان بود ولی مافیا خیلی زود عنانش را از کف روان‌شناس جماعت بیرون کشید و در هر جایی از زیرپله‌ها توی قاب تلویزیون سر در آورد و در اوایل دهه 80 هم بدون اخذ ویزای قانونی وارد ایران شد .
تقابل بین یک اقلیت شرور (گروه مافیا و دوستان) ـ که می‌دانند کی به کیه ـ  و یک اکثریت بینوا (شهروندان و خدمتگزاران خدوم شهر) ـ که نمی‌دانند از کجا دارند می‌خورند ـ الگوی اصلی بازی است. حذف مافیا از بازی، برد شهروند و برابری تعداد شهروند و مافیا، باعث برد مافیا می‌شود. 


   چراغ سبز، چراغ قرمز!
در مافیا قانون، قانون جنگل است؛ اگر نتوانی دیگری را حذف کنی حذف میشوی! پس باید بتوانید از خودتان دفاع کنید و مهم ترین کاری که یاد خواهید گرفت این  است:با اعتماد به نفس حرف بزنید!
مهم ترین سرنخ در این بازی زبان بدن است که 55 درصد ارتباط را شکل می‌دهد پس به تک تک حرکات بازیکن ها دقت کنید تا به مرور و با تمرین شبیه غیبگو ها!بتوانید حقایق ذهنی افراد را از روی همین حرکاتشان کشف کنید! 
اما این بازی یک آژیر خطر مهم هم دارد و آن اینکه فرآیند بازی کلا بر اساس چیزی است که نیست! یعنی مافیا تظاهر می‌کند که مافیا نیست و همان طور که می‌داند خودش دارد دروغ می‌گوید احتمال می‌دهد که بقیه هم دروغ می‌گویند پس غرق شدن در بازی به مرور در فرد نوعی شک و بدبینی ایجاد می‌کند که هیچ کس راست نمی‌گوید مگر خلافش ثابت شود! در مورد خودش هم بعد از چندین بار که دید به قول خودمان توانایی خوبی در قانع کردن دیگران با  طبیعی دروغ گفتن دارد پس خودآگاه و ناخودآگاه عادت می‌کند هر جا کارش گیر کرد به پیچاندن حقیقت در جهت عقربه های ساعت به میزان ۱۸۰ درجه متوسل شود!  پس هنگام بازی حواستان به چراغ های سبز و قرمز اخلاقی و رفتاری هم باشد!