غرفه‌ای در بازار   مصرف‌کننده‌های فرهنگ

به بهانه برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر آیا هیچ معیاری هست که بشود بر اساس آن سینمای ایران را جهانی‌شده دانست؟

غرفه‌ای در بازار مصرف‌کننده‌های فرهنگ

شاید در فضای داخلی کشور، زیادی روی جهانی بودن سینمای ایران مانور داده‌ایم. آن‌قدر که معیارهای این‌ جهانی شدن که هیچ، حتی مرزهای ارزش بودن و نبودن «جهانی‌شدن» هم در افکار عمومی از بین رفته یا لااقل کم‌رنگ شده‌است. اگرچه روشن به نظر می‌رسد اما بد نیست یادآوری کنیم که جهانی شدن یک ارزش ذاتی نیست و چون شیوه ارتباط خرده‌فرهنگ‌ها با فرهنگ جهانی حتی به شهادت موازین اعلام‌شده از سوی یونسکو، مهم‌تر از اصل جهانی‌شدن است، چنین اتفاقی اساسا اصالت ندارد. بااین‌همه کشوری نیست که تمایل نداشته باشد ضمن حفظ ارزش‌ها و رویکردهای خود به فرهنگ جهانی نپیوندد و عنصر تاثیرگذاری بر آن نباشد. در واقع «جهانی‌شدن» زمانی برای فرهنگ تبدیل به یک ارزش اصیل می‌شود که دوطرفه‌بودن جاده آن، تضمین شده باشد و اصل تبادل در نظر گرفته شود. اما دولت‌ها معمولا تمایل داشته‌اند ضمن تغافل از این ابعاد ماجرا و اصالت دادن ضمنی به «جهانی‌شدن» به‌عنوان یک ارزش ذاتی، با معیارهایی مثل تولیدات مشترک، حضور عوامل مشترک، سرمایه‌گذاری در پروژه‌های جهانی یا جذب سرمایه خارجی برای پروژه‌های سینمایی داخلی یا دست‌کم فرستادن فیلم‌های تولیدی خود به جشنواره‌های جهانی، سینمای تحت مدیریت دوره خود را «جهانی‌شده» معرفی کنند. با تمام این‌ها می‌شود یک‌بار ادعاها را مرور و بررسی کرد که بر اساس کدام معیارها، سینمای ایران می‌تواند جهانی در نظر گرفته شود.

 سینمای دهه 40 و 50: روکش تقلبی  روی جهانی‌شدن
هرچند با رویکرد تاریخ‌نگارانه، سینمای ایران از حدود 1280شمسی آغاز می‌شود اما تنها بعد از دهه 40 است که عملا می‌توان از چیزی به نام «سینمای ایران» نام برد. همین سینما اما باز هم یک دهه طول می‌کشد تا صرفا با نمایش چند فیلم انگشت‌شمار از جریان موج‌نو در جشنواره‌های خارجی خود را به برخی محافل هنری اروپایی معرفی کند. این در حالی است که نه‌تنها سینمای کشورهای اروپایی چون ایتالیا و آلمان و فرانسه و انگلیس بلکه سینمای کشورهای آسیایی چون هند و ژاپن هم در کنار سینمای آمریکا پا گرفته و بالیده و علاوه‌بر مطرح‌شدن در محافل نقد هنری، وارد جریان تجارت جهانی سینما هم شده‌اند. ابراهیم گلستان با مستندهای «خرمن» و «یک آتش»، فریدون رهنما با «سیاوش در تخت‌جمشید» و فرخ غفاری با «شب قوزی» چهره‌های اصلی این دهه برای نقش‌آفرینی در نمایش‌های پراکنده در حاشیه‌های برخی جشنواره‌ها چون برلین و ونیز هستند.
