برف مرا به اسم کوچکم صدا میزند
محمد صالح علا/ مجری
راستش را بخواهید، من از کودکی، شیرینی را خیلی دوست داشتم و وقتی که کودک بودم و از آسمان برف میبارید، فکر میکردم که اینها که از آسمان میریزد شکر است و آسمان دارد زمین را شکرپاشی میکند و این اتفاق در نظرم شیرینترین روزهای زندگی و شیرینترین روزهای زمستانیام بود. آنقدر که وقتی برف میبارید، احساس میکردم دانه های برف مرا به اسم کوچکم صدا میکنند. اما زمستان امسال، خودش زمستان دلتنگی بود؛ زمستانی بود که من هم زمستان بودم و گاهی شب و روز از چشمانم برف میبارید. من از کودکی رابطه خوبی با زمستان داشتم آنقدر که همیشه زمستان وقتی غمگین بود، پیش من میآمد و خودش را گرم میکرد اما امسال که پیش من آمد، نتوانستم گرمش کنم و دوتایی با هم لرزیدیم. به نظر من این زمستان، خودش بیشتر از همیشه نیاز به باریدن داشت تا حالش خوب شود و بتواند حالمان را خوب کند. شاید دلیل دوست داشتن من نسبت به زمستان این است که زمستانهایمان همیشه نویدبخش اتفاقات خوب است؛ این که بعد از زمستان، روزهای خوب و خوش فرا میرسند و بخش بزرگی از خوشیهای دنیا، برای بعد از زمستان است و منتظر ما هستند و قرار است ما را در آغوش بگیرند. مثل بهار و نوروز و هر آن چیزی که آدمی را حالی به حالی و قلبش را آرام و شاد میکند. بله؛ داستان من و زمستان دنبالهدار است و پشتش خاطرهها خوابیده است. حالا هم برای این برف خیلی خوشحالم؛ همان قدر که خود زمستان بعد از باریدن برف خوشحال شده است، چون میداند هم خودش و هم مردم، به این برف زیبا و سفید، بیشتر از همیشه احتیاج دارند.
تیتر خبرها
-
هشتادیها با انگشت جوهری
-
برف مرا به اسم کوچکم صدا میزند
-
ما هنوز یکرنگیم
-
برف، خاطره جمعی شادمانی
-
با سكوت برف بیندیشیم
-
اینک، این اتفاق سپید
-
چند توصیه ادبی برای بچهدارها
-
بستههای پاستوریزه!
-
هجوم به گوگلترنسلیت فارسی در آمریكا!
-
پلاسكو هنوز میسوزد
-
شكار شهابسنگ در جنوبگان
-
وقت پاسخ به پادوهایآمریکا
-
این خانه بهدوشان، غم سیلاب دارند
-
خاصتر از سیل
-
مربع توطئه در لبنان
-
برف در 5 پرده