حكایت كسب و كار خانگی مهندس و لوبیای دریانی
مهندس جوانی كه پس از فارغالتحصیلی و گذراندن دوره خدمت مقدس اجباری در یك شركت مهندسی دانشبنیان استخدام شده بود در پی ورشكستگی شركت كه بهنوبه خود در پی نوسانات نرخ ارز و عدم حمایت شایسته متولیان امر از شركتهای دانشبنیان اتفاق افتاد، از كار بیكار شد و پس از آنكه مدتی بهعنوان راننده در یكی از تاكسیهای اینترنتی كار كرد، تصمیم گرفت با همكاری همسرش یك كسب و كار خانگی راهاندازی كند و از این طریق به امرار معاش بپردازد. مهندس و همسرش پس از تحقیقات و جستوجوهای فراوان به این نتیجه رسیدند كه حوزه مواد غذایی علیالخصوص لبنیات و سبك زندگی سالم و ارگانیك، از مناسبترین حوزهها برای راهاندازی كسب و كار خانگی است. در نتیجه به كار كره گرفتن از ماست روی آوردند. مهندس هرروز مقدار زیادی ماست محلی تهیه میكرد و بههمراه همسرش از ماست كره میگرفتند و كرهها را در قالب توپهای یك كیلویی به سوپرماركت دریانی كه از سوپرماركتهای موفق محل بود میفروختند. دریانی نیز كرهها را به دو برابر قیمتی كه از مهندس خریده بود به عنوان كره محلی ارگانیك از روستاهای آذربایجان به فروش میرساند. روزی دریانی برحسب اتفاق یكی از توپهای كره را كه از مهندس خریده بود وزن كرد و متوجه شد توپ كره بهجای یك كیلو، نهصد گرم است. ساعتی بعد وقتی مهندس برای فروش كرههای جدید به مغازه دریانی مراجعه كرد، دریانی به او گفت: مهندس، تو از اعتماد من سوءاستفاده كردی، در حالیكه وزن كرهها 900 گرم است. مهندس گفت: ای مرد دریانی، ما یك ترازوی كفهای داریم، اما وزنه یك كیلویی نداریم. دریانی گفت: پس با چی وزن میكنید؟ مهندس گفت: یكبار از تو یك كیلو لوبیا چشمبلبلی خریدیم و از همان بهعنوان وزنه استفاده میكنیم. دریانی كه با معلوم شدن كمفروشیاش ضایع شده بود سرش را به زیر انداخت. مهندس وقتی فرق كله دریانی را كه كچل بود مشاهده كرد، در اثر خشم آنی ناشی از تهمتی كه دریانی به وی زده بود در حالیكه خودش آنكاره بود، یكی از كرهها را برداشت و به كله دریانی كوبید. هماكنون دریانی در بخش آیسییوی بیمارستان بستری است و به عاقبت كمفروشی میاندیشد و مهندس در كلانتری یوسفآباد در بازداشت است و تصمیم گرفته وقتی آزاد شد یك پیج و كانال فروش لبنیات ارگانیك راه بیندازد و نیز با استفاده از روشهای كنترل خشم آنی، خشمهای آنی آتی خود را كنترل كند.