گفتوگو با شهرام اسدی، فیلمنامه نویس و کارگردان
بوی مادر، هرگز به سر نمیشود
بایبسما... ؛ شهرام اسدی؛ سینماگری که روز واقعهاش واقعا روز واقعهای شد ویژه در زندگی همه ما. از پارسال آغاز تابستان که برای نمونه گفتوگو یکی از کتابهای نایاب این گفتوگوها را جُستم و یافتم و تقدیمشان کردم تا این گفتوگو شکلِ شدنی بگیرد، شمردم شما هم بشمرید روزها هفتهها و ماهها را تا سرانجام با یکی از دستنیافتنیها این گفتوشنفت، طرحی اینچنین یافت:
از ضرورتهای اینروزهای عمر؟
پوشیدن ماسک و کنارآمدن با کووید ـ 19.
از رخدادهای خارقالعاده؟
همین کرونای عزیز، مهمان این روزهای جهان که توانسته با تردستی موتور دنیا رو خاموش کنه.
هنر چقدر به مهربانترشدنِ دلها کمک میکنه؟
رخنه در قلبهای سنگی و سخت امروز بهمراتب دستنیافتنیتر از 100سال گذشته است. در گذشته یک رمان (فرضا بینوایانِ ویکتورهوگو) میتوانست به جامعه، خطمشی انسانیتر و مهربانتری بدهد، اما امروز در میانه این هجوم و هیاهوی رسانهای آنچه البته بهجایی نرسد انتظار مهربانی است. در اوایل سینما با فیلمهای چاپلین، جهان حقیقتا جای مهربانتری بود! هنوز وقتی زندگی شگفتانگیز کاپرا را میبینید غرق در محبت و عشق میشوید. امروز کدام فیلم به شما چنین حسی میرساند؟ وقتی میخوانید رودکی در 11قرن پیش از این با سرودن تنها چندبیت، چنان امیرنصرسامانی را به یاد یار و دیار بر میانگیزد که بیموزه (کفش) پای در رکاب میشود و تا بخارا 37فرسنگ میتازد، تازه پی میبرید به عمق حادثه مهربانی و آنچه بر سر آن آمده...
بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی!
ریگِ آموی و درشتیهای او/ زیر پایم پرنیان آید همی...
ایمانتان به زندگی به عشق شبیه چیست؟
مانند کودکی در اولین روز مدرسه؛ آمیزهای از اشتیاق و ترس!
بزرگترین رویایتان که هنوز بهش نرسیدین؟
زندگی در دنیایی بدون فقر و جهل.
به چه کسی اعتماد نمیکنین؟
به همه اعتماد میکنم جز به ریاکاران.
قلبتون رو کجا و برای کی راحت خرج میکنین؟
برای کودکان، برای حیوانات و برای درختان.
و چه کسانی به قلبتون راه ندارن؟
فقط ریاکاران.
عشق چه جوری شکل میگیره؟
عشق مانند پیچکی میآید آهسته و آرام و نرم و بیخبر؛ ناگهان درخت درمییابد که راه خلاصی نمانده است.
مؤلفه شناخت عشق پاک؟
به قول مولوی: در دیده من اندرآ/ وز چشم من بنگر مرا/ زیرا برون از دیدهها/ منزلگهی بگزیدهام
از مهارتهایی که به پیشبرد زندگی و موفقیت میرسد؟
تمرکز و مداومت و علاوه بر این دو
بهترین توانایی خود را به میدانآوردن.
نگرانی امروز و دیروز و هرروزتان؟
دیررسیدن به سر قراری که گذاشتهام.
خیالتان از چی و بابت چی راحت است؟
از امنیت اختلاسکنندگان بابت آرامشی که دارند.
اگر روزی مجبور شوید بهجای سینماگری کار دیگری برگزینید؟
باغبانی و نجاری.
شمع و گل و پروانه به کدومشون شبیهترین؟
هرسه فانی و گذرا هستن. اما من با گلها نزدیکی بیشتری دارم، پیچیدگی آمدن و رفتن، برآمدن از خاک تیره و تن به رنگآغشتن و نهایتا پژمردن، مرا همیشه حیرتزده میکند.
از منظر سینما داستان خوشایند ایرونی؟
داستانهای خوب زیادی هست بیش از 10دوجین از اونها رو در دوطبقه کتابخونهام چیدهام به امید روزی که وقتشون برسه.
