گفتوگو با مجید مظفری؛ بازیگر
زندگی را زود شروع کنید
بایبسما... یادمه در نوجوونی ما مجلاتی كه میخوندیم به هنرپیشگی، آرزوی جادویی میگفتن انگار فقط باید شانس داشته باشی و بس در اینباره ببینیم چی مینیوشیم از چهره آشنا مجید مظفری(گفتن نداره از پارسال بارها تلفن کردم تا سرانجام با فشردگی وقت استاد عنایتشون شامل شد و 10 دقیقه، 10 دقیقه سخن گفتیم تا جایی كه بهخاطر كارشون منِ خوش سروزبون هم دیگه روم نمیشد ادامه بدم و چیزی بپرسم) استاد با جوانهای زیادی كه فتوژنیكه خوشرفتار و مستعد و خوشسیما كه تفكر هم داره خیلی برخورد كرده و خیلی هم تشویق كرده. به گفته ایشان از مسائلی كه جامعه در حوزه هنر باهاش درگیره همینه كه چنین جوانهایی با وجود تلاش به اشتباه، رشتههایی رو برمیگزینن كه فقط علاقه دارن اما استعداد لازمهرو ندارن جوونهایی كه فكر میكنن با علاقه میتونن بازیگر بشن و... شكست میخورن! و سرانجام به این سخن رسیدیم كه: امیدوارم در این فرصتهای كوتاه در این سوالهای كوتاه، پاسخهای كوتاه، حرفهای منطقی زده باشم، امیدوارم كه جایی اگه خطا كردم خوانندهها من رو ببخشن اگه جایی چیزی گفتم كه به دردشون خورد، امیدوارم كه عمل كنن. امید كه نارساییهای این قلم رو هم ببخشن كه میتونست شاید پرسشهای بهتری طرح بكنه... خوب بود، استاد؟ بله... خیلی ممنون... ولی باید خیلی ویراستاری بشه ها!
اولِ بازی، وقتی بود كه وارد جامعه شدم، از مدرسه شروع كردم و به سمت هنر كشیده شدم. از همون دوران بلوغ.
كی گوشی اومد دستتون؟
خیلی وقت پیش، یعنی از وقتی كه وارد هنر شدم و بیشتر نگاهم باز شد. وسعت دیدم بیشتر شد و كمكم گوشی اومد دستم.
جوانی بگذرد قدرش ندانی، این مشهوره، شما قدر جوونیتون رو دونستین؟
من بله قدر جوونیم رو دونستم توی جوانی خیلی تلاش كردم از لحظاتش استفاده كردم و توی كارم بهكار بردم.
زیباییهای درونتون؟
یه روزی شمع به كبریت گفت خیلی ازت میترسم چون من رو آتیش میزنی كبریت بهش گفت من نیستم كه آتیشت میزنم اون نخ درون توئه. من سعیكردم اون نخ درون رو هیچوقت نداشته باشم و كسی نتونه ذهنیتهام رو از بین ببره.
درباره كی و چی میگین فقط باتو همیشه باتو؟
بهترین دوست و رفیق و همدمم دخترمه كه دوست دارم همیشه باهاش باشم.
اولش كه شهرت دلچسبه الانه چه طعمی داره؟
همیشه برای من دلچسبه، همیشه خوب بوده و خیلی هم لذت میبرم.
بهترین ساعتهایی كه توی این روزگار كرونایی داشتین؟
دقیقا از صبح سعی میكردم خودم رو با كار خونه مشغول كنم، با آشپزی یا مرتب كردن كتابهام، خاطراتم، كارهام بعد از ظهر هم پیادهروی در جاهای خلوت تا نه كسی مزاحمم بشه نه من مزاحم كسی.
درباره پیری چه حسی دارین؟ نگاهتون؟
از خدا خواستم ته زندگیم اونجوری نباشه كه مزاحم آدمهای دیگه بشم، سربارشون باشم.
قضاوتتون درباره چهرهتون؟
خداروشكر خودم دوست دارم خودم رو. كسانی كه اینجورین مطمئنا انسانهای دیگه رو دوستدارن.
