از كارشناسان درباره عواقب اطلاعرسانی نامناسب درباره علت سقوط هواپیمای اوكراینی پرسیدهایم
حواسمان به خودمان هست؟
سه روز از حادثه سقوط هواپیمای مسافربری گذشته است و در میانه همه اتهامات و شایعات، آرام آرام خبری دست به دست میشود مبنی بر پذیرفتن خطای انسانی در حادثه مذكور و این لحظه مرگ رسانه در ایران است. خود خبر آنقدر سهمگین است كه نتوان تا مدتها از یاد برد. حالا اما با فاصلهای طولانی از این حادثه، خبرهای رسمی حكایت از تایید همان شایعات را دارد. بسیاری بر این باورند كه تعلل در اطلاعرسانی از این حادثه بزرگترین ضربه را به اعتماد عمومی مردم زده است، مردمانی كه همچنان در سختترین شرایط كشور دل به رسانههای رسمی دارند و معتقدند اتفاقا در همین لحظه است كه باید حقیقت را از آنها جستوجو كنند. احمد توكلی، عضو تشخیص مصلحت نظام میگوید: موضوع بر سر جان مردم است. اشتباه انسانی جان مردم را نشانه گرفته است. وقتی اشتباه به این بزرگی اتفاق میافتد باید در وهله اول حقیقت را به مردم اعلام میكردیم. حقیقت هیچگاه پنهان نمیماند، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه. پنهان كردن حقیقت از مردمان نجیب سوگوار بزرگترین خیانتی است كه به اعتماد آنها زده شده است. این عضو مجمع تشخیص مصلحت معتقد است اولین تركش سلب شدن اعتماد عمومی به رسانههای رسمی و مسؤولان از همین اتفاق آغاز میشود. به باور او تعلل در اطلاعرسانی و اعلام حقیقت اشتباه بزرگتری است. توكلی میگوید: اگر ابتدا و از اول این موضوع مطرح میشد فقط یك اشتباه صورت میگرفت. وقتی چند روز این موضوع را كتمان كردند، اشتباه بزرگتری مرتكب شدند. الان مردم مسؤولان را دروغگو میدانند. علاءالدین بروجردی، عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم در این رابطه سوال دارد. پرسشی كه شاید سوال افكار عمومی در این رابطه باشد. او میگوید: سوال افكار عمومی و نمایندگان و همه این است كه چرا این موضوع دیر اعلام شده است؟ این یك اشكال است. به طور قطع باید در این باره توضیح داده شود كه لازم بود در همان زمان علت حادثه به اطلاع عموم رسانده میشد نه اینكه اطلاعرسانی اینقدر به درازا كشیده شود.
سرمایه اجتماعی بین سرمایههای موجود در جامعه، برترین و مولدترین سرمایههاست. یعنی اگر جامعهای صاحب تمام سرمایهها از جمله سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و فناوری باشد،اما از نعمت سرمایه اجتماعی یا سرمایه اجتماعی توانمند بیبهره باشد، روی سعادت و شادكامی را به خود نخواهد دید و اندك سرمایههای اجتماعی موجود در جامعه هم كاركرد مفید خود را از دست خواهند داد. همین سرمایه اجتماعی در هر جامعهای با میزان اعتماد و مشاركت شهروندان سنجیده میشود. اما به نظر میرسد هنوز مفهوم از دست رفتن سرمایه اجتماعی برای مسؤولان روشن نشده است، البته تركشهای افول این سرمایه ناب ابتدا به سمت خود شهروندان برمیگردد. گسترش بیاعتمادی سیاسی، نبود اطمینان و ناباوری متقابل دولت و شهروندان میتواند باعث در هم ریختگی، نبود امنیت و ناهنجاریهای اجتماعی شود. فهیمه نظری، جامعه شناس است. از نظری درباره تبعات از میان رفتن سرمایه اجتماعی در یك جامعه پرسیدیم. به اعتقاد او، كاهش سرمایههای اجتماعی مقدمهای است بر بحرانهای اجتماعی. او دولتها را عامل مهم اعتمادسازی در جامعه میداند و به جامجم میگوید: مطالعه كشورهای پیشرفته نشان میدهد در این كشورها حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی براساس انصاف، عدالت و برابری رعایت میشود و مردم دولت را به عنوان نهاد پاسخگو و الگو میبینند و در نتیجه بین دولت و مردم فاصلهای وجود ندارد.
