داستان‌های امداد و نجات

به مناسبت روز جهانی هلال‌احمر و صلیب‌سرخ بررسی کردیم امدادگران لابه‌لای سطرهای داستان، رمان و خاطره‌ها چه نقش و جایگاهی دارند

داستان‌های امداد و نجات

هر اتفاق بزرگی از یک ایده شروع می‌شود؛ ایده‌ای شاید در ابتدا کوچک اما عمیق که می‌تواند رفته‌رفته بال‌هایش را باز کند و چتری باشد به وسعت همه جهان. بله... حق با شماست، این‌طور ایده‌ها چندان زیاد نیستند و تعداد آدم‌هایی که چنین فکرهایی داشته باشند و بستر کاربردی شدنش را هم فراهم کنند، زیاد نیستند. یکی از این افراد ژان هنری دونان، امدادگر سوئیسی است. وقتی او در سال ۱۸۶۲، کتاب «خاطره سالفرینو» را منتشر کرد و خواستار تشکیل جمعیت‌های امدادی داوطلب برای تسکین آلام آسیب‌دیدگان جنگ شد، احتمالا فکرش را هم نمی‌کرد ایده‌اش تنها دو سال بعد در اروپا و سپس سراسر جهان عملی شود. او در خاطراتش این‌طور نوشت: «آیا نباید امکاناتی در زمان صلح و آرامش وجود داشته باشد و جمعیت‌هایی امدادی با داوطلبانی ایثارگر و کاملا صالح تشکیل شوند که هدف‌شان مراقبت از زخمی‌ها در زمان جنگ باشد؟» و نمی‌دانست همین جملاتش موجب شکل‌گیری سازمانی را خواهد شد که امدادگران در آن همه تلاش خود را بکنند و حتی از جانشان بگذرند تا پای زنده ماندن انسان‌های دیگر بایستند. خلاصه که پس از انتشار کتاب خاطرات او، انجمن ژنو امور عام‌المنفعه از پیشنهادش استقبال و یک کنفرانس بین‌‌المللی با شرکت نمایندگان ۱۶ کشور برگزار کرد. بعد هم موافقت‌نامه ۱۸۶۴ میلادی برای بهبود وضع مجروحان جنگ، تدوین شد و به امضای نمایندگان 12 دولت از کشورهای شرکت‌کننده رسید. بعد از آن هم هشتم ماه می ‌برابر با هجدهم اردیبهشت به‌عنوان روز جهانی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر نامگذاری شده ‌است. صلیب سرخ در سال ۱۸۶۴ میلادی تشکیل شد و بعدتر پایش به همه کشورهای دنیا باز شد و در ایران هم ابتدا با نام شیروخورشید و بعد از پیروزی انقلاب با عنوان هلال‌احمر به کار خود ادامه داد. حضور امدادگران در صحنه‌های مختلفی از جنگ گرفته تا سیل و زلزله و بسیاری از دیگر حوادث و موقعیت‌هایی که مردم نیاز به کمک دارند، برای آنها شغلی بسیار حساس را رقم زده‌است؛ شغلی که در آن باید توان هر نوع فداکاری را داشته باشی تا بتوانی دیگران را نجات دهی، حتی به قیمت مرگ خودت... . راستش این جملات نوشتن‌اش هم سخت است، چه رسد به انجامش دیگر... برویم سر اصل مطلب. حضور در جمعیت‌های جهانی صلیب‌سرخ و هلال‌احمر طبعا با همه دشواری‌هایی که گفتیم می‌تواند موقعیت‌های داستانی و روایی خاصی را هم رقم بزند. بار دراماتیک آنچه در این صحنه‌های واقعی می‌گذرد آن‌قدر بالاست که برخی امدادگران می‌گویند اگر خاطراتشان را هم بی‌هیچ کم‌وکاستی بنویسند، این بار سنگین را خود‌به‌خود روایت کرده و گویی داستانی نوشته‌اند بی‌کم و کاست... هر چند به نظر ما آن‌طور که باید از این موقعیت‌ها بهره گرفته نشده و سهم امدادگران از ادبیات جنگ در جهان و ایران خیلی کمتر از خدمات‌شان و همین‌طور جذابیت داستانی ماجراست، اما می‌پردازیم به آثار نوشته شده در این حوزه.