اما تنها با شروع دهه 50 است که حضور موفق فیلم «گاو» داریوش مهرجویی در چندین جشنواره، نامی از سینمای ایران را در محافل اروپایی جدی می‌کند و البته بدنه درهم‌تنیده هنر ایران با جریان هنر فرانسه هم در این نام‌آوری نقش مهمی دارد. دهه50 با شروع جشنواره فیلم تهران هم همراه می‌شود و با تحرکات سیاسی دفتر فرح پهلوی در حوزه فرهنگ و هنر، هم فیلم‌های بیشتری فرصت حضور در جشنواره‌های خارجی پیدا می‌کنند و هم رفت‌وآمد برخی بازیگران خارجی به جشنواره‌ها و تولید انگشت‌شماری فیلم‌های محصول مشترک با ترکیه، به حساب جهانی‌شدن سینمای ایران گذاشته می‌شود. غافل از آن‌که این شکل از جهانی‌شدن بیشتر معادل مونتاژگری در تولیدات صنعتی حساس مانند خودرو، فقط یک روکش زیبا بر یک محصول بی‌هویت خواهد بود.
 دهه 60: جشنواره‌ای شدن به‌جای جهانی‌شدن
پس از انقلاب اسلامی وزارت ارشاد وقت تصمیم گرفت با رویکرد دیپلماتیک به موقعیت ایران همزمان با جنگ تحمیلی، سینمایی آرام و هنری را در ادامه جریان موفق و نسبتا کم‌اشکال موج نوی پیش از انقلاب به جهان معرفی کند که محصول آن تولید تعداد قابل‌توجهی از فیلم‌های ضد جریان عامه‌پسند و به‌اصطلاح عرفان‌زده بود. با این همه برخی کارگردان‌های این جریان و آثار آنها در جشنواره‌های جهانی دیده شدند و هرچند که این جریان سینمایی در داخل مرزهای کشور نمی‌توانست قدرت مولدی در گیشه و ستون محکمی برای کشاندن مخاطب عام به سالن‌های سینما باشد اما از سوی مدیران وقت دولت، مورد اقبال قرار گرفت. این رویکرد عملا از همان ابتدای انقلاب به‌طور ضمنی، حضور در جشنواره‌های اروپایی را به‌عنوان یک ارزش، بنیان‌نهاد و آرام‌آرام در دهه‌های بعدی به حضور در جشنواره‌های آمریکایی توسعه یافت.  اگر منطبق با آرمان‌های انقلاب اسلامی و حتی طرح یونسکو برای انعکاس فرهنگ‌های مختلف در فرهنگ جهانی، معیار «جهانی‌شدن» را مشارکت در تولید فرهنگ در جهان در نظر بگیریم، آن وقت روشن‌تر خواهد شد که فیلم‌های الکن و البته ضدمخاطب عام این دوره هم نمی‌توانستند پرچم جهانی‌شدن سینمای ایران را به شکل درست بالا ببرند. طرفه آن‌که این طرح نام هم بیش از آن که به ارزش‌های درونی این فیلم‌ها بازگردد تحت تاثیر فرامتن‌های سیاسی قرار می‌گرفت. در واقع این ما نبودیم که با ارزش‌های خودمان جهانی می‌شدیم بلکه این جشنواره‌های اروپایی بودند که نام‌هایی را برای جریان‌سازی تولیدات سینمایی در داخل کشور و جهت‌دهی به بازنمایی ایران در خارج از آن در فضای رسانه‌ای پمپاژ می‌کردند.
 دهه 70 و 80: اعتبارزدایی از جهانی‌شدن
هرچند جدال‌ها بر سر ارزشمند بودن یا نبودن جهانی‌شدن سینمای ایران در دهه 70 تحت تاثیر گفتمان سیاسی مسلط بر دولت، پرتنش‌تر شد اما عملا این رویه رو به رکود گذاشت. اول آن که جهانی‌شدن، تنها در حضور فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های خارجی خلاصه شد و ثانیا همین مقدار هم از یک جریان سینمایی به تعدادی چهره معارض سیاسی تقلیل یافت که دیگر نه مانند کیارستمی با وزن شاعرانه فیلم‌هایشان بلکه صرفا با فرامتن‌های سیاسی خود به جشنواره‌ها پا می‌گذاشتند. همین اتفاق به کمرنگ شدن این جدال‌ها دامن‌ زد تا این که در دهه 80 به طور کلی اساسا اعتبار جهانی‌شدن به محاق رفت.
