گزارش خبرنگار اعزامی جامجم از مناطق زلزلهزده و سیلزده كرمانشاه و لرستان مناطقی كه مردمش هنوز در رنج و سختی بسیار زندگی میکنند
سقفم آرزوست ...
زلزله، سیل؛ بگویی كدامش بدتر است، بگویی زلزله كه چند ثانیهای، هست و نیستت را خرد و خمیر میكند یا بگویی سیل كه ساعتها و ساعتها جان به لبت میرساند؟ میمانی میان این دو، میان این همه خرابی، بین آوار شدن دیوار و تلخی شكستن دست مامانِ «گه شین» و لهشدن چشم برادركوچكش در تازهآباد یا رسیدن سیلاب به پلدختر و دوپاره شدن شهر و هجوم مردم به پشتبامها زیر شرشر باران و فریادهای از ته جانشان. گه شین، دختركوچولوی ثلاثی از زلزله بیزار است. میگوید بشر را خفه میكند این زلزله، میگوید خانهمان خراب شد، قوری شكست، تلویزیون شكست، شیشه رفت توی چشم بابام. محبوبه در پلدختر دید كه كشكان وحشیانه خروشید، دید كه در سرمای فروردین، زیر بارش بیامان باران، وقتی سیلاب همه خانههای كنار رود را پر كرد، مردم دویدند سمت پشتبامها و جیغ زدند و كمك خواستند و او در خانهاش كه سالم مانده بود، بدش میآمد از شعلههای بخاری كه گرمش میكرد. محبوبه دیده بود مرد جوانی را كه پسری دوماهه داشت و با او آمده بود روی پشتبام، خیس و سرد میخواست كسی را از آب نجات دهد كه پدرش از ترس مردن او خودش را به آب انداخت و همراه سیلاب رفت؛ این مرگ، سخت چسبیده است به حافظه پلدختریها.
باز هم زندگی در كانكس
تازهآباد گرم است، ثلاث گرم است، یك لا پیراهن روی تن اضافی است چه رسد به لباسهای كردی زری دوزی و جلیقههای كوچك مخمل كه زنها میپوشند. اسما نشسته است توی كانكس با همان سربندهای معروف زنان كرد. فارسی را به قد فهمیدن بلد است و حرف زدن نمیداند؛ دخترش اما فارسی میداند. كولری آبی تند تند به درون كانكس باد مرطوب میزند و هوا را خنك میكند. كانكس كوچك است، از آن شش متریها، دورتا دورش هم رختخواب چیدهاند و سه فرش لوله شده با دو یخچال. اسما میگوید فكر نكن اینها همه مال ماست، برای سه خانواده است، هركدام یك فرش، یك رختخواب، همین و بس.
مرد خانه اینها پیرمردی فرتوت است، رفته است برای كارگری، دخترش میگوید شانس كه بیاورد روزی
20 هزارتومان دارد وگرنه هیچ، آخرچه كسی به پیرمرد
كم جان كار میدهد. این پول میشود خرج خوراكشان، خانهای كه باید دوباره بسازند، اما با این جیب خالی میماند روی هوا. خانه ویران اسما در محله تازه آباد ثلاث، الان دو سال بعد از زلزله یك اسكلت آهنی است، بیدیوار، بیسقف، بیهیچ چیز. دختر میگوید «حواله آهن به ما نرسید و از140 میلیون وامی كه دادند
80 میلیون تومانش شد تیرآهن. مصالح گران است».اسما نمیداند خانه جدید كی خانه میشود با این وضع، تا آن موقع این تكه زمین بزرگ خاكی با كانكسهایی كه پهلو به پهلوی هم چسبیدهاند با هر مشقتی كه دارد خانه اوست، بیحمام، بیدستشویی و بیدلخوشی.
مرغها میان كانكسها دارند دانه میچینند، برخیها كه خانه ساختهاند كانكسها را تخلیه كرده و رفتهاند، ولی كسانی مثل اسما كه چاره ندارند، ماندهاند. گربهای لمیده كنار كانكس گلباغ، گلباغ هم دارد چرت میزند. كانكسها كوچكاند و كفاف جمعیت خانوارها را نمیدهند، همین شده كه هرخانواده با چندتیرآهنی یا چوبی ستونیزده و پتویی رویش كشیده و فضا را
بزرگ تر كرده است. كانكس گلباغ هم از این سقفها دارد، زیر سایه سقف پارچهای، مادرش روی زمین سیمانی چمباتمهزده و به ما گوش میدهد. زنان این كانكس بیسرپرستاند و مستمری بگیر دولت، گرانی مصالح ساختمانی به اینها بیش از دیگران فشار آورده و نمیدانند خانه نوسازشان كی خانه میشود. گلباغ میگوید خانم جان سیل كه آمد ما زلزلهزدهها فراموش شدیم، شدیم همینی كه میبینی، دربهدر، بیسرپناه، آواره.