کتاب بالینی شما؟
دو کتاب که سالهاست با منه دیوان حافظ و غزلیات مولانا و یک کتاب روز که هرهفته تغییر میکنه، کتاب سوم امروزم استبداد علم نوشته پلفایر ابند ترجمه محسن خادمی.
اگه همه در و دیوار شهر آینه بود؟
خب خیلی ترسناک میشد، البته با چشم درون بنگریم امروز فضای مجازی به نوعی اون بلا رو سر انسان آورده. امروز شما با تصاویر محاصره شدهاید.
احساس بدهکاری به مردم یا مخاطبان؟
نه خوشبختانه برای اینکه در هرکاری که انجام دادهام هرگز کوتاهی نکردهام و باری به هر جهت از روی آن نگذشتهام. هرچه در توانم بوده در طبق اخلاص ریختهام. اگه احیانا کاستی داشته قطعا خارج از توانم بوده.
جزو ناراضیها هستین یا خوشبینها؟
خوشبین هستم، اما نه اونقدر که به بلاهت تعبیر بشه و ناراضیام نه اونقدر که جهان روبهرویم را قفلشده و بیروزن ببینم.
بهترین انگیزه برای ادامه دادن؟
دوستداشتن مردم، محبت بیدریغ و بیحساب و کتاب، تأمل در حرکت فصول در روییدن برگها در باریدن باران و دیدن ستارگان اگر دور از شهرها در کویر و بیابان باشی.
استاد! اگه بگم یک گام از خودتون پیش بیاین؟
شما وقتی در این سرزمین کارتون رو درست انجام میدین به شما امکان یک گام به جلو و فراتر از خود رفتن داده نمیشه. اگه پس رانده نشین همونجا نگهتون میدارن و این اختصاص به سده اخیر هم نداره. همه مردان و زنان تاریخ این سرزمین، سرنوشت محتومشون همین بوده. تقریبا امکان پاپیشنهادن برای بار دوم برای کسی در تاریخ پیش نیومده. بلافاصله زمین و آسمان، ترفندی ساختهاند تا چنین امری محقق نشه.
کالیفرنیای جنوبی و تحصیل سینما چقدر به هالیوود و کار در آنجا نزدیکه؟
رابطه سرراست و مستقیمی وجود نداره؛ یعنی هرکسی که تحصیل سینما و در هالیوود زندگی کرد لزوما ضمانتنامهای برای حضور و اشتغال در حیطه «اینترتینمنت بیزینس» دریافت نمیکنه. پس پارامترهای زیادی هست که اغلب خارج از کنترل شما. اما بخشی که به شما مربوطه و شماست رو به اهدافتون نزدیک میکنه داشتن ایده و فکر نو و زاویه دیدی تازه است. یک داستان تازه و روایت نو از یک داستان و یک شیوه بیانی مبتکرانه میتواند در اندکزمان شما رو به موفقیت برسونه.
از عوامل بعدی موفقیت؟
داشتنِ شخصیتی سریعالانتقال، باهوش، منطقی و منعطف.
چرا در آمریکا (چندکلمه لطفا)سینماگری نکردین؟
در مروری بر تولیدات سینمایی در هالیوود از استثناها که بگذریم سالانه تنها 15تا20 فیلم شاخص و ارزشمند ساخته میشه؛ درحالی که مجموع تولیدات هرسال بالغ بر یکهزار فیلمه و صدالبته اکثر آنها خزعبل و بدون ارزش که در بهترین شرایط، فقط برای سرگرمی ساخته شدهاند. حالا شمای فیلمساز اگه نخواین به سمت اون هزارفیلم برین بهراحتی میتونین حدس بزنین که آرزوی ساختنِ یکی از آن 20فیلم تا چه اندازه میتونه سخت و دور از دسترس باشه.
برای شکار سیمرغ روزواقعه چه دونهای پاشیدین؟
هیچ دونهای نپاشیدم، جایزه بزرگ من امکان ساخت فیلمی از روی فیلمنامهای عالی بود که از سوی سیاستگذاران فهیم و خوشفکر آن زمان پیشنهاد شدهبود. در واقع سیمرغ من حتی قبل از موجودیت فیلم، فیلمنامه درخشان بیضایی بود.
احساستون از کات،اکشن، نابازیگر و ...؟
وقتی سرصحنه هستین؛ مکرر هرروزه و وقتی نیستین؛ نوستالژی.
