دختری به نام شربت
حامد عسکری شاعر و نویسنده
ویزا که پر شالت باشد میتوانی از مشهد بروی افغانستان. از ترمینال مشهد با یک تویوتای کرولا میتوانی دربست بگیری. یک میلیون و 200هزارتومان بدهی و درست وسط هرات کهنه جان پیاده شوی. نه اشتباه نکنید. نمیخواهم یکهو پرتتان کنم توی هرات یا سفرنامه بخوانید. این یادداشت فقط یک قول است. یک قول برای برادرم احمد که کارگر بود. به پایانه مرزی که میرسی، یک عالمه کارگر میبینی که چرخدستی دارند و کارتی که اجازه میدهد بین دو پایانه ایران و افغانستان رفت و آمد کنند. کارگرهایی که ساک و کیف و چمدان مسافرها را روی چرخ میگذارند و تا پایانه ورودی افغانستان حمل میکنند. توی پایانه ایران منتظر دوستی بودم که بارش بازرسی بشود و در همین مدت با احمد همکلام شدم. ساعت حدود2بعد از ظهر بود. نشسته بود و داشت ساقه طلایی میخورد با یک ساندیس. نشستم کنارش و گفتم ناهاره؟ گفت هم ناهار هم صبحانه. یک فال ساقه طلایی تعارف کرد و همانطور که سق میزدیم گفت: کسب و کارت چیه ؟ گفتم روزنامهنگارم. حالت چشمهایش عوض شد و گفت تو رو خدا درد ما رو بنویس. ماکه پولمون نمیرسه تا تهرون بیاییم. گفتم، چشم. گفت الان ساعت چنده ؟ گفتم2 .گفت شش صبح از روستا 10هزارتومن دادم آمدهام اینجا. بگو خب، گفتم خب. گفت تا الان 50هزار تومن کار کردم. گفتم خب. گفت 12هزار تومن رو باید بدم درصد پیمانکار. گفتم خب. گفت 10هزارتومن هم باید بدم برگردم. تهش میمونه 12هزار تومن. 60کیلومتر رفت و برگشت برای روزی 12هزار تومن. گفتم بچه هم داری؟ گفت دارم یه پسر، یه دختر. اسم پسرم قاسم، اسم دخترم شربت. گفتم چه اسم قشنگی! شربت. گفت نه اسمش زهراست، ولی مادرش شیر نداره. منم پول ندارم براش شیر خشک بخرم. رانی و سنایچ و آبمیوه میریزم تو شیشه میدم بهش میخوابه. اسمش رو گذاشتم شربت.
آقای احمد آقا... کارگر شریف و زحمتکش مرز دوغارون ایران و افغانستان سلام.
الوعده وفا! من، تو و همکارهای نازنینت را نوشتم. میدانم گوشت پر است از چشمها و انجام میدهمها. اما به خدا من تو را نوشتم. این از من. خداکند آنی که دستش میرسد و میتواند کاری کند هم این ستون را بخواند.
آقای احمد آقا... کارگر شریف و زحمتکش مرز دوغارون ایران و افغانستان سلام.
الوعده وفا! من، تو و همکارهای نازنینت را نوشتم. میدانم گوشت پر است از چشمها و انجام میدهمها. اما به خدا من تو را نوشتم. این از من. خداکند آنی که دستش میرسد و میتواند کاری کند هم این ستون را بخواند.