هم به علت ناکام ماندن جدال‌های سیاسی و هم به‌خاطر رویگردانی مخاطب عام از سینمای هنری و روآوری به سینمای عامه‌پسند، دیگر کمتر کسی به جهانی‌شدن، انگیزه‌ای از خود نشان می‌داد.
 دهه 90: تحرک اقتصادی خالی از وجهه فرهنگی
ظهور سینمای دیجیتال و آسان و همگانی شدن تولید که یک دهه قبل در جهان شروع شده‌بود دیگر راهی برای پیوستن امواج مردمی به جریان تولید سینمایی و تغییر شکل آرام اما عمیق سینما در جهان باقی نگذاشت پس از انقلاب در بسترهای پخش فیلم که انحصار را از سالن‌های سینما می‌گرفتند هم به این ماجرا اضافه شد. این موج در آغاز دهه90 با شکل و معنای جدیدی از جهانی‌شدن به ایران رسید. حالا از یک سو تولید محصول مشترک با کشورهایی چون هند، ترکیه، ارمنستان هرچند کم‌تعداد اما بیشتر از قبل شده‌است.  تحرک شرکت‌های پخش فیلم داخلی در بازارهای جهانی به نسبت قبل افزایش یافته و تعداد اندکی از فیلم‌های ایرانی در سینماهای کشورهای جهان اکران شده‌اند. با این حال هنوز سینمای ایران نه در بازار فرهنگ و هنر جهان، نقش درخور خود را پیدا کرده و نه با هیچ معیاری می‌تواند داعیه جهانی‌شدن داشته‌باشد.
 ما هنوز مصرف‌کننده‌ایم
استفاده از بازیگران خارجی در فیلم‌های ایرانی هم البته در دهه90 رشد چشمگیر داشته‌است. اما تنها زمانی شکل و شیوه آن را درست درک خواهیم کرد که توجه کنیم بیشتر از بازیگران اغلب ناشناس زن خارجی در فیلم‌هایمان استفاده کرده‌ایم. فیلم‌هایی چون تگزاس، چهارانگشت، خانم یایا و مانند آنها در جریان کمدی دهه 90 این رویکرد را در پیش گرفتند تا با استفاده ابزاری از حضور بازیگران زن خارجی، تغییراتی را در چهره سینمای ایران ایجاد کنند. این اتفاق را می‌شود شکل اغراق‌شده و هجوآمیزی از جهانی‌شدن سینمای ایران دانست که نه‌تنها در راستای عرضه فرهنگ ایرانی به جهان تنظیم نشده که درست خلاف آن حرکت کرده‌است. افزایش سهولت دسترسی به انبوه تولیدات خارجی هم به شأن مصرف‌کنندگی ما در سینمای جهان دامن زده و باوجود افزایش تولیدات ما به‌مراتب بیش از سه دهه قبل مصرف‌کننده سینما و فرهنگ جهانی هستیم بدون آن که مشارکتی در تولید یا عرضه فرهنگ داخلی به جهان داشته‌باشیم. بخشی از این نقیصه هم به مساله تسلط زبان انگلیسی بر سینمای جهان باز می‌گردد. مساله‌ای که البته نه آسیب بلکه خصلت سینمای همه کشورهای غیرانگلیسی‌زبان است اما بسیاری از آنها با راهکارهایی نظیر شناسایی بازارهای خرد و تولید هدفمند برای آنها به زبان خودشان، موفق شده‌اند از این مانع عبور کنند و جهانی شوند.


