نسخه شهری‌ها درد جدید روستاها

نسخه شهری‌ها درد جدید روستاها

با آن‌که همه باور دارند روستاها هم مانند شهرها دارای مسائل و مشکلات اختصاصی هستند اما همچنان شیوه حل مشکلات روستاها بر پایه تصمیم‌گیری در شهر و اجرا و اعمال راه‌حل در روستاست. موضوعی که باعث شده کماکان مشکلات و معضلات خرد و کوچک اما مهم و تأثیرگذار در محیط روستا حل نشده باقی بماند. شاید وقت آن رسیده باشد که مسئولان باور کنند راه‌حل مشکلات هر منطقه‌ای ابتدا باید در همان منطقه جست‌وجو شود و حل مسأله‌های هر روستا و شهرستانی از عهده و توان اهالی همان‌جا برمی‌آید، همان‌ها که مشکل و مسأله را همیشه و همواره دیده و تحمل کرده‌اند.

تجربه نشان داده شیوه پاسخگویی و حل مشکلات از بالا به پایین و تجویز یک راه‌حل برای همه افراد در تمام نقاط کشور از موفقیت مناسبی برخوردار نبوده و بیشتر به شکست انجامیده است. ناخرسندی شهروندان از نتایج کار دلیلی بر این ادعاست که هنوز نسخه‌ای کارآمد از سمت شهرها برای روستاها ارسال نشده که بتواند دردی را دوا کند.
ازجمله موانع در مسیر حل مشکلات به دست اهالی و مردم بومی،‌ نبود آموزش و نداشتن مهارت‌های لازم در جهت شناسایی مسأله و سپس نداشتن مهارت حل مسأله‌های روزمره است که امروزه به شیوه‌های مختلفی برای آنها توضیح و توجیه وجود دارد. هرچند برای حل همین مسائل هم شیوه ارائه خدمات متمرکز باعث مهاجرت‌های ناخواسته و بی‌حاصل جوانان روستایی و شهرستانی به شهرهای بزرگ شده ولی هر چه بود و هر چه هست،‌ امروز با انبوهی از جوانان روستایی تحصیلکرده در شهر و برگشته به روستا مواجهیم که ظرفیت تازه‌ای برای حل مسائل و مشکلات روستاها و مناطق کم‌جمعیت ایجاد کرده است. زمانی که برای حل مشکل یک منطقه راهکاری ارائه می‌شود باید این راه حل بر اساس بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت‌های محلی باشد، یعنی از ابتدای کار بپذیریم و بدانیم که اصل کشف مسأله با همراهی و همکاری اهالی بومی صورت می‌گیرد. نکته حائز اهمیت در این میان این است ‌که اگر مردم یک منطقه به وجود یک مشکل باور نداشته باشند،‌ صرف اعلام مشکل از سوی افراد بیرونی،‌ باعث همراهی و همدلی آنها نخواهد شد و چه‌بسا موجب بروز مشکلات و مسائل تازه‌ای شود. موضوع بعدی این است که باید از مردم و جوان‌های محلی راه‌حل خواسته شود، زیرا‌ گاهی راه‌حل‌های سنتی و محلی بسیار کم‌هزینه‌تر و ساده‌تر مشکلات را حل می‌کنند. فقط ممکن است لازم باشد تا این راه‌حل‌ها در چارچوبی قابل تکرار و قابل ‌انتقال مستندسازی شوند. بر همین اساس نقشی که مراکز رشد،‌ در شهرها به‌عهده دارند را عینا می‌توان در روستاها نیز به‌عهده مراکز رشد و کارآفرینی روستایی قرار داد، ‌به این معنی که نقطه اتصال علم و صنعت و سیاست،‌ جایی که علم و دانش به تجربه و توان کارآفرینان و صنعتگران گره می‌خورد و برای مدیران سیاسی و حاکمیت چاره‌ای جز حمایت باقی نمی‌گذارد. این پیوند سه‌گانه اکنون در شهرها در حال شکل‌گیری است ولی روستاها با فاصله زیادی همچنان دریافت‌کننده محصول اتفاقات شهرها هستند. درحالی‌که در بسیاری از مواقع آنچه به روستا می‌رسد، نه‌فقط مشکلی را حل نمی‌کند بلکه دردسر تازه‌ای درست می‌کند.

محمدرضا رضوانی - جامعه شناس