چلنگر: بلاژویچ سر بازیكنان داد زد «اندازه علی دایی جنگیدید؟»
رضا چلنگر، مترجم معروف فوتبال ایران صبح دیروز در برنامه سلام صبح بخیر شبكه سوم سیما حاضر شد و حرفهای جالبی زد كه خلاصهای از آن را در زیر میخوانید.
بلاژویچ، علی كریمی را دوست داشت. كریمی آدم خاصی است. به او میگفتیم به راست برو به چپ میرفت. من هم یك بار از این موضوع ناراحت شدم. به بلاژویچ گفتم شما مربی در سطح كلاس جهانی هستی باید برخورد كنی. او دستی به مویش كشید و به من گفت پسرم، او نابغه است. نوابغ یا صفر هستند یا صد. من دنبال این نیستم كه كل مسابقه برایم بدود، دنبال دوثانیه خاص هستم.
در اردوی تایلند كریمی گفت غذای هتل را نمیخورد و همبرگر میخواهد. فردای آن روز بلاژویچ همه بچهها را به همبرگر مهمان كرد. كریمی عاشق همبرگر است. اصلا یكی از سرگرمیهایش همبرگر خوردن است.
بعد از شكست مقابل بحرین در سال 2001 همه در رختكن مغموم بودند. قوزك پای علی دایی بریدگی داشت و بخیه زده بود. بحرینیها با استوك زده بودند و جوراب او خونی بود. از سرش هم خون میآمد و شكسته بود. داخل رختكن علی مثل یك شیر عصبانی بود. بلاژویچ هم آمد و داد زد سر همه. من هم داد زدم. گفت خجالت بكشید. نگاه كنید این كاپیتانتان است كه مثل شیر میرود و میآید. گفت ببینید سرش را شكستند. پایش را زدند. كدامیك از شما به اندازه او در زمین جنگیدید و عرق ریختید؟
وقتی كریمی آن لگد را در جام جهانی به ساك زد من چند قدم آن طرفتر بودم. وقتی یك نیمه تلاش كرد و نشد مهارتش را نشان دهد، برانكو او را بیرون كشید. از شدت عصبانیت ساك را زد. یادم هست شانه یحیی مصدوم شد. وقتی او را آوردیم بیرون و دكتر میخواست آمپول آرامبخش به او بزند نتوانست چون با این ضربه علی كریمی تمام آمپولها شكسته بود. كریمی خیلی عصبی بود. سراسر اردو همین بود.
هاشمیان تازه از پاس رفته بود بوخوم. وحید اخلاق خاصی دارد. آمد و رفتیم داخل زمین كه تمرین كنیم. قبلش وحید گفت من مصدوم هستم. رسیدیم داخل زمین. بلاژ نگاه كرد دید وحید دارد در زمین روپایی میزند. ناگهان او فریاد زد كه تو داری مرا سیاه میكنی. تو من را فریب میدهی. تو كه گفتی مصدوم هستی. آن تمرین تمام شد وحید ساكش را جمع كرد و رفت!
بعد از بازی آنگولا در جام جهانی آلمان برانكو با همه دست داد و خداحافظی كرد، ولی رضا عنایتی ناراحت بود و پشتش را به او كرد و دست نداد.
یادم هست 11 سپتامبر كه هواپیماها به برجهای دوقلو خورده بودند. من داشتم خبرها را میدیدم و آقای بلاژ در حمام بود. گفتم مربی بیا بیرون ببین چه شد. آمد بیرون تصاویر را دید. گفت كی این كار را كرده. گفتم نمیدانم. بلاژویچ هم گفت كار هر كسی بوده خیلی كار خوبی كرده و باید آمریكا را ادب كرد!
بلاژویچ، علی كریمی را دوست داشت. كریمی آدم خاصی است. به او میگفتیم به راست برو به چپ میرفت. من هم یك بار از این موضوع ناراحت شدم. به بلاژویچ گفتم شما مربی در سطح كلاس جهانی هستی باید برخورد كنی. او دستی به مویش كشید و به من گفت پسرم، او نابغه است. نوابغ یا صفر هستند یا صد. من دنبال این نیستم كه كل مسابقه برایم بدود، دنبال دوثانیه خاص هستم.
در اردوی تایلند كریمی گفت غذای هتل را نمیخورد و همبرگر میخواهد. فردای آن روز بلاژویچ همه بچهها را به همبرگر مهمان كرد. كریمی عاشق همبرگر است. اصلا یكی از سرگرمیهایش همبرگر خوردن است.
بعد از شكست مقابل بحرین در سال 2001 همه در رختكن مغموم بودند. قوزك پای علی دایی بریدگی داشت و بخیه زده بود. بحرینیها با استوك زده بودند و جوراب او خونی بود. از سرش هم خون میآمد و شكسته بود. داخل رختكن علی مثل یك شیر عصبانی بود. بلاژویچ هم آمد و داد زد سر همه. من هم داد زدم. گفت خجالت بكشید. نگاه كنید این كاپیتانتان است كه مثل شیر میرود و میآید. گفت ببینید سرش را شكستند. پایش را زدند. كدامیك از شما به اندازه او در زمین جنگیدید و عرق ریختید؟
وقتی كریمی آن لگد را در جام جهانی به ساك زد من چند قدم آن طرفتر بودم. وقتی یك نیمه تلاش كرد و نشد مهارتش را نشان دهد، برانكو او را بیرون كشید. از شدت عصبانیت ساك را زد. یادم هست شانه یحیی مصدوم شد. وقتی او را آوردیم بیرون و دكتر میخواست آمپول آرامبخش به او بزند نتوانست چون با این ضربه علی كریمی تمام آمپولها شكسته بود. كریمی خیلی عصبی بود. سراسر اردو همین بود.
هاشمیان تازه از پاس رفته بود بوخوم. وحید اخلاق خاصی دارد. آمد و رفتیم داخل زمین كه تمرین كنیم. قبلش وحید گفت من مصدوم هستم. رسیدیم داخل زمین. بلاژ نگاه كرد دید وحید دارد در زمین روپایی میزند. ناگهان او فریاد زد كه تو داری مرا سیاه میكنی. تو من را فریب میدهی. تو كه گفتی مصدوم هستی. آن تمرین تمام شد وحید ساكش را جمع كرد و رفت!
بعد از بازی آنگولا در جام جهانی آلمان برانكو با همه دست داد و خداحافظی كرد، ولی رضا عنایتی ناراحت بود و پشتش را به او كرد و دست نداد.
یادم هست 11 سپتامبر كه هواپیماها به برجهای دوقلو خورده بودند. من داشتم خبرها را میدیدم و آقای بلاژ در حمام بود. گفتم مربی بیا بیرون ببین چه شد. آمد بیرون تصاویر را دید. گفت كی این كار را كرده. گفتم نمیدانم. بلاژویچ هم گفت كار هر كسی بوده خیلی كار خوبی كرده و باید آمریكا را ادب كرد!