این مدرس دانشگاه با تاكید بر این كه دولتها وظایفی دارند و چون به آنها عمل نمیشود اعتماد از بین میرود، میگوید: اولین اقدام دولتها این است كه رابطه شفاف با مردم داشته باشند و در دومین گام، شناخت حقوق مالكیت معنوی مردم مهم است. اقدام دیگر، تامین امنیت داخلی و خارجی است. همچنین دولتها باید استانداردها و معیارها را مشخص كنند و آخرین اقدام این است كه به عنوان دستگاه بی طرف حضور داشته باشند تا اعتمادسازی انجام شود.
اعتمادی كه به راحتی از دست رفت
جا به جا و در بسیاری از منابع و گفتهها و كتابهای جامعهشناسان میتوان به رابطه دولتها و سرمایههای اجتماعی پی برد. به اینكه یكی از وظایف مدیران كلان كشور حفظ سرمایههای اجتماعی و مراقبت از افكار عمومی است؛ چرا كه اعتماد به سختی شكل میگیرد و به آسانی از بین میرود. فهیمه نظری هم معتقد است باید بین مردم و دولت ارتباط دوسویه برقرار شود و چنانچه این ارتباط برقرار نشود اعتماد فرو میریزد و جامعه دچار اختلال میشود. مثال او برای این ارتباط هم شنیدنی است. نظری میگوید:اعتماد چسب و سیمان اجتماعی است و اگرچه دیده نمیشود اما حضور آن ضروری است.
او با اشاره به شكننده بودن سرمایه اجتماعی و مولفههای آن میگوید:پیامد كاهش اعتماد اجتماعی از عملكرد دولت یا نهادی كه خود دولت تشكیل داده است، نشات میگیرد؛ چرا كه این عملكرد در برابر مردم و نیازهای آنها پاسخگو نبوده است. این جامعه شناس تاكید دارد مهاجرت، افسردگی و نارضایتی عمومی در عرصههای مختلف پاسخهای مردم به عدم كارایی دولتها و نهادهاست.
عالیه شكربیگی دیگر جامعهشناسی است كه به ارتباط دولت و افكارعمومی و نسبتش با سرمایه اجتماعی اشاره میكند، او به ایرنا میگوید:در بستری كه شفاف سازی و اعتماد حاكم باشد و رابطه حكمرانان با مردم صادقانه باشد، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا میكند زیرا سرمایه اجتماعی در یك رابطه ساختار و كارگزار به وجود میآید.
او در حادثه اخیر هواپیمای مسافربری، فشار افكار عمومی و ویدئوهایی را كه توسط مردم در شبكههای اجتماعی منتشر شده، در شفافیت موضوع موثر میداند و میافزاید: اگر سرمایه اجتماعی كمرنگ نبود مسؤولان درصدد برنمیآمدند كه برای پرهیز از انتقاد و نقد عمومی، كارها را شفاف كنند.
وقتی مردم تنها میشوند
موضوع از دست رفتن سرمایه عظیم اجتماعی موضوع امروز و دیروز نیست، درست كه در ماجرای تلخی بروز كرده و نشانههای عیانش توسط افكار عمومی علنی شده اما این ماجرا در جامعه ایرانی تا پیش از این هم بسیار دیده شده است. فهیمه نظری در این باره به جامجم میگوید: در جامعه ما عنصر بیگانه و اجنبی همیشه حضور داشته و در طول تاریخ حاكمان خودكامه زیادی بر این سرزمین حكومت كردند و فرآیند دولت- ملت خیلی كند در ایران شكل گرفته كه این موارد از دلایل نبود اعتماد بین مردم و دولت است.
این جامعه شناس با اشاره به اتفاقاتی كه در پیروزی انقلاب رخ داد، میگوید: در پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط و پیوندهای میان افراد مبتنی بر ارزشهای اجتماعی بود و مردم با حضور در تظاهرات و راهپیماییها، مشاركت و اعتماد اجتماعی خود را نشان دادند. همچنین در زمان بروز حوادث طبیعی مثل زلزله و سیل نیز مردم در صحنه حاضر میشوند و هر اقدامی كه از دستشان بر میآید در راستای منافع جمعی انجام میدهند اما در شرایطی كه اوضاع جامعه آرام است، میبینیم مردم در لاك خود فرو رفته و حتی شاهد هستیم كه افراد به هم اعتماد ندارند و از تنهایی رنج میبرند.