بررسی معیارهای جهانی‌شدن سینمای ایران
می‌بینی یا می‌بری؟
نمایش یا درخشش تولیدات سینمای ایران در جشنواره‌های بین‌المللی به معنی «جهانی‌شدن» است یا این تلقی زمانی درست خواهد بود که سینمای ایران در گیشه‌های جهانی سهمی داشته باشد؟ مساله این است و اگر گزاره اول مطرح باشد، شاید بتوان خیلی به‌سرعت به پاسخ رسید؛ چرا که اگر معیار جهانی‌‌شدن سینمای ایران، حضور و موفقیت سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی باشد، پاسخ مثبت است و می‌توان با اطمینان گفت سینمای ایران جهانی شده‌است. فیلم‌های کوتاه و بلند، انیمیشن‌های ایرانی و مستندهای تولید شده در کشورمان به جشنواره‌های معتبر بین‌المللی راه پیدا کرده و بسیاری از آنها تحسین شده‌اند، عوامل سینمای ایران کم و بیش به پروژه‌های خارجی راه پیدا کرده‌اند و تولیدات مشترک با کشورهای همسایه پا گرفته‌است‌.  اما اگر منظور از جهانی‌شدن، سهم سینمای ایران از اکران و همکاری‌های بین‌المللی باشد، این پاسخ طولانی خواهد شد و ابعاد متعددی خواهد یافت. جهانی‌شدن سینمای ایران با نگاهی به اکران و فروش آثار سینمایی نیازمند زیرساخت‌ها و مقدوراتی است که برخی از آنها فراهم شده و برخی دیگر در آینده امکان تحقق دارد اما مواردی هست که شاید هرگز میسر نشود!
 گیشه‌ها زیر نفوذ هالیوود
محاسبه فروش آثار سینمایی در جهان به دو صورت انجام می‌شود؛ فروش بین‌المللی یا اینترنشنال و فروش جهانی یا گلوبال. فروش اینترنشنال، میزان فروش هر فیلم در سینماهای جهان به جز آمریکا را نشان می‌دهد و فروش گلوبال یا جهانی به معنای فروش هر فیلم در سینماهای جهان به‌علاوه سینماهای آمریکا شامل آمریکای شمالی و کانادا می‌شود. این تقسیم‌بندی ریشه در گستردگی و میزان نفوذ هالیوود دارد. در آمریکا و کانادا بیش از 3400سالن سینما وجود دارد که آثار هالیوود را نمایش می‌دهد و سهم بسیار کمی از این سینماها به تولیدات سایر کشورها، حتی کشورهای اروپایی اختصاص پیدا می‌کند. به‌عنوان نمونه انیمیشن ژاپنی دیوکش به‌عنوان یک نمونه استثنا که به صدر باکس‌آفیس رسید و به فروش بالایی در سینماهای آمریکا دست پیدا کرد، بیشتر از 2000سالن سینمای آمریکا را در اختیار نداشت. به‌طور معمول سهم فیلم‌های خارجی از سالن‌های سینمای آمریکا بیشتر از یک‌چهارم نیست و اگر فیلم جذاب و پرفروشی در دنیا وجود داشته‌باشد، آمریکایی‌ها معمولا حق تولیدش را می‌خرند و نسخه آمریکایی آن را می‌سازند؛ مثل فیلم‌های «گودزیلا»، «هاست» و «رینگ‌.» به‌عبارتی سالن‌های سینما و کمپانی‌های پخش فیلم در آمریکا حتی برای فیلم‌های اروپایی یا سینمای تجاری چین یا کره‌جنوبی که موفقیت‌های زیادی در گیشه داشته‌اند، سهم قابل اعتنایی در‌نظر نمی‌گیرند و طبیعی است که سینمای ایران هم در این ساختار سهمی نداشته‌باشد حتی اگر به اندازه چین یا کره‌جنوبی در تولید آثار تجاری موفق عمل کند.
 تماشا و تحسین و فقط همین
نمایش فیلم‌های ایرانی در کشورهای خارجی معمولا از این مسیر اتفاق می‌افتد که فیلمی از سینمای ایران در یک جشنواره بین‌المللی دیده و پسندیده می‌شود و از این مسیر در تعدادی از سینماهای جهان به نمایش درمی‌آید. اکران فیلم‌های ایرانی در سینماهای آمریکا و اروپا معمولا به آثار هنری و تجربی محدود می‌شود و معمولا سینمای تجاری ایران در این زمینه حرفی برای گفتن ندارد چرا که بسیاری از پخش‌کنندگان فیلم در سراسر جهان مستقل هستند و دلیلی ندارد سراغ آثاری بروند که فروش‌شان در گیشه تضمین چندانی ندارد.
