حضور استاد علی نصیریان در برنامه «کتابباز» با استقبال بسیار زیاد مخاطبان همراه شد
عالیجناب کتابباز
بیشک یکی از ویژهترین مهمانهای برنامه «کتابباز» در طول این مدت استاد نصیریان است که شب یلدا با حضور گرمش در برنامه و با شیوایی کلامش و بیان خاطرات ارزشمندش یلدای امسال را برای ما بهیادماندنیتر کرد. با وجود اینکه کرونا دورهمیها را از ما گرفت، اما در کنار استاد نصیریان یلدا را سپری کردن موهبتی بود که نصیب همه مردم ایران شد. البته استاد سال 1397 هم مهمان ویژهبرنامه یلدای رضا رشیدپور با عنوان «شب آرام» در شبکهسه بود که آن برنامه هم مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت. استاد در این برنامه از علاقهاش به شعر و ادبیات گفت. از اینکه حتی در انشاءهای دوران مدرسه هم گریزی به شعر میزده. همچنین از عشق به کتاب و کتابخوانی که از دوران کودکی در وجودش شکل گرفته و اینکه به قدری برای کتاب ارزش قائل است که دوست ندارد به کسی کتابهایش را که به نوعی گنجینهاش است، قرض بدهد. به هر حال با وجود استاد نصیریان به رسم شب یلدا همگی پای صحبتهای یکی از بزرگان نشستیم و از بیان خاطرات شیرینش لذت بردیم. در این گزارش نگاهی کردهایم به این برنامه و تهیهکننده کتابباز از قصه حضور استاد گفته است.
دید از زاریش کو زار دلست/ تن خوشست و او گرفتار دلست
عاشقی پیداست از زاری دل/ نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست/ عشق اسطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست/ عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان/ چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست/ لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت/ چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
اما در کنار این بغض، برقی که از یادآوری روزهای شیرین گذشته در چشمانش درخشید، حس و حال خوبی را به ما منتقل کرد. از روزهای کودکی و یلداهای سرد اما دلچسب و خاطرهانگیز در کنار خانواده و مجمع پر از خوراکیهای روی کرسی گفت و تفالهای بیبهانه و با بهانه افراد به حافظ در بلندترین شب سال و شعرخوانی و آوازخوانی بزرگترهای خانه که بهقدری مصور این خاطرات را بیان کرد که بهراحتی میشد آن روزها را در ذهن تداعی کرد و حظش را برد.
از جمله «سوءتفاهم» آلبر کامو با ترجمهای از جلال آلاحمد که جزو نخستین کتابهایی بود که استاد خریده و نمایشنامهای هم بر همین اساس نوشته است. همچنین از نقالی و تعزیههای دوران کودکیاش گفت و اینکه با گذر زمان جایشان را به تفریحات دیگر و رسانهها دادند. اینکه او با تماشای نمایشهای مذهبی به تئاتر علاقهمند شد. در این بین سروش صحت هم یک میزبان تمامعیار بود و با علاقه و احترام شنونده قصههای استاد نصیریان شد. برخلاف بعضی مجریها در خلال حرفهای استاد ورود پیدا نکرد و در واقع مستمع خوبی برای قصههای استاد بود. یکی از مهمترین نکاتی که استاد در این برنامه مطرح کرد و بسیار قابل تامل بود، زاویه نگاهش به بیماری منحوس کرونا بود. استاد این بیماری را دستاویزی قرار داد برای قدرشناسی و شکرگزاری و خوب بودن و خوب زیستن. اینکه زندگی انسان به آه و دمی بند است و تبی. پس چرا شکرگزار نعمتها و موهبتهای خدا نباشیم و قدر لحظههای زندگی و با هم زیستن را ندانیم.
آقای رضاییان از شکلگیری این برنامه و ماجراهایی که به اتفاقات شب یلدا ختم شد بگویید.
