کابوس لرزه تهران

کابوس لرزه تهران

هفته گذشته ارسال یک پیامک، هشدار وقوع زلزله در تهران می‌دهد، خیلی زود اما مشخص می‌شود این پیامک ناشی از اشتباه محاسباتی در همراه اول بوده است. اما همه ما می‌دانیم که زلزله، کابوس تهران است.

سال‌ها شده جزئی از هراس‌های همیشگی مردمان این شهر، گاهی هم اگر بحرانی همچون ویروس کرونا آنها را از فکر آوار زلزله دور کند فقط چند ثانیه لرزه زمین دوباره مردمان این شهر را به کابوس همیشگی‌شان برمی‌گرداند. این کابوس چندصدساله اما مسیر یکنواختی دارد، شبیه به آنچه همیشه بوده است؛ سیل شایعات به راه می‌افتد، خط‌های تلفن شلوغ و اینترنت کند می‌شود، اطلاع‌رسانی معتبر و مرجع می‌لنگد، مردم دستپاچه می‌شوند و به شکل عجیبی پمپ‌های بنزین و عابربانک‌ها را فتح می‌کنند و سلبریتی‌ها تا چند روزی ناپدید می‌شوند. فردای این کابوس هم در بر همان تخته‌ای می‌چرخد که در همه این سال‌ها می‌چرخید،‌ حرف‌ها و یادداشت‌ها و هشدارهایی می‌دهیم از خلا آموزش مردم توسط بی‌شمار نهادهای دولتی، تیغ تیز خودزنی را سمت رفتارهای اجتماعی خودمان می‌گیریم و با سخره و شوخی یکدیگر را به باد انتقاد می‌گیریم و چنگ می‌زنیم و چند روز بعد هم برمی‌گردیم به همان جای اول، به همان هراس همیشگی از زلزله‌ای که دیگر همه‌مان مطمئنیم از وقوعش گریزی نداریم. زلزله‌شناسی یک علم است،‌ داده‌کاوی‌های گذشته یک نظام قطعی را پیش روی ما گذاشته است و آن هم این است که اگر فواصل سلسله زلزله‌های تهران را از 4000سال پیش از میلاد تا همین هفته گذشته بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که باید منتظر یک زلزله شدید در تهران باشیم، فهم این موضوع که می‌دانیم به کنار، این که در برابر لرزه‌های شدید زمین زیر پایمان مستاصلیم هم بدیهی است ، اما واضح‌تر از این داده‌های علمی کاری است که ما می‌توانیم انجام بدهیم و انجام نمی‌دهیم و البته کارهایی است که نباید انجام بدهیم و انجام می‌دهیم. یک روند ترسناک تکراری در برابر کابوس همیشه همراهِ تهران. رفتار معمول ما در مواجهه با زمین‌لرزه حداقل در پایتخت در یک دهه گذشته واقعیتی را پیش روی ما می‌گذارد که نشان می‌دهد با وجودی که ما حالا روی چند گسل خطرناک در پایتخت زندگی می‌کنیم هنوز آموزش درستی در مواجهه با این پدیده نداریم. دست به دست‌شدن اینفوگراف‌هایی در شبکه‌های مجازی و ارسال آن به دوست و آشنا توسط خود مردم نهایت اتفاقی است که ما آن را با کلیدواژه «آموزش» می‌شناسیم وگرنه اغراق نیست بگوییم شاگردان یک مدرسه معمولی در کوبه ژاپن از نیمی از مردمان پایتخت ایران رفتار صحیح‌تری نسبت به زلزله از خود نشان می‌دهند، انتظار اما از مدیر مدرسه است یا شاگردان؟ آموزشی باید باشد که مردم این شهر امکان فراگیری‌اش را داشته باشند؟ کدام نهاد و سازمانی متولی آموزش به مردم است؟ جالب است بدانیم در پی متولی این کار همچون حل معضل آلودگی هوا شاهد یک دومینوی طولانی از سازمان و نهاد و وزارتخانه و اداره هستیم. چند سال پیش مجلس شورای اسلامی در لایحه‌ای وظایف دستگاه‌ها و نهادهای مسئول در مدیریت بحران را مشخص است. فارغ از جزئیات وظایت دستگاه‌ها در مدیریت بحران صف طولانی از اسامی این نهادها دراین وضعیت به چشم می‌آید. وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، سازمان هلال احمر، شوراهای اسلامی شهر و روستا، شهرداری‌ها، دهیاری‌ها، سازمان صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان‌های مسئول در امور فرهنگی و تبلیغی و ستاد کل نیروهای مسلح، سازمان بهزیستی کشور، وزارت امور خارجه، وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی تنها بخشی از فهرست طول و دراز نهادهایی هستند که بر اساس لایحه مصوب سال97 مجلس موظف به ارائه آموزش به مردم هستند. نتیجه را اگر رفتار مردم در زلزله ببینیم متوجه تاثیرگذاری فعالیت این نهادها می‌شویم. این نکته از جایی مهم‌تر به نظر می‌رسد که بدانیم حالا بهترین فرصت برای ارائه آموزش به مردم است آن هم به واسطه حساسیت‌ ایجاد شده به واسطه هشدار جعلی زلزله هفته گذشته.