كسی كه صورتش زیباست و سیرتش خیلی زیباتره؟
كسی كه باطن و سیرت زیبا داره اون زیبایی میزنه به چهرهاش.
از چهرههایی كه خیلی ازشون یادگرفتین؟
خدا بیامرز استاد عباس جوانمرد، از آقای بیضایی و محمد بزرگنیا خیلی یادگرفتم از محمود استادمحمد.
بیشترین تماس تلفنی این روزهاتون؟
به كسانی كه باهاشون همكاری داریم و كار میكنیم همچنین بهویژه با دخترم.
وقتی بچههاتون كاری كنن كه دوست نداشته باشین؟
از دستشون ناراحت نمیشم ولی بهخاطرشون ناراحت میشم.
كسی كه میخواد با شما طرح دوستی بریزه؟
هدفش چیه برای چی میخواد دوست بشه.اگه هدفش سازنده باشه در خدمتشم.
از شما كه انتقاد میكنن؟
شاید اون لحظه ناراحت شم، ولی میرم دربارهاش فكر میكنم كه اگه منطقی فكر كنم، خودخواه نباشم و گوش كنم به اون. اگه ببینم درست میگه حتما خودمرو اصلاح میكنم.
شده فیلم یا تئاتری رو به زور تا پایان دیده باشین؟
بله خیلی شده؛ اما به خاطر احترام به اون گروه و شغلمون و خودم این كار رو نكردم.
رفتاری دارین كه باعث رنجش دیگران بشه؟
بعضی وقتها رك هستم .
از موسیقیهایی كه روحتون رو مینوازه؟
سازهای ایرونی رو، موسیقی ایرانی رو خیلی دوست دارم بهویژه موسیقی بدون كلام.
احتیاج داشتن به خلق خدا؟
اگه درست زندگی كنین و نگاه درست و منطقی داشته باشین هیچوقت به خلق خدا نیازمند نمیشین ولی به خدا احتیاج داشته باشین نیازتون حل میشه.
دوست داشتین جای كدوم شخصیت داستانی یا سینمایی بودین و اونجوری میتونستین بیشتر تاثیر بذارین و جهان رو تغییر بدین؟
من دوست دارم خودم باشم، دوست ندارم جای كسی دیگه باشم.
كسی بوده كه تحسینتون رو برانگیزه؟
توی هنر، شخصیتهایی كه ایبسِن به وجود میاره و خلق میكنه خیلی دوست دارم.
توی ایران چی؟
شخصیتهایی كه آقای بهرام بیضایی توی تئاترها و فیلمهاشون دارن.
اهل تشریفات هم هستین؟
دست و پاگیر نباشه، نمایشی نباشه، بیخود و بیجهت نباشه.
جایی كه بروید چهارتا بادیگارد همراتون باشه؟
نه من این چیزها رو دوستندارم، تنهایی دوست دارم همهجا برم، خودم برم و خودم بیام.
كسی كه انگار به دوربین فخر میفروشه؟
یكی از خصلتهای بازیگری اینه كه هنرمندها دوست دارن خودشون و تفكرشون رو عرضه كنن، تلاش میكنن برای همین فخر نمیفروشن هنرشون رو عرضه میكنن.
از سالها پیش هروقت باهاتون تماس گرفتم در سفر بودین.
مسافرت و چیزهای تازه و دیدنی رو خیلی دوست دارم كه نگاهم لانگشاتتر باشه، بازتر باشه، بسته نگاه نكنم، دیدنیها رو ببینم، مردم و فرهنگها رو بشناسم و ازشون یاد بگیرم.
درباره خبرهای فرهنگی هنری؟
این روزها خبر خوبی به گوشمون نمیرسه امیدوارم مسؤولان ارشاد و مملكتی سعی كنن خبرهای بد رو ازین مملكت دور كنن.
اون ویژگی سینما كه خیلی ازش خوشتون میاد؟
خیلی لذتبخشه كه میرم جلوی دوربین و خیلی لذتبخشه كه میرم همراه با تماشاگرها میشینم اون فیلم رو میبینم و لذتی رو كه اونها میبرن، خودم هم میبرم.
