سهگانه امروز ما؛ كیهان كلهر، كاهانی و افخمی
من حالا یك شیشه نوشابه را میبینم كه مدتهاست روی میزمان جا مانده است. راستش را بخواهید مدتهاست میخواهم برش دارم و همانطور كه در این مدتی كه ستون «امروز چی داریم؟» راه افتاده است برای دیگران بازش كردهام، برای میثم اسماعیلی بازش كنم. البته این عبارت كنایی «نوشابه باز كردن» را شما به حساب منظور معمولی كه از آن لحاظ میشود نگذارید؛ یعنی الان نمیخواهم الكی برش دارم و برای میثم بازش كنم. او پیراهنپارهترین عضو گروه ما در تحریریه جامجم است. به عبارت دیگر او در تحریریه جامجم چندین پیراهن از ماها بیشتر پاره كرده است و قدیمیترین جامجمی گروه فرهنگ محسوب میشود؛ مرد محجوبِ مراقباندامی كه تركهای است و از كاشان میآید. عكاس است؛ یك فوتوغرافرِ خوشذوق كه با همه خلاقیتش پشت لنز دوربینش میایستد و لحظههای شاعرانه جهان را ثبت میكند برای ما. همهفنحریف هم هست؛ برای همشهریهایش مجلهای را راست و ریس میكند از ادبیات و هنر، صفحهآرایی میكند، از ادبیات مینویسد، موزیكباز است و موسیقی را میفهمد و ... . همه اینها را گفتم تا بگویم ستون سمت راست همین صفحه را بخوانید كه میثم دو خبر خوب از كیهان كلهر برایمان آورده.
یكی دو تا كه كاردرست و حرفهای نداریم در این گروه؛ همین سوی بازار (یعنی در صفحه 9) بمانید تا ببینید ساناز قنبری چطور چند نفر را سوالپیچ كرده تا بالاخره پس از هشت سال ته و توی اكران نشدن فیلم «فرزند صبح» بهروز افخمی را درآورده و متوجه شده كه ماجرا به تدوین مربوط است. قنبری برای اولینبار لو داده كه آیدین، فرزند آقای كارگردان تدوین را دست گرفته؛ مطمئن باشید این كارآگاهبازی خبرنگار سینمایی ما مثل بمب خواهد تركید. راستش را بخواهید ما هر روز نارنجكهایی میبینیم؛ سویشان میرویم اما فقط ضامن برخیشان را میكشیم كه شهر كامل روی هوا نرود.
گاهی با خودم فكر میكنم او میتوانست دروازهبانی باشد مثل عقابهای كلاسیك جهان فوتبال؛ مثل پیتر اشمایكل، مثل لئو یاشین یا همین احمدرضا عابدزاده خودمان. محمدصادق علیزاده را میگویم كه برسر دروازه اخبار با دستكشهای افسانهایاش ایستاده و نمیگذارد چیزی از آن لا و لوها رد شود. این بار هم دروازهبانی اخبار او، گل كاشته و صفحات 10 و 11 ما را میزبان گزارشی درباره سر و صداهای فیلم تازه عبدالرضا كاهانی كرده. صادق بلد است طوری نتیجه گزارشهایش را به كرسی بنشاند بدون اینكه حتی یكبار صراحتا به نتیجهاش اشاره كرده باشد. او از آب گلآلود اختلافات مجتبی جباری، فوتبالیست سابقی كه به هشتِ شاكی معروف بود و از قضا سرمایهگذار این فیلم هست با كاهانی، ماهیهایی صید كرده تازه و نمكسودشده. اگر اهل نمكید، بخوانیدش.
یكی دو تا كه كاردرست و حرفهای نداریم در این گروه؛ همین سوی بازار (یعنی در صفحه 9) بمانید تا ببینید ساناز قنبری چطور چند نفر را سوالپیچ كرده تا بالاخره پس از هشت سال ته و توی اكران نشدن فیلم «فرزند صبح» بهروز افخمی را درآورده و متوجه شده كه ماجرا به تدوین مربوط است. قنبری برای اولینبار لو داده كه آیدین، فرزند آقای كارگردان تدوین را دست گرفته؛ مطمئن باشید این كارآگاهبازی خبرنگار سینمایی ما مثل بمب خواهد تركید. راستش را بخواهید ما هر روز نارنجكهایی میبینیم؛ سویشان میرویم اما فقط ضامن برخیشان را میكشیم كه شهر كامل روی هوا نرود.
گاهی با خودم فكر میكنم او میتوانست دروازهبانی باشد مثل عقابهای كلاسیك جهان فوتبال؛ مثل پیتر اشمایكل، مثل لئو یاشین یا همین احمدرضا عابدزاده خودمان. محمدصادق علیزاده را میگویم كه برسر دروازه اخبار با دستكشهای افسانهایاش ایستاده و نمیگذارد چیزی از آن لا و لوها رد شود. این بار هم دروازهبانی اخبار او، گل كاشته و صفحات 10 و 11 ما را میزبان گزارشی درباره سر و صداهای فیلم تازه عبدالرضا كاهانی كرده. صادق بلد است طوری نتیجه گزارشهایش را به كرسی بنشاند بدون اینكه حتی یكبار صراحتا به نتیجهاش اشاره كرده باشد. او از آب گلآلود اختلافات مجتبی جباری، فوتبالیست سابقی كه به هشتِ شاكی معروف بود و از قضا سرمایهگذار این فیلم هست با كاهانی، ماهیهایی صید كرده تازه و نمكسودشده. اگر اهل نمكید، بخوانیدش.