آرامش واقعیتان؟
آخرین روز فیلمبرداری.
هنر زندگی؟
من این شعر مارگوت بیگِل رو خیلی دوست دارم: برآنچه دلخواه من است حمله نمیبرم خود را به تمامی برآن میافکنم. الان که به بیش از 40سال زندگی در محله هنرکاران مینگرم، همون بیت، نقشه راهم بوده و همیشه خودمرو معطوف کارم کردهام و به یک معنی، زندگیکردنم برمیگرده به سالهای پیش از هنرکاری.
کسانی که حق رو با مصلحت میسنجن و معنا میکنن نه با دادگری و عدالت؟
همان ریاکارانِ همیشه تاریخ.
ویژگی ستودنی هنرمند؟
جستوجوی حقیقت و بیان آن در آنچه میگوید، مینویسد و میسازد. دوم: تواضع برابر خواننده و بیننده اثرش.
فال حافظ؟
اعتقادی به فال ندارم. شأن حافظ رو نباید با خرافهپرستی آلود.
بیهمگان به سرشود بی چهکسی به سر نمیشود؟
بدون مادر هرگز به سر نمیشود.
تصویری از زادگاهتان؟
صبح زمستانی سلماس، درختان در دوسوی مسیر پوشیده از برف سنگینِ شب پیش، گودالهای یخبسته اینجا و اونجا در زیر پا ترد و شکننده و من 8ساله عازم دبستانی به نام پیامیار.
از عادتهای هفتگیتان؟
غذادادن به پرندگان و گربهها در کوچه و چند سگ خجالتی، خسته از پرسههای شبانه که غالبا دورتر میایستند.
برگ برندهتون در تمام عمر؟
نظم، سختکوشی و دوری از کاهلی.
کسی دربارهتون به ذهنش نمیرسه که؟
توی اتومبیل اگه نشسته باشم چه راننده باشم چه مسافر، ناخودآگاه جذب پلاک اتومبیلها میشم. در طول مسیر سعی میکنم ارتباط و معادلهای منطقی بینشان بیابم. وقتی خودم رانندهام، در مسیرهای طولانی بهخصوص فواصل مکانها رو با کیلومتر و زمان و جزئیات در ذهنم با جمعومنها مرور میکنم و در طبیعت اگه تنها باشم دقیقهها و گاه ساعتها حرکت مورچهها، پرندگان، گوسفند و گاو را دنبال میکنم و میکوشم علت رفتارشون رو بفهمم و دیالوگهایی رو حدس بزنم که احیانا به هم میگن.
دربارهش با هیشکی حرفی نزدین؟
که خب طبعا با شما هم دربارهش حرف نمیزنم!
کدوم کارتون رو خیلی قبول دارین؟
هیچکدوم رو کاملا قبول ندارم. هنوز کاری رو که ازش خیلی راضیباشم نساختهام.
کاش کدوم اثر سینمایی رو شما کارکرده بودین؟
تعدادشون خیلی زیاده. از مردی برای تمام فصول/زینهمان تا بچههای آسمان/ مجیدی.
سینمای آرمانی شما؟
ترکیبی از سینمای روبِر بِرسون و لوک بِسون.
حستان از آن همه استقبال از روز واقعه؟
شیرین و لذتبخش؛ از اینکه میفهمی 26ماه بیابانگردی و مشقت بیحاصل نبوده و این تماشاگر بهرغم سنگاندازیهای دیگران، قدر کیفیت را مییابد.
بینظیری روز واقعه به چیه؟
به فیلمنامه زیبایش، به لوکیشنهای منحصربهفردش، به بازی بازیگرانش، به طراحی صحنهاش، به تصاویرش، به موسیقیاش، به روایت صادقانه و بیشعارزدگیاش توسط من و بالاتر از همه پیام رسای فیلم به ایستادگی در برابر ظلم.
دلیل محبوبیت روز واقعه؟
روز واقعه با عشق و ایمان ساخته شد. محاسبات دنیایی در تولید آن نقش چندانی نداشت. هرکسی برای روز واقعه آمده بود با قلبش قرارداد بسته بود.
دوفیلمی که بارها میارزد تماشاکنین؟
موشت روبر برسون. لئون لوک بسون.
دوفیلمی که کلی ازش میشه یادگرفت؟
مردی برای تمام فصول، فِرِد زینهمان. بهترین سالهای زندگی ما ویلیام وایلِر.