تا امروز فقط یکی از فیلم‌های اصغر فرهادی توسط یک پخش‌کننده بین‌المللی خریداری و در سینماهای اروپا اکران شده و توانسته فروش بین‌المللی داشته باشد. به جز این مورد، مواجهه تماشاگران خارجی با فیلم‌های ایران به آثار هنری، تجربی و روشنفکرانه در قالب اکران‌های محدود، مروری بر سینمای ایران و برنامه‌های فرهنگی محدود شده و بعید است بر‌اساس ساختار سینمای تجاری در جهان، بتوانیم توجه گیشه‌های جهانی را به سینمای ایران جلب کنیم.
 پخش‌کننده‌های بین‌المللی و سینمای ایران
تولیدات هالیوود، گیشه‌ها را قبضه کرده‌اند؛ حتی سینمای اروپا هم سهم زیادی از گیشه‌های جهانی ندارند چون به اندازه تولیدات آمریکایی موردتوجه شرکت‌های پخش‌کننده‌‌بین‌المللی فیلم در جهان قرار نمی‌گیرند. درباره سینمای ایران علاوه بر تمام محدودیت‌هایی که تا اینجا به آنها اشاره شد، یک محدودیت بسیار متفاوت هم وجود دارد و آن تحریم‌های یکسویه آمریکایی‌هاست که موانع جدی و مهمی را بر سر اکران بین‌المللی فیلم‌های ایرانی قرار داده‌است. تحریم‌های مالی و بانکی، گرفتاری‌هایی را برای پخش‌کنندگان بین‌المللی فیلم در همکاری با شرکت‌های تولید فیلم ایرانی ایجاد می‌کند که اگر علاقه‌ای به همکاری باشد، بعید نیست قیدش را بزنند مگر آن‌که به میزان فروش فیلم اطمینان داشته‌باشند و میزان فروش ارزش دردسرهای دور زدن تحریم‌ها را داشته‌باشد یا طرف ایرانی شرایطی فراهم کند که قراردادها و تبادلات مالی خارج از چارچوب تحریم‌ها به انجام برسد. نکته اینجاست که چند شرکت تولید فیلم در ایران، امکان دور زدن تحریم‌ها و همکاری با پخش‌کنندگان بین‌المللی را دارد؟
 تولیدکننده‌های بین‌المللی از نوع ایرانی
جهانی‌شدن سینمای ایران به تولیدکنندگانی نیاز دارد که بتوانند به صورت بین‌المللی عمل کنند. اگرچه شرکت‌های بزرگ بین‌الملل بازار را قبضه کرده‌اند اما همیشه در صنعت جذاب سینما برای هر علاقه‌مندی، فرصت بروز و عرض اندام وجود دارد به شرط آن‌که قاعده کار و تجارت در این صنعت بزرگ را بشناسد. سینمای ایران می‌تواند تولیدکنندگانی در سراسر دنیا داشته‌باشد که آثاری با دید جهانی برای مخاطب جهانی تولیدکنند و خارج از مرزهای ایران دست به دست شرکت‌های پخش فیلم بدهند و سینمای ایران را به معنای واقعی در جهان به نمایش بگذارند اما در حال حاضر هیچ تولیدکننده اسم و رسم‌داری در جهان نداریم؛ شهاب‌حسینی یک شرکت تولید فیلم در آمریکا تاسیس کرده و می‌دانیم که برخی تهیه‌کنندگانی ایرانی در کشورهای همجوار از جمله ترکیه و امارات متحده عربی دفتر دارند اما هنوز تا رسیدن به شرکت‌های تاثیرگذار تولید فیلم در جهان راه بسیاری در پیش داریم؛ راهی که البته بسته نیست و تجربه‌هایی در این مسیر انجام شده مثل تولیدات مشترک ایران و سایر کشورهای جهان. حتی حضور سینماگران ایرانی در خارج از کشور، رفت و برگشت بازیگران سینمای ایران به فیلم‌های خارجی و تجربه حضور عوامل تولید فیلم در پروژه‌های خارجی هم از جمله همین تجربیات است که پله‌های اول جهانی‌شدن را ساخته‌اند و فروش فیلم‌های ایرانی در گیشه‌های بین‌المللی را نوید می‌دهند.