روایت‌هایی از یک صلیب‌ قرمز
اول می‌رویم سراغ چند کتاب رمان و خاطره که در آنها به نوعی به صلیب‌سرخ پرداخته می‌شود. همین اول کاری بگوییم برایتان یک مثال نقض هم داریم و همه آنچه در این بخش معرفی می‌شود، چهره‌ای مثبت از صلیب‌سرخ نشان نمی‌دهد.

کارت‌پستال‌هایی از گور
نویسنده: امیر سولیاگیچ
«کارت‌پستال‌هایی از گور» یکی از بهترین و خاص‌ترین گزارش‌های موجود درباره حوادث میان سال‌های 92 تا 95 میلادی (71 تا 74 شمسی) در بوسنی است‌. نویسنده کتاب (امیر سولیاگیچ)، نوجوان 20 ساله بوسنیایی است که در سال 95 در نقش مترجم سازمان ملل شاهد بزرگ‌ترین نسل‌کشی پس از جنگ جهانی دوم بوده است‌.  از نکات قابل‌توجه کتاب، روایت‌های نزدیک و بدون واسطه نویسنده از بی‌توجهی سازمان‌های بین‌المللی به‌ویژه سازمان ملل نسبت به حوادث پیش‌آمده در بوسنی است‌. از کمک‌های غذایی که تاریخ درج‌شده روی آن نشان می‌دهد که 30 سال قبل تولید شده تا نقش منفعل آنها در برخورد با متجاوز، اطلاع آنها از مقدمات تجاوز صرب‌ها و حتی سوء‌استفاده سربازان سازمان ملل از دختران جوان و نوجوان شهر در مقابل پرداخت مبلغی ناچیز به‌صراحت در کتاب درج شده و در بخشی هم این‌طور آمده است:  نامه‌ها قبل از ترک شهر از زیر تیغ سانسور دفتر صلیب‌سرخ که در شهر مستقر بود، می‌گذشت‌. نامه‌ها که از آنجا بیرون می‌آمدند، دیگر نامه قبل نبودند؛ روی بسیاری از جملات با ماژیک سیاه چنان خط کشیده شده بود که واقعا کلمات و حروف زیر آن قابل خواندن نبودند‌. انگار دفترچه‌ای از لغات ممنوعه وجود داشت‌. کلماتی که استفاده از آنها باعث خط‌خوردن کل جمله می‌شد‌. انگار لغت‌نامه‌ای طراحی شده بود تا حقیقت زندگی ما را محفوظ بدارد؛ ارتش، به قتل رسیده، کشته شده، چتنیک‌ها، تیرباران‌شده، سربریده شده، به اسارت گرفته‌شده، گرسنگی‌، قاچاق‌، جرم، فاحشگی، بیچارگی و ... .