ما از حدود یک ماه و نیم قبل جلسات اتاق فکرمان را گذاشتیم که ببینیم شب یلدای امسال را چطور به شکل ویژه در کتابباز برگزار کنیم. سال گذشته به شهر بافق رفتیم و آن برنامه با حضور دکتر کاکاوند، احسان رضایی و سروش صحت آن را برگزار کردیم. امسال سعی کردیم به همان فضاها برویم اما به خاطر کرونا و از آنجا که تازه قسمت 500 را در برنامه جشن گرفتیم و عوامل برنامه دور هم جمع شده بودند، این فضا تکراری میشد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم به خانه سیمین و جلال برویم، ویژهبرنامه را آنجا برگزار کنیم و در طول آن کارشناسانمان از شهرهای مختلف مثل شیراز، تبریز، بوشهر و.... بخشهایی را داشته باشند اما در ادامه هماهنگی این اتفاق هم انجام نشد.
چرا این اتفاق نیفتاد؟
به دلیل محدودیتهای کرونایی و فضای کوچکی که وجود داشت این امکان نبود که یک گروه دور هم جمع شود. در ادامه من به ذهنم رسید که چون شب یلداست و همه دور بزرگترها جمع میشوند و امسال این امکان وجود ندارد، مابه سراغ آنها برویم. در این بین به هیچ گزینهای غیر از علی نصیریان نرسیدیم و مطمئن هم بودیم که با اقبال همراه میشود و مردم هم آن را دوست خواهند داشت.
قبلتر هم سراغ آقای نصیریان رفته بودید؟
بله، ما قبلا هم در فصول گذشته چندبار تلاش کردیم که در خدمت استاد باشیم اما این امکان به وجود نیامد. به سروش صحت هم گفتم که این ماجرا دست خودت را میبوسد که استاد را دعوت کنی و او هم گفت که فکر میکنم از مسیر فرهاد آئیش اگر این موضوع را پیگیری کنیم، زودتر و قطعیتر به نتیجه میرسیم. آقای آئیش هم جزو خانواده کتابباز به حساب میآید. بعد از تماس سروش با آقای آئیش در یکی از قسمتهای برنامه خبر رسید که علی نصیریان به برنامه میآید. اینجا بود که با هم جمع شدیم و فکر کردیم که باید برای این جریان و این حضور چه کنیم که به بهترین شکل ممکن برگزار شود و همه کیف کنند.
و به چه نتیجه و برنامهریزی رسیدید؟
برای این بخش ایده زیاد داشتیم، آیتمهای متعددی هم ساختیم اما همه را کنار گذاشتم چون گفتم حیف است از زمان این گفتوگو کم شود. در ادامه جلساتی برای طراحی سوال گذاشتیم چون خیلی سخت بود که برای ایشان سوال طراحی کنیم. البته بخشی از ماجرا حین گفتوگو اتفاق میافتد و خیالمان از سروش راحت بود.
اما فرصت طرح سوال چندانی نشد.
بله، در ادامه سوالات که آماده شد و سروش شروع به خیر مقدم گفتن به او کرد، اصلا دیگر آن سوالات مطرح نشد چون ایشان خودشان شروع کردند به قصهگفتن، تعریف خاطره، آواز خواندن و اتفاقات دیگری که همه و همه در لحظه اتفاق افتاد. یعنی در کل سروش هم سراپا گوش بود و نتوانست چندان سوال بپرسد.
من فکر میکنم که هم ادب این اقتضا را میکرد و هم شیرینی این گفتوگو به آن بود که آقای نصیریان هر آنچه باید را بگویند و ما گوش کنیم. به همین دلیل به نظرم این اتفاق رخداد درستی بود و به نظرم به لطف خدا برنامه موفقی شد.
خود آقای نصیریان بعد از مدتها در قاب برنامهای در تلویزیون حاضر شدند، حس و حال خودشان از این حضور چه بود؟
به نظرم به آقای نصیریان هم در برنامه خوش گذشته بود، فردای آن روز هم که سروش برای تشکر تماس گرفت، او گفت که استاد خیلی ابراز لطف و رضایت داشتند. البته در جملههای پایانی او هم این موضوع در صحبتهایشان هست و در آخر برنامه گفتند که خوب است باز هم درباره تئاتر، سینما و... گفتوگو کنیم.
