اینک، این اتفاق سپید

گفت‌وگو با محمدجواد محبت، شاعر کرمانشاهی در روزی که برف بارید

اینک، این اتفاق سپید

 در قرن چهارم قاضی ابوعلی، کتابی به عربی نوشت به نام « فرج بعد از شدت». این نویسنده حکایات و داستان‌‌‌های کوتاه الهام بخش را در این کتاب روایت کرد که سال‌ها بعد مولانا را متاثر کرد و این شاعر و حکیم برخی از حکایات این کتاب را به فارسی و به شیوه خود ترجمه کرد.از آن زمان تاکنون خیلی‌ها حتی به نام این کتاب دل‌خوش کرده‌اند و امید بسته‌اند که بعد از هرشدتی و سختی‌ها و مشکلات بسیار وقتی آدمی تاب و طاقتش دیگر تمام می‌شود و اتفاقات زمانه قلبش را کدر می‌کند، فرجی رخ خواهد داد تا روح آدمی دوباره به حالت تعادل برگردد و بتواند حتی با مقدار کمی امید که به دست آورده، زندگی را ادامه دهد.برای همین است که قدما و اندیشمندان تاکید و یادآوری می‌کنند حتی وقتی زمانه خیلی سخت می‌شود و حوادث شدت می‌گیرند، امید به فرج و راهگشایی داشته باشید، روزگار هر چند سختگیر است، اما گاهی روزنه‌هایی باز می‌کند تا نفسی تازه کنیم.
یکی از همین روزنه‌ها برفی است که دیروز شروع به باریدن کرد.بارید و بارید و همه جا را سفید‌پوش کرد.از شمال شهر تا جنوب شهر.از مرکز شهر تا حاشیه‌های شهر، شرق و غرب و کوره‌پزخانه‌های جنوب شهر سفید شدند و در میان این همه سفیدی دیگر نمی‌توان به سیاهی یا حتی خاکستری فکر کرد.بعد از چندین روز اتفاقات بد که روحمان را خسته و دلمان را کدر کرده بود، خدا در شمایل برف شروع به باریدن کرد، سفید شد همه پیرامونمان، روزنه‌ای باز شد و قلبمان نفس تازه کرد.برف می‌بارد چنان آرام و چنان بی دغدغه که انگار خدا فرمان سکوت داده، فرمان داده جار و جنجال بس است. کمی به اندازه یک شبانه روز توقف کنید تا آنچه پشت سر گذاشته‌اید به حکمت تبدیل شود و با امید به سمت آینده بروید.برفی که دیروز بارید فرمان ایست بود برای رفتن به سمت آینده با امید با خوشبینی. دیروز اینستاگرام پر شده بود از عکس‌های برف و برف‌بازی. برای اولین بار در همه این‌ سال‌هایی که این شبکه ‌اجتماعی فعال است، انتشار عکس‌های برف و برف‌بازی مردم خوشحالم کرد.در دلم مدام دعا کردم شادی‌هایتان بیش باد.
خدا اسباب شادی را فراهم می‌کند
محمد جواد محبت متولد و بزرگ ‌شده قصر شیرین و ساکن کرمانشاه است؛ همان شاعری که شعر معروف دو کاج را سروده که در کتاب‌‌های درسی هم چاپ شده.با او هم‌صحبت می‌شوم تا نظرش را درباره برف این سپیدی بی‌دریغ خداوند جویا شوم و این که این سرما و یخ‌های بلورآجین چگونه این‌قدر حالمان را خوب می‌کند.
این شاعر پیشکسوت می‌گوید: سفیدی برف نشانه پاکی است. سفیدی که ظلمات را کنار می‌زند. برف می‌بارد تا هوای دودناک تهرانی را که شما در آن زندگی می‌کنید، تمیز کند تا شما چند روزی هوای پاک راکه حق‌تان است استنشاق کنید و هوای تمیز را فراموش نکنید. برف می‌بارد تا ما برف‌بازی کنیم و شاد شویم در این بازی و شادی حکمتی است. خداوند اسباب شادی انسان‌ها را به راحتی مهیا می‌کند و باید قدرش را بدانیم.خوش‌ به حالتان که چشم‌تان به برف روشن شد.کرمانشاه که امسال هنوز برف نباریده. یک باری تگرگ تندی باریدن گرفت و گوشه‌‌های خانه‌ها و کوچه و خیابان را برای دقیقه‌هایی سفید کرد؛ اما برف نبارید که سفیدی بنشیند و ما را شاد کند.