او بر این باور است كه موضوع سرمایه اجتماعی از بحثهای ضروری در جامعه كنونی ایران است، آنطور كه این جامعه شناس به جامجم میگوید: «اگر با رویكرد اجتماعی به این مساله نگاه كنیم، بسیاری از مسائل و بحرانهای اجتماعی ناشی از فقدان اعتماد اجتماعی است كه از مهم ترین مولفههای سرمایه اجتماعی محسوب میشود. با بررسی آسیبهای اجتماعی به این نتیجه میرسیم كه این آسیبها نقطه مقابل سرمایه اجتماعی هستند و با رشد صعودی آسیبهای اجتماعی در واقع سرمایه اجتماعی كاهش یافته و دچار فرسایش میشود.»
چه باید كرد؟
سه روز پس از حادثه تلخ هواپیمای مسافربری به یكباره اطلاعیهای منتشر شده است و با عذرخواهی از مردم و افكار عمومی دلیل این حادثه را «خطای انسانی» معرفی كرده است. آیا این واكنش دیر و كند از سوی مسؤولان میتواند آغازگر ترمیم اعتماد از دست رفته باشد؟ این سوال در زمانهای كه سوگواری مردم از این حادثه پایان نیافته و حتی جایش را به خشم داده شاید محلی از اعراب نداشته باشد، اما عالیه شكربیگی معتقد است عذرخواهی و در كنار مردم قرار گرفتن میتواند آغازی بر احیای اعتماد عمومی باشد. مدیرگروه علمی تخصصی خانواده در انجمن جامعهشناسی میگوید: «عذرخواهی از مردم و اعلام استعفای افرادی كه در این مساله مسؤول بودند، راهكاری بر بازگرداندن سرمایه اجتماعی و افزایش امید و اعتماد عمومی است. آن هم زمانی كه كشور در شرایط بحران قرار دارد.» سیل عذرخواهی اما از همان ابتدای انتشار بیانیه رسمی از سوی برخی مسؤولان آغاز شد و این بار شبكههای اجتماعی بستر ابراز این عذرخواهیها بود. از سفیر ایران در لندن بگیرید تا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. وجه دیگر جالب این ماجرا هم البته روزنامهنگارانی بودند كه در فضای مجازی سعی داشتند بر اساس مشاهداتشان ماجرای شلیك موشك به هواپیمای بوئینگ را تكذیب كنند. جالب این كه همین افراد هم در شبكههای اجتماعی از مسؤولان پیشی گرفتند و از مردم به واسطه برداشت اشتباهشان از موضوع عذرخواهی كردند.
سرمایه اجتماعی، آسان از دست میرود
غفور شیخی/ جامعهشناس
مردم ایران توقع خیلی زیادی ندارند. میتوان مثالهای متعددی آورد مثلا در انتخابات مردم با دنیایی از شور و هیجان و امید به نامزدهای انتخابیشان رای میدهند، اما بعد از انتخابات چه میشود؟ نفرات انتخابشده چه قدمی برای طرفدارانشان برمیدارند؟ یا میتوان به تحریمها اشاره كرد؛ مردم روزهای سختی را با این تحریمهای سخت و شرایط اقتصادی میگذرانند اما با چه چیزی روبهرو میشوند؟ با این یارانههای ناچیزی كه به آنها پرداخت میشود. مردم ایران شریفند ؛ آنها بارها اعتماد كردند و بارها بیاعتمادی دیدند و این همان سرمایه اجتماعی عظیمی است كه این روزها از دست رفته و چیز زیادی از آن نمانده است. متاسفانه باید بگویم ساز و كار نظارتی و قضایی ضعیفی در كشور حاكم است كه مسبب این بیاعتمادی و كاهش سرمایه اجتماعی است.
اعتماد ملی، یك سرمایه اجتماعی ارزشمند، حساس و شكننده است. زمان زیادی برای جمع شدن این اعتماد نیاز است و اگر یكباره فرو بریزد، زمان طولانی مدتی برای برگشت دوبارهاش لازم است. در واقع نمیشود جامعه، بارها و بارها از اعتمادش ضربه بخورد و حالا انتظار داشته باشیم كه هرچه میگوییم، قبول كنند. نمیشود كه فقط با شعارهای احساسی، بگوییم هنر نزد ایرانیان است و خودمان را عقل كل بپنداریم و توجهی به هشدارها، نقدها و پیشنهادی متخصصهای دور و اطرافمان نكنیم؛ آنوقت همین اتفاقی میافتد كه میبینید. واقعیت این است كه یك سرمایه اجتماعی مانند اعتماد، نمود اخلاق آن جامعه است و هر زمانی كه دیدید این سرمایه و این اعتماد در جامعهای كم شد، بدانید كه سطح اخلاق آن جامعه پایین آمده است.