خاطره‌ سالفرینو
نویسنده: هانری دونان
هانری دونان یکی از تأثیرگذارترین مدافعان صلح جهانی بوده که با نوشتن کتاب صوتی خاطرات سالفرینو الهام‌بخش آغاز کمیته‌ بین‌المللی صلیب‌سرخ شد و از همین‌رو به پدر صلیب‌سرخ شهرت دارد.  دونان همان کسی که در اول مطلب هم درباره‌اش گفتیم، در این کتاب به روایت غربت کرامت بشری در درگیری‌های مسلحانه می‌پردازد، طراح صلیب‌سرخ و ابداع‌کننده‌ پلاک شناسایی سربازان است و به پاس خدمات صلح‌جویانه‌ بین‌المللی‌اش، جایزه نوبل سال ۱۹۰۱ را از آن خود کرده‌است. او طی مأموریتی تجاری به ایتالیا رفت اما در زمان نبرد سالفرینو به آنجا رسید و در حالی که شهر پر از زخمی بود، به کمک مجروحان پرداخت. کتاب علاوه بر شرح زندگینامه‌ هانری دونان و خاطراتش از نبرد سالفرینو، به بررسی حقوق جنگ و حقوق مکاتبات مسلحانه می‌پردازد. نویسنده در بخشی از کتاب این‌طور می‌نویسد: «در دوران جنگ بسیاری از اصول اخلاقی و انسانیت زیر پا گذاشته می‌شوند و فجایعی نظیر نسل‌کشی، تجاوز جنسی، تخریب مدارس و بیمارستان‌ها و اماکن مذهبی رقم می‌خورند.» هانری دونان طی سال‌های زندگی‌اش (۱۸۲۸ الی ۱۹۱۰ میلادی) شاهد نبرد‌های خونبار بسیاری در اروپا بوده و برای حقوق بین‌الملل از جان و مال خود مایه گذاشته است.



وداع با اسلحه
نویسنده: ارنست همینگوی
ارنست میلر همینگوی، نویسنده‌ برجسته‌ آمریکایی و برنده‌ جایزه نوبل ادبیات است. زندگی این نویسنده از دوران نوجوانی با جنگ گره خورد. بعد از دبیرستان گزارشگر یک ماهنامه شد، بعد در جنگ جهانی اول داوطلب خدمت در ارتش شد اما به‌دلیل ضعف بینایی معاف شد و در عوض به‌عنوان راننده آمبولانس صلیب‌سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا خدمت کرد. در سال 1918 مجروح شد و چند ماه در بیمارستان بود. «وداع با اسلحه» داستان عاشقانه‌ای است که همینگوی بر اساس تجربه‌ شخصی خود در سال‌های آخر جنگ جهانی اول نوشته است؛ زمانی‌که در سپاه صلیب‌سرخ، واقع در جبهه‌ اتریش در ایتالیا خدمت می‌کرد. قهرمان داستان وداع با اسلحه یک گروهبان جوان آمریکایی به نام فردریک هنری است که در ارتش ایتالیا خدمت می‌کند. او با یک پرستار انگلیسی به نام کاترین بارکلی که در پایگاه بریتانیا مشغول کار است، آشنا می‌شود. کاترین در تلاش است با غم از دست دادن نامزدش کنار بیاید و هنری با بی‌تفاوتی ناشی از جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کند. ادامه‌ کتاب به تکامل رابطه‌ عاشقانه‌ این دو و سفرشان در سراسر ایتالیا می‌پردازد. آنها از پایگاه ارتش در کوه‌های ترنتینو و تیرول‌ جنوبی به میلان می‌روند، جایی‌که هنری بستری می‌شود.



به جنگ لبخند بزن
نویسنده: جین هیلی
«به جنگ لبخند بزن» داستانی خواندنی است که بر اساس زندگی واقعی دختران اعضای صلیب‌سرخ در جنگ جهانی دوم نوشته شده است. فیونا زندگی خوبی را برای خودش در ذهنش تجسم کرده بود، کار خوبی در شهرداری به‌دست می‌آورد، نامزدش از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد و آنها با هم ازدواج می‌کنند. خانه‌ای در حومه بوستون می‌گیرند و آنجا زندگی عاشقانه‌شان را می‌سازند. اما تمام این رویاهای زیبا با خبری از بین می‌رود، هواپیمای دنی جایی در آسمان آلمان هدف دشمن قرار گرفته و مفقود شده‌است. حالا زندگی برنامه‌های فیونا تغییر می‌کند. فیونا می‌خواهد بداند چه بر سر دنی آمده‌است. او همراه با دو دوست صمیمی‌اش به نیروهای داوطلب صلیب‌سرخ می‌پیوندد و آنجا با زنانی شجاع آشنا می‌شوند که در تلاشند تا زندگی را کمی برای سربازان بهتر کنند. فیونا و دوستانش شجاعند اما هنوز با واقعیت‌های جنگ آشنا نشده‌اند. دوستی آنها باعث می‌شود تا در سخت‌ترین روزهای زندگی در کنار یکدیگر ایستادگی کنند و انگیزه‌هایشان قوی‌تر ‌شود.
جین هیلی این داستان زیبا را براساس خاطرات واقعی دخترهای کلاب‌موبیل‌های صلیب‌سرخ در جنگ جهانی دوم نوشته و کتابش را هم به آنها تقدیم کرده‌است.