با ژانر وحشت چگونهاین؟
میدونید که این ژانر شاخههایی داره، متنفرم از اون دسته که پره از اره و چکش و تبر که از دهان کاراکترهاش چسب و ژله و خون میریزه. فیلمهای معماگونه این ژانر رو دوست دارم که به ناخودآگاه شما سرک میکشه؛ مثل دیگران، آلِخاندرو آمنابار.
یک شخصیت تمام و کامل سینمایی؟
شخصیت تامسمور در مردی برای تمام فصول.
سینماگری به شما چه چیزی نداد؟
دیدن فیلمها در دو سینمای میهن و سعدی سلماس در کودکی و نوجوانی برام همیشه لذتبخش بود. بعدتر که سینما خواندم و سینماگر شدم دیگر هرگز آن جنسلذت رو در تماشای فیلمها تجربه نکردم. درواقع آن لذتها رو گمکردم. امروز هرچه میبینم حداقل نیمی از من همیشه در این جستوجوهاست که آن صحنه را چگونه گرفتهاند؟ اون بازیگر در آن سه نما حس یکسانی نداشت، نیازی به این دیالوگ نبود، یک سکانس اینجا میخواست...و بگیر و برو.
خوشبختی رو کجا و در چی کشف کردین؟
در هیچانگاشتنِ خود و ساده و صادقبودن با مردم جهان.
چه وقت کارها رو میسپرین بهخدا؟
همیشه. البته همیشه هم خدا به من میگه تو خودت برو جلو من حواسم بهت هست.
و چهوقت(لائوتسهوار) میذارین کار خودش پیش بره؟
هیچوقت.
خدابیامرز دوست بزرگوارم استاد عباس جوانمرد میگفت دوست دارم از من با گذشت یادکنید شما دوست دارید آیندگان؟
خدابیامرزد عباس جوانمرد نازنین را و برتولت برشت را که جمله زیباشان از زبان شما جاری شد. تقاضای معقول و خداپسندانهای است.
حستان از زنگ آخر و خداحافظی؟
ناصرِخسرو قبادیانی حق مطلب رو بهخوبی اداکرده: ما سفر بر گذشتنی گذرانیم/ تا سفر ناگذشتنی به در آید.
پوشیدن ماسک و کنارآمدن با کووید ـ 19.
از رخدادهای خارقالعاده؟
همین کرونای عزیز، مهمان این روزهای جهان که توانسته با تردستی موتور دنیا رو خاموش کنه.
هنر چقدر به مهربانترشدنِ دلها کمک میکنه؟
رخنه در قلبهای سنگی و سخت امروز بهمراتب دستنیافتنیتر از 100سال گذشته است. در گذشته یک رمان (فرضا بینوایانِ ویکتورهوگو) میتوانست به جامعه، خطمشی انسانیتر و مهربانتری بدهد، اما امروز در میانه این هجوم و هیاهوی رسانهای آنچه البته بهجایی نرسد انتظار مهربانی است. در اوایل سینما با فیلمهای چاپلین، جهان حقیقتا جای مهربانتری بود! هنوز وقتی زندگی شگفتانگیز کاپرا را میبینید غرق در محبت و عشق میشوید. امروز کدام فیلم به شما چنین حسی میرساند؟ وقتی میخوانید رودکی در 11قرن پیش از این با سرودن تنها چندبیت، چنان امیرنصرسامانی را به یاد یار و دیار بر میانگیزد که بیموزه (کفش) پای در رکاب میشود و تا بخارا 37فرسنگ میتازد، تازه پی میبرید به عمق حادثه مهربانی و آنچه بر سر آن آمده...
بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی!
ریگِ آموی و درشتیهای او/ زیر پایم پرنیان آید همی...
ایمانتان به زندگی به عشق شبیه چیست؟
مانند کودکی در اولین روز مدرسه؛ آمیزهای از اشتیاق و ترس!
بزرگترین رویایتان که هنوز بهش نرسیدین؟
زندگی در دنیایی بدون فقر و جهل.
به چه کسی اعتماد نمیکنین؟
به همه اعتماد میکنم جز به ریاکاران.
قلبتون رو کجا و برای کی راحت خرج میکنین؟
برای کودکان، برای حیوانات و برای درختان.
و چه کسانی به قلبتون راه ندارن؟
فقط ریاکاران.