ما نیاز به یك فرا تحلیل داریم. فراتحلیل چیست؟ این كه همه این كارشناسان، میزگردها، برنامهها و پژوهشها را كنار هم بگذاریم و متوجه ایرادات این ساختار و این ساز و كار برای چرایی از دست رفتن اعتماد ملیمان بشویم و آنها را به كار ببندیم و فقط در حد همان تحلیلها و پژوهشها نگهشان نداریم. من فكر میكنم این سرمایه اجتماعی از دست رفته، قابل برگشت نیست یا به سختی باز خواهد گشت.شاید بهترین كار در حال حاضر، حفظ وضع موجود به جای اقدام برای هر كار یا حتی افزایش سرمایه اجتماعی است. باید بتوانیم از این روند كاهشی جلوگیری كنیم و آن را به وضع ثابتی برسانیم و بعد از مدتی مكث، به بالا بردن آن فكر كنیم.
ضعفهای رسانهای ما
علیرضا چابكرو/ كارشناس رسانه
در كشور ما معمولا در زمان وقوع حوادث گسترده كه همه آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد، پیوست خبری صحیحی از سوی رسانههای رسمی شكل نمیگیرد و این رسانهها عموما در زمینه خبررسانی درباره این حوادث ضعیف عمل میكنند. این اتفاقی است كه هر از گاهی با وقوع حوادث ناگواری مثل سیل، زلزله، آتشسوزی و سقوط هواپیما شاهد آن هستیم و میبینیم در شرایطی كه افكار عمومی كشور از این حوادث جریحهدار شده است، رسانهها نمیتوانند آنها را به نحوی صادقانه پوشش دهند.
این اتفاق به این دلیل رخ میدهد كه رسانهها در زمینه انتشار اخبار حوادث ناگوار استقلال لازم را ندارند. اما مسؤولان ما به جای امر و نهی رسانهها در زمینه انتشار این اخبار، باید به فكر ایجاد یك ستاد رسانهای باشد تا بتوانند با هدایت رسانهای مردم، در زمان مناسب آنها را تهییج و در شرایط مساعد آنها را آرام كند. این ستاد باید بتواند جریان رسانهای ایجاد كند و با توجه به منافع عمومی كشور، مردم را به سمت اهداف مطلوب هدایت كند. اما اكنون چنین ستادی وجود ندارد و رسانهها دائما با امر و نهی كنترل میشوند. بنابراین نوع خبررسانی درباره حادثه سقوط هواپیمای اوكراینی نشان میدهد در سطوح كلان نظام ما مجموعه منسجم رسانهای وجود ندارد، زیرا اگر این مجموعه وجود داشت یا از روز نخست روند اطلاعرسانی درستی درباره این حادثه شكل میگرفت یا چرخش در اطلاعرسانی به نحوی هوشمندانهتر اتفاق میافتد تا سرمایه اجتماعی رسانهها تا این حد ضربه نخورد. در واقع، در این حادثه چرخش هوشمندانه در زمینه خبررسانی رخ نداد و ما شاهد نوعی امر و نهی متزلزل از سوی برخی مقامات رسمی به رسانهها بودیم.
همچنین رسانههای ما در بسیاری از موارد تحلیل را با خبر اشتباه میگیرند و به جای انتشار واقعبینانه خبر، تحلیل خود را نیز به آن اضافه میكنند و آن را در قالب خبر به دست مخاطب خود میرسانند، این در حالی است كه ممكن است تحلیل رسانهها از آن خبر، تحلیل نادرستی باشد. بنابراین رسانهها نباید تحلیل را با خبر مخلوط كنند و آن را در یك ظرف به مردم تحویل دهند كه این نوعی خلط مبحث در زمینه خبررسانی است.
از سویی دیگر، رسانههای ما عموما هنگام وقوع حوادثی مانند سقوط هواپیمای اوكراینی بسیار منفعلانه عمل میكنند. حتی گاهی رسانهها هنگام وقوع این حوادث به جای این كه مردم را آگاه كنند، بیشتر نمك روی زخم مردم میپاشند و باعث میشوند مسائلی از جمله سیل، زلزله و سقوط اخیر هواپیما به مسالهای سیاسی تبدیل شود. اینها نشان میدهد كه خرد جمعی كارآمدی پشت جریان رسانهای ما نیست و رسانههای ما نمیتوانند در هنگام وقوع حوادث ناگوار ضریب نفوذ بالایی در میان مردم داشته باشند.