بررسی مجموعه آثار مرجان شكری در نمایشگاه ذره دیوانه خدا
عشق و عرفان به وقت افطار
نگاه عرفانی مرجان شكری با وجود جوانیاش به نقاشی، متعلق به امروز نیست، شاهد اینكه استاد هادی سیف سالها پیش در وصف نمایشگاه او در گالری شیرین با نام «سماع پروانهها» نوشتهاند: مرجان شكری در نقاشیهایش، پروانهها را خوانده است در یكی شدن با انسان طالب پرواز و رهایی و وصل ... و چشم دل من كه هر دم به هر تـابلویی وا مـیشد به حضور آدمهای پروانه صفت كه جان جانان را سپرده بودند به شوق رهایی، به آرزو و امید پروازی درراه وصل و وصال، اما دریغ و درد، از باور و تماشای بالهای شكسته و سوخته و پرپر شده، از پاهای مانده در گـل درمـاندگیها و حـرمانها! و چه از سر باور اندیشه و آرمـان نـقاشی جـوان، تحسین كردم مراتب ادای دین او را كه در حد بضاعت و معرفت، بیپروا، پرده از نادیدنها پر كشیده بود و راوی رنج و سرمستی طالبان وصل وصال حضرت دوست شـده بـود.
از این رو تماشای آثار تازه خانم شكری با عنوان «ذره دیوانه خدا» در گالری چهار بیننده پیگیر او را متوجه یك خط سیر هوشمندانه میكند، نقاش ره میپیماید و این بار در طبیعت تاریكی شب به جستوجوی نور و روشنایی است.
او نجوا و درد دلی با مخاطب خود دارد كه این بار ترجیح داده آن را در عمق سكوت و ناپیدایی شب بر صحنه تیره و سیاه شده بوم واگویه كند؛ نجواهای كمرنگی كه در عرض شش تابلو به فریاد و غریو شادمانه با جشنی رنگین از رنگهای سرد و گرم تحول مییابد.
آرامش، طمانینه، میل به گفتوگو، تفكر و تامل، نشانیهای سرراست تازهترین نقاشیهای مرجان شكری است كه در این روزهای پر استرس، پرشتاب كه همه عصبی مزاج و تندخو شدهاند بیش از همیشه توجهات را به خود جلب میكند. خانم نقاش آگاهانه از مخاطب میخواهد در چهار دیواری تابلوهای او رخت زندگی روزمره از تن بهدر آورد و لختی به خود، درون خود، و اصل، ریشه و فطرت خویش مجال و جولان دهد.
نقاشیها میپرسند این همه دویدن و حرص خوردن بهر چیست؟ كجا چنین شتابان؟ مگر قرار است چه شود؟ اتفاقا خود مرجان شكری در رفتار نقاشانهاش همین روند دلخوشانه را پیگیری كرده است، او در آغاز، نقاش فضای سوررئالیسم یا همان فراواقعی خودمان بود، اما رفته رفته بدون نگاه به سلیقه بازار كه این روزها پرتره طلب است و فیگوراتیو میپسندد، به سوی نوعی انتزاع ناب سوق یافت كه كنشهای متافیزیكی در آن مشهود است.
به عبارت واضحتر خانم نقاش بیاعتنا به ماركت، راه دل خود را رفته و برچسبهای قرمز پای تابلوها میگوید اتفاقا حرفش به دلها نشسته و مشتری خود را یافته است.
هر چند روزهای پایانی نمایشگاه خانم شكری است و این ضیافت فقط تا دوشنبه دایر است، اما به نظر نگارنده تلاقی تابلوهای «ذره دیوانه خدا» با ماه مبارك رمضان همنشینی غریب و دلنشینی شده. نمیدانم این هم زمانی از روی عمد و آگاهانه بوده یا جبر تقویمی، هرچه هست خوانش این آثار در این روزهای عزیز بسیار مغتنم و بر تأویلپذیرتر شدن آثار موثر است.