عشق چه جوری شکل میگیره؟
عشق مانند پیچکی میآید آهسته و آرام و نرم و بیخبر؛ ناگهان درخت درمییابد که راه خلاصی نمانده است.
مؤلفه شناخت عشق پاک؟
به قول مولوی: در دیده من اندرآ/ وز چشم من بنگر مرا/ زیرا برون از دیدهها/ منزلگهی بگزیدهام
از مهارتهایی که به پیشبرد زندگی و موفقیت میرسد؟
تمرکز و مداومت و علاوه بر این دو
بهترین توانایی خود را به میدانآوردن.
نگرانی امروز و دیروز و هرروزتان؟
دیررسیدن به سر قراری که گذاشتهام.
خیالتان از چی و بابت چی راحت است؟
از امنیت اختلاسکنندگان بابت آرامشی که دارند.
اگر روزی مجبور شوید بهجای سینماگری کار دیگری برگزینید؟
باغبانی و نجاری.
شمع و گل و پروانه به کدومشون شبیهترین؟
هرسه فانی و گذرا هستن. اما من با گلها نزدیکی بیشتری دارم، پیچیدگی آمدن و رفتن، برآمدن از خاک تیره و تن به رنگآغشتن و نهایتا پژمردن، مرا همیشه حیرتزده میکند.
از منظر سینما داستان خوشایند ایرونی؟
داستانهای خوب زیادی هست بیش از 10دوجین از اونها رو در دوطبقه کتابخونهام چیدهام به امید روزی که وقتشون برسه.
کتاب بالینی شما؟
دو کتاب که سالهاست با منه دیوان حافظ و غزلیات مولانا و یک کتاب روز که هرهفته تغییر میکنه، کتاب سوم امروزم استبداد علم نوشته پلفایر ابند ترجمه محسن خادمی.
اگه همه در و دیوار شهر آینه بود؟
خب خیلی ترسناک میشد، البته با چشم درون بنگریم امروز فضای مجازی به نوعی اون بلا رو سر انسان آورده. امروز شما با تصاویر محاصره شدهاید.
احساس بدهکاری به مردم یا مخاطبان؟
نه خوشبختانه برای اینکه در هرکاری که انجام دادهام هرگز کوتاهی نکردهام و باری به هر جهت از روی آن نگذشتهام. هرچه در توانم بوده در طبق اخلاص ریختهام. اگه احیانا کاستی داشته قطعا خارج از توانم بوده.
جزو ناراضیها هستین یا خوشبینها؟
خوشبین هستم، اما نه اونقدر که به بلاهت تعبیر بشه و ناراضیام نه اونقدر که جهان روبهرویم را قفلشده و بیروزن ببینم.
بهترین انگیزه برای ادامه دادن؟
دوستداشتن مردم، محبت بیدریغ و بیحساب و کتاب، تأمل در حرکت فصول در روییدن برگها در باریدن باران و دیدن ستارگان اگر دور از شهرها در کویر و بیابان باشی.
استاد! اگه بگم یک گام از خودتون پیش بیاین؟
شما وقتی در این سرزمین کارتون رو درست انجام میدین به شما امکان یک گام به جلو و فراتر از خود رفتن داده نمیشه. اگه پس رانده نشین همونجا نگهتون میدارن و این اختصاص به سده اخیر هم نداره. همه مردان و زنان تاریخ این سرزمین، سرنوشت محتومشون همین بوده. تقریبا امکان پاپیشنهادن برای بار دوم برای کسی در تاریخ پیش نیومده. بلافاصله زمین و آسمان، ترفندی ساختهاند تا چنین امری محقق نشه.
کالیفرنیای جنوبی و تحصیل سینما چقدر به هالیوود و کار در آنجا نزدیکه؟
رابطه سرراست و مستقیمی وجود نداره؛ یعنی هرکسی که تحصیل سینما و در هالیوود زندگی کرد لزوما ضمانتنامهای برای حضور و اشتغال در حیطه «اینترتینمنت بیزینس» دریافت نمیکنه. پس پارامترهای زیادی هست که اغلب خارج از کنترل شما. اما بخشی که به شما مربوطه و شماست رو به اهدافتون نزدیک میکنه داشتن ایده و فکر نو و زاویه دیدی تازه است. یک داستان تازه و روایت نو از یک داستان و یک شیوه بیانی مبتکرانه میتواند در اندکزمان شما رو به موفقیت برسونه.
