یه توك پا هم برویم رابر و پیرولی

یه توك پا هم برویم رابر و پیرولی



ساعتی را در سایه سار درختان منطقه چشمه عروس سپری و سپس عزم برگشت به رابر می‌كنیم. كمی قبل از رابر روستای كوچكی به نام باغ پیرولی قرار دارد. جایی كه آقای برشان خانه پدر و مادرش را تبدیل به یك اقامتگاه بومگردی دلنشین كرده. مهمان چای و دمنوش‌اش می‌شویم. مهمان مهربانی‌اش و صفای آلاچیق‌های خانه‌اش. صحبت خوراكی می‌شود و حرف «نخود چالی» به میان می‌آید. من كه عاشق امتحان كردن خوراكی‌های تازه‌ام چشمانم برق می‌زند و با شوق از روش خوردنش می‌پرسم. دقایقی نگذشته كه آقای برشان با حجم بزرگی از بوته‌های نخود تازه كه از سر زمین كنده و آورده، برمی‌گردد. به حیاط پشتی خانه می‌رویم و آنجاست كه آقای برشان خرمنی از نخود تازه و خار و شاخه‌های نازك آماده می‌كند و نخودها را آتش می‌زند! آتش كه خاكستر می‌شود با تكه چوبی نخودها را به كناری می‌زند و رو به ما می‌گوید كه: حالا نوبت شماست! همه دور خاكستر می‌نشینیم. غلاف نخودها مثل زرورق عمل كرده و نخودها توی آتش حسابی كبابی شده‌اند و دست‌های ما را می‌طلبند كه از غلاف سوا كنیم و بخوریم. و وای از طعم فوق‌العاده‌اش! آن مزه و آن عطر بی‌نظیر ارزش این را دارد كه دست‌هایمان از زغال و خاكستر سیاه  شود.
تجربه خوردن نخود چالی یكی از بهترین اتفاقات سفر كرمان بود كه البته فقط در فصل خاصی از سال و تا نخودها هنوز كامل نرسیده‌اند میسر می‌شود. و خب این خوراكی خوشمزه را در مناطق دیگر كشور عزیزمان هم در هر فصلی كه هنوز نخودها كال هستند می‌شود پیدا و خوردنش را تجربه كرد. سفر كرمان را با دیدار از عشایر منطقه به پایان می‌بریم؛ عشایری كه مناطق پایین‌دست كوه لاله‌زار را برای تابستان‌مانی انتخاب كرده‌اند. مناطقی كه شاید از تخت سرتشتك گرم‌تر باشند، اما همچنان خنكای طبیعت روحت را نوازش می‌كند و همچنان خبری از كویر و ذهنیت ما از خشكی و گرمای استان كرمان نیست!
به راستی كه كرمان را باید سرزمین عجایب نامید. استان چهار فصلی كه در هر گوشه‌اش منتظر است با حس و حال تازه‌ای غافلگیرت كند. با كلوت‌های بی مانند كویر لوت و نخلستان‌های شهداد، با آبشارهای
منطقه راین، با سرمای منطقه هنزا و با طراوت منطقه چشمه عروس و حتی با مزارع زیبای گل محمدی در منطقه لاله‌زار! و هنوز كشف این
استان كار دارد؛ خیلی!