قصر شیرین یادش بخیر
محبت به ساخت آدم‌برفی اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی معلم بودم و بچه‌ها را درس می‌دادم روزهایی که هوا سرد و بارانی و برفی بود، زنگ تفریح بچه‌ها نمی‌توانستند به حیاط بروند، برای آنها شعر می‌‌خواندم و با بازی‌های کلاسی سرشان را گرم می‌کردم. یکی از شعرهایی که برایشان می‌‌خواندم این بود : ابر آمد / رعد آمد / برف آمد / باید برای بازی / آدم برفی بسازی...
وقتی هم که آدم برفی می‌ساختیم برای دماغش از هویج استفاده می‌کردیم، بدون این که کارتون‌‌های تلویزیونی را دیده باشیم. سال‌ها بعد در کارتون‌های خارجی دیدیم در آدم ‌برفی‌های آنها هم به جای دماغ از هویج استفاده کرده‌اند ! انگار ساختار آدم‌برفی در نهاد همه آدم‌ها یک مدل است.
 محبت به دوران کودکی‌اش هم اشاره می‌کند، زمانی که در قصر شیرین زندگی می‌کرده. می‌گوید: قصر شیرین آن زمان با الان از زمین تا آسمان فرق داشت.شهری بود
پر از رود و جویبار و جوی‌های آب. زیبا بود این شهر. برف نداشت اما باران تا جایی که دلت بخواهد. شهر آباد بود، اما صدام خرابش کرد. می‌دانید که صدام یعنی چه؟ یعنی بسیار صدمه‌زننده و صدام به کشور ما صدمه‌های جبران‌ناپذیری زد....
آسمان منبع خوبی‌هاست
این شاعر می‌گوید: هر چه از آسمان به زمین برسد رحمت است. بندی است که زمین را به آسمان می‌رساند. وحی از آسمان رسیده و پیامبران چشم و گوش به آسمان داشته‌اند تا خداوند با آنان سخن بگوید. آسمان منبع پاکی است، منع خیر است و برکت. فطرت آدمیان این است که به آسمان چشم می‌دوزند، چون می‌دانند آسمان جایی است که آنها را ناامید نمی‌کند.آسمان جایگاه خورشید است و نور از آسمان می‌تابد. برف و باران از آسمان می‌بارد. آسمان برکت است و خوبی. وقتی زمین احوالش تنگ می‌شود، آسمان درهای رحمتش را باز می‌کند تا زمین را شفا دهد. برای همین است وقتی برف و باران می‌بارد حالمان خوب می‌شود. وقتی روی زمین بدی زیاد می‌شود، رو به آسمان می‌کنیم و طلب بخشش می‌کنیم و از پروردگار می‌خواهیم رحمتش را از ما دریغ نکند.
از این شاعر می‌پرسم چه شد فامیلی شما شد، محبت؟ می‌خندد و می‌گوید: زمانی که شناسنامه می‌دادند برخی مردم خودشان فامیلی خود را انتخاب می‌کردند  و برخی هم چون نمی‌دانستند ماجرا چیست، آقایی که مامور ثبت احوال بود برایشان فامیلی را انتخاب می‌کرد. پدرم چند روز قبل این که به اداره ثبت برود روی فامیلی که دوست داشت فکر کرد و به محبت رسید و فامیلی ما شد  محبت. عموی بسیار مهربانی هم داشتم بس که در زندگی سختی دیده بود فامیلی ستم‌کش را برای خودش انتخاب کرد. نامش مرتضی بود و معروف شد به مرتضی ستم‌کش. در خانه‌ای مستاجر بود که صاحبخانه سید بود برخی از مردم به او می‌گفتند: سید ستم‌کش. انتخاب فامیلی‌ها در قدیم خودش ماجراهایی داشت.گاهی شیرین، گاهی غمناک و گاهی حتی طنز.