از عوامل بعدی موفقیت؟
داشتنِ شخصیتی سریعالانتقال، باهوش، منطقی و منعطف.
چرا در آمریکا (چندکلمه لطفا)سینماگری نکردین؟
در مروری بر تولیدات سینمایی در هالیوود از استثناها که بگذریم سالانه تنها 15تا20 فیلم شاخص و ارزشمند ساخته میشه؛ درحالی که مجموع تولیدات هرسال بالغ بر یکهزار فیلمه و صدالبته اکثر آنها خزعبل و بدون ارزش که در بهترین شرایط، فقط برای سرگرمی ساخته شدهاند. حالا شمای فیلمساز اگه نخواین به سمت اون هزارفیلم برین بهراحتی میتونین حدس بزنین که آرزوی ساختنِ یکی از آن 20فیلم تا چه اندازه میتونه سخت و دور از دسترس باشه.
برای شکار سیمرغ روزواقعه چه دونهای پاشیدین؟
هیچ دونهای نپاشیدم، جایزه بزرگ من امکان ساخت فیلمی از روی فیلمنامهای عالی بود که از سوی سیاستگذاران فهیم و خوشفکر آن زمان پیشنهاد شدهبود. در واقع سیمرغ من حتی قبل از موجودیت فیلم، فیلمنامه درخشان بیضایی بود.
احساستون از کات،اکشن، نابازیگر و ...؟
وقتی سرصحنه هستین؛ مکرر هرروزه و وقتی نیستین؛ نوستالژی.
آرامش واقعیتان؟
آخرین روز فیلمبرداری.
هنر زندگی؟
من این شعر مارگوت بیگِل رو خیلی دوست دارم: برآنچه دلخواه من است حمله نمیبرم خود را به تمامی برآن میافکنم. الان که به بیش از 40سال زندگی در محله هنرکاران مینگرم، همون بیت، نقشه راهم بوده و همیشه خودمرو معطوف کارم کردهام و به یک معنی، زندگیکردنم برمیگرده به سالهای پیش از هنرکاری.
کسانی که حق رو با مصلحت میسنجن و معنا میکنن نه با دادگری و عدالت؟
همان ریاکارانِ همیشه تاریخ.
ویژگی ستودنی هنرمند؟
جستوجوی حقیقت و بیان آن در آنچه میگوید، مینویسد و میسازد. دوم: تواضع برابر خواننده و بیننده اثرش.
فال حافظ؟
اعتقادی به فال ندارم. شأن حافظ رو نباید با خرافهپرستی آلود.
بیهمگان به سرشود بی چهکسی به سر نمیشود؟
بدون مادر هرگز به سر نمیشود.
تصویری از زادگاهتان؟
صبح زمستانی سلماس، درختان در دوسوی مسیر پوشیده از برف سنگینِ شب پیش، گودالهای یخبسته اینجا و اونجا در زیر پا ترد و شکننده و من 8ساله عازم دبستانی به نام پیامیار.
از عادتهای هفتگیتان؟
غذادادن به پرندگان و گربهها در کوچه و چند سگ خجالتی، خسته از پرسههای شبانه که غالبا دورتر میایستند.
برگ برندهتون در تمام عمر؟
نظم، سختکوشی و دوری از کاهلی.
کسی دربارهتون به ذهنش نمیرسه که؟
توی اتومبیل اگه نشسته باشم چه راننده باشم چه مسافر، ناخودآگاه جذب پلاک اتومبیلها میشم. در طول مسیر سعی میکنم ارتباط و معادلهای منطقی بینشان بیابم. وقتی خودم رانندهام، در مسیرهای طولانی بهخصوص فواصل مکانها رو با کیلومتر و زمان و جزئیات در ذهنم با جمعومنها مرور میکنم و در طبیعت اگه تنها باشم دقیقهها و گاه ساعتها حرکت مورچهها، پرندگان، گوسفند و گاو را دنبال میکنم و میکوشم علت رفتارشون رو بفهمم و دیالوگهایی رو حدس بزنم که احیانا به هم میگن.
دربارهش با هیشکی حرفی نزدین؟
که خب طبعا با شما هم دربارهش حرف نمیزنم!
کدوم کارتون رو خیلی قبول دارین؟
هیچکدوم رو کاملا قبول ندارم. هنوز کاری رو که ازش خیلی راضیباشم نساختهام.