روایت‌هایی از یک هلال سرخ
امدادگران ایرانی هم دست به قلم شده و نوشته‌اند، نویسندگانی هم سراغ نوشتن رمان‌هایی رفته‌اند که شخصیت آنها امدادگر باشد، اما این موضوع هم مثل خیلی موضوعات دیگر در داستان جنگ آن‌طور که باید پرداخت نشده است.

یکشنبه آخر
نویسنده: معصومه رامهرمزی
«یکشنبه آخر» کتابی است که معصومه رامهرمزی، یک زن رزمنده در آن از خاطرات خود حرف می‌زند. او در سال‌های جنگ، دفترچه یادداشت کوچکی داشته است که به گفته خود گاه‌وبیگاه چیزهایی در آن می‌نوشته است. این دختر خرمشهری با شروع جنگ پا به جبهه می‌گذارد و تا پایان عمر و بهترین لحظات زندگی‌اش را صرف کمک به رزمندگان می‌کند. این کتاب دارای لحنی ساده و صمیمی است که باعث می‌شود مخاطبی که با جنگ فاصله گرفته بار دیگر عظمت آن را احساس کند. ماجرای کتاب یکشنبه آخر کاملا مستند است و نویسنده آن را با حوادث اجتماعی پیوند زده ‌است؛ هرچند عناصری همانند روزنامه‌ها یا رادیو در این کتاب غایب هستند و بهتر بود رامهرمزی برای این‌که فضای آن روز را به شکلی شیوا‌تر شرح دهد، ‌به این جنبه‌ها نیز توجه می‌کرد. همچنین در خاطره‌نویسی حس‌های فیزیکی همچون رنگ‌وبو و توصیفات، می‌توانند در ترسیم فضای اجتماعی مفید باشند. کتاب حاضر در این موضوع موفق بوده و کار نویسنده آن، راضی‌کننده به نظر می‌رسد. از طرف دیگر نگاه طنزآمیز راوی خاطرات در آن طنز تلخی ایجاد کرده که جالب‌توجه است؛ او در سخت‌ترین شرایط هم لبخند را فراموش نکرده و امیدوار بوده است.


از چنده‌لا تا جنگ
نویسنده: گلستان جعفریان
 نویسنده سراغ شمسی سبحانی رفته و خاطرات او را در کتاب «از چنده لا تا جنگ» تألیف و تدوین کرده است. در سرگذشت خانم سبحانی آمده است که از آغاز جنگ ایران و عراق تا اواخر سال ۱۳۶۴ در مناطق جنگی جنوب، به‌عنوان نیروی داوطلب سپاه به امدادرسانی مجروحان جنگی پرداخته و در کتابش راوی خاطرات تلخ و شیرین خود از ایام حضور در جبهه‌های جنگ است. سبحانی در این کتاب همچنین به ذکر خاطراتی از دوران کودکی، مبارزات انقلابی، حضور در کردستان‌، مناطق جنگی جنوب، حضور در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، خیبر و ... اشاره‌می کند. «از چنده لا تا جنگ» خاطراتی از دوران کودکی، مبارزات انقلابی، دوران آموزش امدادگری در بیمارستان لقمان، اعدام پاسداران توسط کومله‌ها، نفوذ یکی از نیروهای کومله در بیمارستان ا...اکبر، بازدید از مناطق آزادشده و عملیاتی هویزه و محل شهادت دکتر چمران در دهلاویه، راه‌اندازی بخش رختشویخانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک توسط راوی و خاطراتی از آن روزها، مسلمان شدن یکی از نیروهای امدادگر مسیحی، ازدواج راوی با یکی از نیروهای سپاهی و ... را در خود جای داده است.



