باید دوباره متحد شویم

باید دوباره متحد شویم


توی مهدیه ایستاده بود و دلش آن پایین، كنار مزار سردار بود. بانویی میانسال كه 7 صبح رسیده بود كرمان و یكسره آمده بود گلزار شهدا. پیشتر در تشییع پیكرسردار در قم و تهران شركت كرده بود، اما باز دلش آرام نشده بود و باید می‌آمد كرمان. می‌گفت سرصبحی سرمزار كمی خلوت بود و توانستم یك دل سیر زیارت كنم... دل و جانش او را كشانده بود كرمان، همان‌طور كه پسرانش را كه با پیكر سردار آمده بودند كرمان و حالا هم در روستای قنات ملك بودند.
غمش مثل همه سوگواران اینجا آمیخته با خشم بود. می‌گفت آمریكا فكر می‌كند ابرقدرت است، وگرنه سردار ما را به این نحو و ناجوانمردانه شهید نمی‌كرد و نگران بود و می‌گفت حاج قاسم و یك تعداد اندك دیگر كشور ما را نگه داشتند و حفظ كردند از شبیخون دشمن و مردم به آنها اعتماد داشتند و این مهم بود.
نظرش را درباره موشكباران پایگاه‌های آمریكایی توسط ایران می‌پرسم و می‌گوید: عالی بود، اما خیلی كم است و انتقام باید سخت‌تر از این باشد، همان‌طور كه سیدحسن نصرا... گفت ترامپ و كل ارتش‌اش اگر تار و مار هم بشوند باز جبران كفش سردار ما هم نمی‌شود. ما باید دوباره اقتدار و اتحاد دوران اول انقلابمان را به دست بیاوریم. متاسفانه اختلافات داخلی ما دشمنانمان را جسور و پررو كرده، اما اگر ترامپ كوتاه آمد و پیام صلح داد به این خاطر بود كه فهمید ایران دیگر ایران قدیم و دست خالی و بی پناه نیست.بیشتر از آن‌كه از تجهیزاتمان بترسد، از اراده و ایمانمان ترسید كه اگر وحدت هم به آن اضافه شود، دیگر هیچ قدرتی و دشمنی حریف ما نمی‌شود.