زینب همسایه گلباغ است، چند كانكس آنورتر. فارسی بلد نیست، پسر كوچكش حرفها را ترجمه میكند. چون خانواده بزرگ و 9 نفره دارند دو كانكس را چسباندهاند به هم و ازآن سقفهای پارچهای نیز ساختهاند كه جا بازتر شود. زینب دارد رفت و روب میكند، شلنگ آب را انداخته به جان یك گاز سهشعله كه هدیه مردم است. شیر آب را میبندد و با زبان كردی كه ترجمه میشود، میگوید تا الان 110 میلیون تومان وام را خرج خانهای كردهایم كه هنوز سقف ندارد و اسكلتی است فقط. مرد این خانه كارگر است، كارگر شهرداری، سه ماه است حقوق نگرفته و زندگی این 9 نفر با یارانه میچرخد. همه این پول میشود خرج خوراك و دیگر چیزی نمیماند كه خانه نوساز بالا برود. این درد مشترك در همه محلات ثلاث باباجانی است. رسم قدیم روزگار غدار است كه هركه جیبش پرپول است زود روبهراه میشود و آن كه ندارد همینطور مستاصل میماند.
در ثلاث در یك خیابان حتی تبعیض را میشود دید. یكور خانههای نوساز كه زندگی در آنها جریان دارد و یكور كانكس مردمان بیخانمان كه كاسه چه كنم دست گرفتهاند. گه شین و خانوادهاش توی كانكساند هنوز، دخترك میگوید نمیدانی كانكس چقدر بد است، گرم است، پشه دارد، موش دارد. لباس گه شین چروك چروك است، انگار سالها زیر آواری مانده باشد، لباسش اونیفورم مدرسه است كه اول مهر باید بپوشد، ولی چون اتویی در كار نیست، مانتو را همینطوری تن زده است. گه شین از زلزله بیزار است، دلش میخواهد كسی كه زلزله را درست كرد، پیدا كند و حسابش را برسد.
میخواهند برق را قطع كنند
از ثلاثباباجانی تا سرپلذهاب كه كانون زلزله دو سال پیش بود یك دنیا راه است. جاده از لابهلای كوههای ستبر زاگرس میگذرد و آنتن تلفن های همراه را به بازی میگیرد؛ حال بلوطهای زاگرس خوب نیست، حال جاده هم. سرپلذهاب با كانكسها شروع میشود، همین بر خیابان، در دو طرف راه آسفالته. سرپل هم مثل ثلاث پر از تبعیض است، آنهایی كه پساندازی داشتهاند و درآمدی یا آشنایی و رابطهای خانهها را زودتر ساختهاند و ساكن شدهاند، ولی آنهایی كه هیچكدام اینها را نداشتهاند بلاتكلیف ماندهاند.
سرپلذهاب شبیه یك كارگاه ساختمانی است، در هر محلهاش دارند میكوبند و میسازند، ولی زیبا نمیسازند، مثل بقیه شهرهای كشور كه عمیقا مشكل معماری و نما دارند. در ثلاث هم خانههای نوساز زیبا نیست و آنچه اهمیت ندارد نمای ساختمان است؛ ساختمانهای آجری و تیرآهنهای بلاتكلیفی كه از پشتبام اكثر ساختمانها بالا زده این دو شهر را زشت كرده است. اما همین ساختمانها حسرت همه كانكسنشینهای سرپل است. زمستان پارسال برف و باران كه بارید آب وارد برخی كانكسها شد و دخترمریم را كه ضعیف بود مریض كرد. بیماری حمله كرد به ریههای دخترك و چند ماهی راهی بیمارستانش كرد. حالا كه بازهم پاییز نزدیك است همه از سرما میترسند.