چیدمان اتاقتون؟
یه سری كتاب و فیلمه.
یه سیمرغ هم كه هست.
البته این سیمرغ رو خیلی اشتباهی به من دادن، نمیدونم چرا.
خدا دوستون داشته دیگه.
جدی میگم آخه این رو به عنوان نقش دوم به من دادن و من هرچی میبینم و میاندیشم، پس كی نقش اول رو بازی كرده، خاطرم نیومد.
برای شما خیلی محبوبه؟
انسانهایی كه خصلت دریا رو داشته باشن، برام خیلی خواستنی هستن. دریا نمیخواد دلچركین باشه، همیشه دوست داره درونش زلال باشه.
آدمهای كینهای؟
آدمهایی كه كینهای هستن، آدمهایی كه لجبازن، آدمهایی كه بدبین هستن. باید این چرك و كثیفیها رو بریزن بیرون تا زلال بشن.
آدمهای زلال؟
آدمهای دلچسبی هستن.
شده دلتون بخواد كسی رو از ریخت بندازین؟
خدا نكنه... نه.
اگه دلتون میخواست شكل كسی رو عوض كنین؟
حتما میرفتم دكتر میشدم.
شده تلاش كنین كسی رو یا خاطرهاش رو فراموش كنین؟
اگه خیلی مهم باشه، نمیشه فراموشكرد.
خاطرهای كه سعی میكنین همیشه یادتون باشه، مرورش میكنین و نمیخواین از یادتون بره؟
اجتماع كوچیك خونوادهام كه دوست دارم و سعی میكنم ببینم كیام، چیام، شجرهنامهام چیه، كی بودم، چی شدم و چه خواهم شد.
اونهایی كه سفره پدر ندیده هستن؟
اونها نعمت بزرگی رو از دست دادن حسرت یه همچی زندگیای رو همیشه با خودشون دارن.
چقدر وقت تلفكرده دارین؟
فكر نمیكنم زیاد وقت تلفكرده داشته باشم، همیشه تلاشم رو كردم.
درباره نقاط ضعف اطرافیانتون؟
اونها مشكل خودشونه من سعی میكنم برای خودم این قضایا رو حل كنم.
خودتون رو دیر شناختین یا بهموقع؟
معمولا میگن زندگی و عمر كوتاهه من میگم نه! ماییم كه زندگی رو دیر شروع میكنیم. خودم از وقتی كه خودم رو شناختم، زندگیم رو شروع كردم و زود هم شناختم.
خوشباوری رو تقویت كردین یا كنارش گذاشتین؟
من آدم بدبینی نیستم، به هیچچیز مگه اینكه عكسش ثابت بشه.
گریه پنهانی شما در كنج خلوت؟
بله خیلیها داشتن، من هم داشتم.
احساس نمیكنین ذهنتون پا به سن گذاشته یا داره نارسا میشه؟
من همیشه سعی كردم ذهن و نگاه تازهای داشته باشم و چیزهای تازه رو كسب كنم، یاد بگیرم، همیشه طلبه بودم.
كسی كه شبیه درخته، یعنی سایهاش برقراره. حتی روی سر تبرزن، میوه میده حتی اگه بهش سنگ بزنن؟
خب الان دیگه توی این زمونه نباید اینجوری بود.
ولی اگه بود چی؟
من كه اگه ببینمشون سجده میكنم براشون و سعی میكنم نگهشون دارم.
به چه جور چهرههایی علاقهمندین؟
چهره برای من مهم نیست، رفتار و منش و كردار آدمها برام مهمه.
آدمهایی كه مشكوك به دیگران نگاه میكنن؟
آدمهای مریضی هستن، خودشون مشكل دارن، خودشون آدمهای مشكوكی هستن.
كاریكاتور خودتون رو توی مطبوعات دیدن؟
خیلی هم خوب بود، خیلی هم دوست داشتم.