مخاطب این روزها حال متفاوتتری با دیگر روزهای سال دارد. به اصطلاح چشم معنویاش گشودهتر از دیگر اوقات است و حتما اگر به تماشای چنین آثاری رود، با آنها همذاتپنداری بیشتری خواهد كرد و این بهترین خبر برای هنرمند نقاش است. این گونه آثار معمولا در همان نگاه اول بیننده را در لذت بصری شریك میكنند، اما برای درگیر كردن ذهن و دل، نیازمند زمان و دقت افزون تری است. به حال دیگری نیاز است كه این روزهای خوب خدا در دسترستر است.
از این رو تماشای آثار تازه خانم شكری با عنوان «ذره دیوانه خدا» در گالری چهار بیننده پیگیر او را متوجه یك خط سیر هوشمندانه میكند، نقاش ره میپیماید و این بار در طبیعت تاریكی شب به جستوجوی نور و روشنایی است.
او نجوا و درد دلی با مخاطب خود دارد كه این بار ترجیح داده آن را در عمق سكوت و ناپیدایی شب بر صحنه تیره و سیاه شده بوم واگویه كند؛ نجواهای كمرنگی كه در عرض شش تابلو به فریاد و غریو شادمانه با جشنی رنگین از رنگهای سرد و گرم تحول مییابد.
آرامش، طمانینه، میل به گفتوگو، تفكر و تامل، نشانیهای سرراست تازهترین نقاشیهای مرجان شكری است كه در این روزهای پر استرس، پرشتاب كه همه عصبی مزاج و تندخو شدهاند بیش از همیشه توجهات را به خود جلب میكند. خانم نقاش آگاهانه از مخاطب میخواهد در چهار دیواری تابلوهای او رخت زندگی روزمره از تن بهدر آورد و لختی به خود، درون خود، و اصل، ریشه و فطرت خویش مجال و جولان دهد.
نقاشیها میپرسند این همه دویدن و حرص خوردن بهر چیست؟ كجا چنین شتابان؟ مگر قرار است چه شود؟ اتفاقا خود مرجان شكری در رفتار نقاشانهاش همین روند دلخوشانه را پیگیری كرده است، او در آغاز، نقاش فضای سوررئالیسم یا همان فراواقعی خودمان بود، اما رفته رفته بدون نگاه به سلیقه بازار كه این روزها پرتره طلب است و فیگوراتیو میپسندد، به سوی نوعی انتزاع ناب سوق یافت كه كنشهای متافیزیكی در آن مشهود است.
به عبارت واضحتر خانم نقاش بیاعتنا به ماركت، راه دل خود را رفته و برچسبهای قرمز پای تابلوها میگوید اتفاقا حرفش به دلها نشسته و مشتری خود را یافته است.
هر چند روزهای پایانی نمایشگاه خانم شكری است و این ضیافت فقط تا دوشنبه دایر است، اما به نظر نگارنده تلاقی تابلوهای «ذره دیوانه خدا» با ماه مبارك رمضان همنشینی غریب و دلنشینی شده. نمیدانم این هم زمانی از روی عمد و آگاهانه بوده یا جبر تقویمی، هرچه هست خوانش این آثار در این روزهای عزیز بسیار مغتنم و بر تأویلپذیرتر شدن آثار موثر است.
مخاطب این روزها حال متفاوتتری با دیگر روزهای سال دارد. به اصطلاح چشم معنویاش گشودهتر از دیگر اوقات است و حتما اگر به تماشای چنین آثاری رود، با آنها همذاتپنداری بیشتری خواهد كرد و این بهترین خبر برای هنرمند نقاش است. این گونه آثار معمولا در همان نگاه اول بیننده را در لذت بصری شریك میكنند، اما برای درگیر كردن ذهن و دل، نیازمند زمان و دقت افزون تری است. به حال دیگری نیاز است كه این روزهای خوب خدا در دسترستر است.