ماجرا در پارك شاهد سرپل ذهاب اما كمی متفاوت است و سرما تنها ترس مردم نیست. حسین دست گذاشته روی زانوی راست و چشم دوخته به فرش كهنه كف كانكس و سرتكان میدهد كه میخواهند برقمان را قطع كنند. برق را میخواهند قطع كنند تا مردم، كانكسها را تخلیه كنند و از پارك بروند. به اینها گفتهاند پارك مال مردم است و شما اشغالش كردهاید و اینها هم پرسیدهاند مگر ما جزو همین مردم نیستیم؟
خانه حسین نیمهكاره است، پارك شاهد، آبان كه برسد دو سال میشود كه خانه او و زن و بچههایش است. اگر پارك شاهد نبود خیابان میشد خانه آنها اما حالا كه در پارك ماندهاند ارگانهای دولتی چپ و راست میآیند و هشدار میدهند، یك روز هشدار قطع برق، یك روز هشدار قطع آب، یك روز هم هشدار حمل كانكس. در ثلاث هم از این هشدارها زیاد داده میشود، گلباغ و اسما و زینب تعریف میكنند كه دوبار برق كانكسها را قطع كردند. زن حسین در سرپل هم چون آب پارك را قطع كردهاند با دبههای بزرگ از مغازه دوستی كه بالاتر از پارك است آب میآورد. روی كانكس كناریشان با اسپری قرمز نوشتهاند اخطار حمل؛ اینها نمیدانند این جمله را كجای دلشان بگذارند.
شهر گلی
پلدختر گرم است، از آسمان آتش میبارد، معمولان هم در گرمی هوا و آسمان آتش بارش دستكمی از پلدختر ندارد. كشكان این روزها آرامآرام است و مثل رودی رام از این دو شهر میگذرد. این كشكان اما كشكان اول بهار نیست كه طغیانش زندگی مردم این دو شهر را
زیر و رو كرد. روی رودخانه دوباره پلهای آهنی ساختهاند، پل قوسی فلزی پلدختر نیز سرپاست، حال شهرهم بهتراز چند ماه قبل است، ولی جادهای كه پلدختر را به معمولان و معمولان را به خرم آباد وصل میكند حال و روز خوبی ندارد. تكههای بزرگ آسفالت طوری به اطراف پرت شدهاند كه بیننده خوف میكند، قلوه سنگهای بزرگ همه جا پخش اند و گل و لایی كه سیلاب با خودش آورده و لایروبیاش كردهاند مثل تپههایی كوچك همه جا هستند.
در پلدختر آثار سیل هنوز مشهود است، درجاده معمولان هنوز چوبها و گیاهانی را كه سیل با خودش آورده، چسبیده به گاردریلهای كنارجاده. پلدختر با وجود همه تمیزكاریها و تقلاها برای كندن گلهای چسبناك، ولی امروز بازهم شهری خاكی است. درشهرهای زلزلهزده هم مشكل همین است، شهرها خاكیاند و آسفالتها كه كنده شده ترمیم نشده است، نظافت این شهرها مشكل دارد و زبالههای سرگردان توی ذوق میزنند. بخشهایی از پلدختر كه درمسیرسیلاب بوده، همان جا كه مردمش روی پشتبامها پناه گرفته بودند و فریادهای یا حسین شان جاودانه شده، خانههای ویران زیاد است. برخی ویرانهها را به حال خودش گذشتهاند و رفتهاند، برخی را اما ساختهاند و نو نوار كردهاند. آنها كه پول داشتهاند خرابیها را آباد كردهاند، ولی آنها كه نداشتهاند كانكسنشین و چادرنشین شدهاند؛ قصه همیشه همین است. زلزله، سیل؛ بگویی كدامش بدتر است یا كدامش بهتر، جوابی شاید نداشته باشد این سؤال، شاید هم میمانی میان این دو، میان این همه خرابی كه زبانت را بند میآورد.
-
شرمندگی سینما در برابر یک واقعه
-
دوخت و دوز عشق
-
شمارش معکوس برای گام سوم
-
لرزه بر لانه عنکبوت
-
سواحل روی موج آزادسازی
-
پیشگامان درمان ناباروری
-
کشتی امام حسین؟ع؟ برای همه سلیقهها جا دارد
-
رونمایی از «كیان» ایرانی
-
سقفم آرزوست ...
-
چرا شکاف طبقاتی بیشتر شد؟
-
داستان یک دوراهی
-
آسیب رشد اقتصادی بدون عدالت
-
وعده نصرا... عملی شد
-
واکنش شمخانی به عملیات حزب ا... علیه رژیم صهیونیستی
-
رهبر انصارا...: جنایت ائتلاف در حمله به اسرای جنگی یمن را محکوم میکنیم