کفش‌های سرگردان
نویسنده: سهیلا فرجام‌فر
سهیلا فرجامی برای ادامه تحصیل در دانشکده پرستاری نیروی هوایی در تهران به‌سر می‌برد که زمزمه‌های آغاز جنگ از سوی عراق نواخته شد. او که اصالتا آبادانی بود در شروع جنگ در دزفول مشغول خدمت بود و همچنان به کار خود ادامه داد. او در دوران جنگ در شهرهای آبادان، خرمشهر، بهبهان، تهران و دزفول به‌عنوان پرستار فعالیت داشت و در این راه راوی خاطرات بی‌شماری شد که تنها بخشی از آنها در کتاب «کفش‌های سرگردان» منتشر شده است. این کتاب را نیز سوره مهر منتشر کرده و تاکنون شش چاپ را پشت‌سر گذاشته و بیش از ۱۲هزار نسخه آن منتشر شده است. کاربران شبکه اجتماعی گودریدز این اثر را هم پسندیده و چهار ستاره به آن داده‌اند.



مردی با دکمه‌سردست‌های سواروفسکی
نویسنده: میترا زارع
این‌رمان درباره پزشکان و امدادگران صلیب‌سرخ و هلال‌احمر است که به مردمان محروم امدادرسانی می‌کنند. روایت داستان نیز توسط چند راوی انجام می‌شود که مردی به‌نام آریا و زنی به‌نام رُز ازجمله این‌راوی‌ها هستند.
عناوین فصول اصلی این‌کتاب به‌ترتیب عبارتند از: «هند ـ گوآ»،
«هند ـ گوآ ـ بیمارستان ـ آریا»، «صلیب‌سرخ جهانی ـ آریا»، «سوریه ـ حلب»، «مرز سوریه و ترکیه ـ آریا»، «استانبول ـ بیمارستان ـ رُز»، «ترکیه، آدانا ـ آریا»، «استانبول ـ تنگه بسفر ـ آریا»، «استانبول ـ هتل ـ رُز»، «استانبول ـ هتل ـ ‌صبح»، «استانبول ـ هلال‌احمر»، «استانبول ـ هتل ـ رز»، «سوریه ـ ماموریت» و «ایران ـ تهران». که این فصل‌بندی هر خواننده‌ای را ترغیب می‌کند سر از این شیوه نامگذاری که نویسنده برای کتابش برگزیده دربیاورد.




خاطرات ایران
نویسنده: شیوا سجادی
یکی دیگر از آثار این عرصه کتاب «خاطرات ایران» است که خاطرات تکنیسین بیهوشی، ایران ترابی از روزهای جنگ تحمیلی است. این کتاب را شیوا سجادی تدوین کرده و شرح کاملی از زندگی ایران ترابی است که اوج جوانی‌اش را در بیمارستان‌های مناطق جنگی گذرانده است. از نکات جالب درباره این زن این است که جزو اولین گروه پزشکی است که به مناطق جنگی اعزام می‌شود. شرایط سخت جنگ از ایران ترابی یک تکنیسین بیهوشی زن می‌سازد. در روزهای آغازین جنگ تحمیلی، ایران که حدودا ۲۴‌ ساله بود داوطلب رفتن به مناطق مورد هجوم می‌شود؛ روزهایی که هنوز برنامه دفاعی منسجمی برای مقابله با این حمله نبوده است.