کاش کدوم اثر سینمایی رو شما کارکرده بودین؟
تعدادشون خیلی زیاده. از مردی برای تمام فصول/زینهمان تا بچههای آسمان/ مجیدی.
سینمای آرمانی شما؟
ترکیبی از سینمای روبِر بِرسون و لوک بِسون.
حستان از آن همه استقبال از روز واقعه؟
شیرین و لذتبخش؛ از اینکه میفهمی 26ماه بیابانگردی و مشقت بیحاصل نبوده و این تماشاگر بهرغم سنگاندازیهای دیگران، قدر کیفیت را مییابد.
بینظیری روز واقعه به چیه؟
به فیلمنامه زیبایش، به لوکیشنهای منحصربهفردش، به بازی بازیگرانش، به طراحی صحنهاش، به تصاویرش، به موسیقیاش، به روایت صادقانه و بیشعارزدگیاش توسط من و بالاتر از همه پیام رسای فیلم به ایستادگی در برابر ظلم.
دلیل محبوبیت روز واقعه؟
روز واقعه با عشق و ایمان ساخته شد. محاسبات دنیایی در تولید آن نقش چندانی نداشت. هرکسی برای روز واقعه آمده بود با قلبش قرارداد بسته بود.
دوفیلمی که بارها میارزد تماشاکنین؟
موشت روبر برسون. لئون لوک بسون.
دوفیلمی که کلی ازش میشه یادگرفت؟
مردی برای تمام فصول، فِرِد زینهمان. بهترین سالهای زندگی ما ویلیام وایلِر.
با ژانر وحشت چگونهاین؟
میدونید که این ژانر شاخههایی داره، متنفرم از اون دسته که پره از اره و چکش و تبر که از دهان کاراکترهاش چسب و ژله و خون میریزه. فیلمهای معماگونه این ژانر رو دوست دارم که به ناخودآگاه شما سرک میکشه؛ مثل دیگران، آلِخاندرو آمنابار.
یک شخصیت تمام و کامل سینمایی؟
شخصیت تامسمور در مردی برای تمام فصول.
سینماگری به شما چه چیزی نداد؟
دیدن فیلمها در دو سینمای میهن و سعدی سلماس در کودکی و نوجوانی برام همیشه لذتبخش بود. بعدتر که سینما خواندم و سینماگر شدم دیگر هرگز آن جنسلذت رو در تماشای فیلمها تجربه نکردم. درواقع آن لذتها رو گمکردم. امروز هرچه میبینم حداقل نیمی از من همیشه در این جستوجوهاست که آن صحنه را چگونه گرفتهاند؟ اون بازیگر در آن سه نما حس یکسانی نداشت، نیازی به این دیالوگ نبود، یک سکانس اینجا میخواست...و بگیر و برو.
خوشبختی رو کجا و در چی کشف کردین؟
در هیچانگاشتنِ خود و ساده و صادقبودن با مردم جهان.
چه وقت کارها رو میسپرین بهخدا؟
همیشه. البته همیشه هم خدا به من میگه تو خودت برو جلو من حواسم بهت هست.
و چهوقت(لائوتسهوار) میذارین کار خودش پیش بره؟
هیچوقت.
خدابیامرز دوست بزرگوارم استاد عباس جوانمرد میگفت دوست دارم از من با گذشت یادکنید شما دوست دارید آیندگان؟
خدابیامرزد عباس جوانمرد نازنین را و برتولت برشت را که جمله زیباشان از زبان شما جاری شد. تقاضای معقول و خداپسندانهای است.
حستان از زنگ آخر و خداحافظی؟
ناصرِخسرو قبادیانی حق مطلب رو بهخوبی اداکرده: ما سفر بر گذشتنی گذرانیم/ تا سفر ناگذشتنی به در آید.
تیتر خبرها
-
قلبا دوست دارم پرسپولیس ببرد
-
پشتپرده بازیهای مافیایی
-
فقدان فقیه غیور
-
وعده دلار یازدههزار تومانی چقدر واقعی است؟
-
ایاصوفیه به صرف واکسن
-
یک واکسن و هزار پرسش
-
مردم خوزستان از مسؤولان استان گلهمندند
-
بدرود با مرد هزار آهنگ
-
بوی مادر، هرگز به سر نمیشود
-
روشنگر سترگ
-
پیام تسلیت دکتر علیعسکری در پی درگذشت احمدعلی راغب
-
بازگشت آمریکا به برجام با یک امضا
-
لطیفهای برای گریستن