اینجا خانه سید احمد آقاست
در كوچه پسكوچههای تهران قدیم، در همان محله عودلاجان و سنگلج و پامنار و بازار كه قدم بزنید، خانه قدیمی و تاریخی كم نیست؛ خانههایی كه هركدام تاریخ زنده روزگاری هستند كه حالا باید ماجرایش را فقط در كتابها بخوانیم، روزهایی كه تهران هنوز طهران بود؛ شهری با 12 دروازه و پر از كوچههای آشتیكنان و خانههایی كه هنوز شبستان و هشتی و اندرونی و بیرونی داشتند؛ خانه و محلههایی كه بیش از یك قرن عمر دارند و در و دیوارشان پر است از خاطره. خانه پدری جلال آلاحمد، نویسنده معروف كشورمان، یكی از همین خانههاست؛ خانهای كه میگویند قدمتش به اواخر دوره قاجاریه میرسد و مالك اولش سیداحمد آلاحمد بوده و بعد از او به پدر جلال آلاحمد منتقل شده و جلال از سال 1310 یعنی هشت سالگی تا 17 سالگی زیر سقف این خانه زندگی كرده است. خانهای كه در سال 1383 توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره 11206 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و امروزیها بیشتر با نام جلال آلاحمد میشناسندش و قدیمیترها به اسم «خانه زیرگذر قلی» خانهای كه هنوز هم قدیمیترهای محل هروقت از كوچه كاركن اساسی میگذرند و پا به گذر قلی میگذارند، روبهروی در سبزرنگ داخل گذر میایستند و میگویند اینجا خانه سیداحمد آقاست؛ پدر جلال!»
سیداحمد آقایی كه اهالی میگویند همان سیداحمد طالقانی روحانی معروف و خوشنام محله است كه خیلیها او را به خاطر مخالفتهایش با دستورات دولتی در زمان رضا شاه میشناسند. نشان به آن نشان كه میگویند بعد از شروع فعالیت وزارت دادگستری در زمان رضا شاه، از محكمههای شرعی میخواهند كه زیر این بیرق بروند و مهرشان مزین به نشان شیر و خورشید بشود. اما سیداحمد طالقانی كه همیشه جزو روحانیانی بوده كه بهراحتی زیر بار حرف زور نمیرفته و مقابل رضاخان و دارودستهاش قد علم میكرده، این دفعه هم زیر بار این حرف نمیرود و ترجیح میدهد محضرش را تعطیل كند و خانهنشین شود.
این اما یك بخش از قصه خواندنی این خانه قدیمی است و خیلیها در سابقه این خانه به برپایی مجالس روضه و نذر زیارت عاشورای هفتگی آن هم اشاره میكنند و میگویند اتاقهای اندرونی خانه از سالها پیش به محل ملاقات عاشقان اهل بیت(ع) تبدیل شده بود و شخصیتهای مذهبی و سیاسی مهم آن دوره در اتاقهای تودرتوی خانه كنار مردم عادی كوچه و بازار مینشستند و با نوای روضه علیاكبر برای مظلومیت شهدای كربلا میگریستند. این وسط، سفره اطعام ایتام هم انداخته میشد و هر كس با هر وسعی كه داشت به صاحبخانه برای این كار خیر كمك میكرد.
سیداحمد آقایی كه اهالی میگویند همان سیداحمد طالقانی روحانی معروف و خوشنام محله است كه خیلیها او را به خاطر مخالفتهایش با دستورات دولتی در زمان رضا شاه میشناسند. نشان به آن نشان كه میگویند بعد از شروع فعالیت وزارت دادگستری در زمان رضا شاه، از محكمههای شرعی میخواهند كه زیر این بیرق بروند و مهرشان مزین به نشان شیر و خورشید بشود. اما سیداحمد طالقانی كه همیشه جزو روحانیانی بوده كه بهراحتی زیر بار حرف زور نمیرفته و مقابل رضاخان و دارودستهاش قد علم میكرده، این دفعه هم زیر بار این حرف نمیرود و ترجیح میدهد محضرش را تعطیل كند و خانهنشین شود.
این اما یك بخش از قصه خواندنی این خانه قدیمی است و خیلیها در سابقه این خانه به برپایی مجالس روضه و نذر زیارت عاشورای هفتگی آن هم اشاره میكنند و میگویند اتاقهای اندرونی خانه از سالها پیش به محل ملاقات عاشقان اهل بیت(ع) تبدیل شده بود و شخصیتهای مذهبی و سیاسی مهم آن دوره در اتاقهای تودرتوی خانه كنار مردم عادی كوچه و بازار مینشستند و با نوای روضه علیاكبر برای مظلومیت شهدای كربلا میگریستند. این وسط، سفره اطعام ایتام هم انداخته میشد و هر كس با هر وسعی كه داشت به صاحبخانه برای این كار خیر كمك میكرد.