این اتفاق ممکن است دوباره تکرار شود؟ در قالب همان برنامهای که خودشان هم به آن اشاره کردند؟
طبیعتا به دلیل کرونا نمیشود خیلی این فضا را تکرار کرد. ما در شرایط خیلی سنگین کرونایی با محدودیتها و حداقل نفرات برنامه را برگزار کردیم و همه عوامل به شدت رعایت کردند. به همین دلیل خیلی نمیشود مزاحم استاد نصیریان شد مگر آن که ویژهبرنامهای داشته باشیم. در صحبتی هم که با هم داشتیم ایشان گفتند بگذارید مدتی از پخش این برنامه
فاصله بگیریم تا بعد.
نکته و صحبتی از این ماجرا باقی مانده است؟
دیالوگی بین من و آقای نصیریان مطرح شد که هم شیرین است و هم تلخ. من برای هماهنگیها با ایشان تماس گرفتم و او گفت من هیچ مشکلی برای حضور در برنامه ندارم و تنها مراقب کرونا باشید. او در ادامه گفت «نه آن که فکر کنید من دودستی به دنیا چسبیدهام، بلکه بچههایم ایران نیستند و میخواهم روزی بچههایم را ببینم.» من با شنیدن این جمله بغض کردم و به همین دلیل خیلی تلاش کردیم تا همه پروتکلها را رعایت کنیم و همه موارد را در نظر بگیریم.
- وااای! قلبم داره از جاش درمییاد...ببین چه تند تند میزنه...استاد منو یادشون بود. سروش این را بعد از اینکه تماسش با علی نصیریان تمام شد، گفت. دستش روی قلبش بود و خودش هیجانزده. استاد، دعوت کتابباز را پذیرفته بود. ما هم هیجانزده شدیم و البته نگران... حالا با حضور عالیجناب، چطور برنامه را طراحی کنیم؟
با محمدرضا (رضاییان،تهیهکننده و کارگردان برنامه)چندبار نشستیم و فکر کردیم...چند ایده به ذهنمان رسید، اما من نگران اولین سوال بودم. به عکسهایش نگاه کردم. چشمهایش اولین چیزی بود که در صورتش دیده میشد. چشمانی نافذ، کنجکاو و پرشور.
- یافتم! یافتم! سوال اول این است: استاد، این چشمان نافذ چه چیزی را تماشا میکنند؟ به دنبال چه هستند؟ زندگی را چگونه میبینند؟ اینرا به خودم گفتم. محمدرضا هم موافق بود. روز ضبط، از دوساعت قبل در استودیو داشتم به طراحی بقیه مسیر گفتوگو فکر میکردم. بالاخره استاد آمد، با کلاهی برسر و با وقار یک عالیجناب، وارد استودیو شد. روی مبل نشست، کمی با ما گپ زد و یکراست رفتیم برای ضبط. سروش سلام کرد و بعد...
بعد همه چیز جور دیگری پیش رفت. اصلا به سوال اول نرسیدیم. ما همه پشت دوربینها، محو شور و شیرینسخنی او شدیم. با او خندیدیم، بغض کردیم و دست زدیم. اوجش هم جایی بود که اشکهایش را از چشمانش پاک کرد. پاسخ آن سوال را بدون آنکه نیازی به پرسیدنش باشد، داده بود.
پینوشت: کتابباز این فرصت را به من داده که با بزرگان بسیاری، از نزدیک آشنا شوم. ملاقات با عالیجناب نصیریان، اگرچه کوتاهترین این فرصتها بود، اما شیرینترین و به یادماندنیترین خواهد بود.
-
قفسه ما به 100 رسید
-
از مرگ به سوی زندگی
-
قوانینی که خانه پر کن نیست
-
داغهای مانده بر دل
-
آتش نفت به جان آب و خاک
-
مرگ خفاش شیشهای
-
کرونای انگلیسی خطرناکتر از نسخه چینی
-
کدام همه پرسی، کدام رفراندوم؟
-
عالیجناب کتابباز
-
باخت هنر در قمار مهاجرت
-
مقصد ویروس جهشیافته نباشیم
-
3دلیل برای موفقیت یک برنامه
-
بررسی چگونگی اجراییشدن رهنمودهای رهبری در جلسه سرانقوا
-
صالحی: قانون مجلس را اجرا میکنیم اما پول نداریم