اگه قرار میشد بهجای عكس در كارت ملیتون كاریكاتورتون رو بذارن؟
من میذاشتم مشكلی نداشتم،
كدوم رمانها به شخصیتتون نزدیكه؟ كدومها رو با چه ویژگیهایی میپسندین؟
سعی میكنم رمانهایی رو بخونم كه شخصیتهای زیادی داشته باشه، چون وسعت نگاه من رو نسبت به آدمها بیشتر میكنه كمك میكنه به خود بازیگر تا به شخصیتهای زیادی برخورد كنه و شناخت داشته باشه.
مثل كلیدر محمود دولتآبادی؟
بله، یا رمانهای احمد محمود یا اسماعیل فصیح كه شخصیتهای زیادی دارن و باعث میشه آدم لذت ببره.
از خارجیها چی؟
چندتا نویسنده آلمانی مثل دمیانِ هرمان هِسه یا رمان جان شیفته یا دُنِ آرام یا رمانهای آمریكایی كه خیلی كمك میكنه به ذهن بازیگر.
دوتا بازیگر كه با هم قهرن و چالش دارن ولی در نقش دوتا دوست جلوی دوربین برن؟
اونها جلوی دوربین كه شخصیتهای خودشون نیستن، یعنی اگه پشت دوربین، حسن و حسین با هم مشكل دارن، جلوی دوربین اصغر و رضا هستن.
اگه طرف به قدری غرق نقش بشه كه خودش و فضا رو از یاد ببره؟
من زیاد موافق این فضا نیستم بهنظر من درست نیست، ولی میشه كه از نظر ذهنی خسته بشه.
حستون ازون لحظه كه روی صحنه و جلوی دوربین عرق روی پیشونیتون میشینه؟
این خیلی لذتبخشه تازه آدم متوجه میشه كارش رو درست انجام داده.
لحظه اكشن؟
سعی میكنم از اون فضای مجید مظفری بیام بیرون و خودم رو وابسته كنم به اون شخصیتی كه قراره بازی كنم. تلاشم رو میكنم لحظه اكشن، مجید مظفری رو كات كنم.
وقتی میگن كات؟
نگاه میكنم کارگردان راضیه یا نه كه با رضایتش من هم خوشحال میشم.
شما در این فراز پایانی یه سوال طرح كنین.
(بعد از زمانی....) نمیدونم چی بگم.
برای فتح جهان و جاودانگی چقدر تلاشكردین.
تمام آدمها میخوان پس از عروج كردن از خودشون نشونههایی باقی باشه من هم تلاشم رو كردم، چقدر موفق بشم، نمیدونم.
تاریخ انقضا یه هنرمند، آیا هست چنین چیزی؟
تاریخ انقضای یه هنرمند وقتیه كه از در خونهاش بیاد بیرون و كسی نشناسدش، آثارش رو كسی نخونه، موسیقیش رو كسی گوش نده، نقاشیش رو كسی نخره و نبینه.
بهنظرتون به این فضا و هنر امیدی هست؟
انسان اگه نومید بشه خیلی بده، گوشهگیر میشه، دچار افسردگی میشه. ولی من همیشه امید داشتم كه انشاءا... یه زمونی همهچی خوب بشه.
-
مثل دوره جنگ به ما نوجوانها اعتماد کنید
-
زندگی را زود شروع کنید
-
یازده نکته از کارنامه مجلس یازدهم
-
بار دیگر؛ هیجانی که منتظرش بودیم
-
اصحاب کهف پای تلویزیون
-
غرفهای در بازار مصرفکنندههای فرهنگ
-
خودآموز بحث با مسافران جور واجور
-
مبارزه خاموش با کرونا
-
توسعهیافتگان اقتصاد مقاومتی
-
حماس: میتوانیم در عرض یک دقیقه صدها موشک با برد ۲۰۰ کیلومتر شلیک کنیم
-
شناسنامه تهران
-
فرمانده حشدالشعبی در استان الانبار آزاد شد
-
کرونا و تجربههای تلخ و شیرین
-
به مشارکت حداکثری متعهد باشیم