در ستایش «راستگو» بودن

گفت‌وگو با محمدرضا زائری درباره ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری مرحوم حجت‌الاسلام راستگو

در ستایش «راستگو» بودن

حجت‌الاسلام والمسلمین راستگو فقط یک روحانی و آموزگار نبودند؛ برای بسیاری از ما این روحانی به یکی از یادگارهای شیرین دوران کودکی بدل شده‌است. جایگاه متفاوت محمدحسن راستگو که دیروز از میان ما پرکشید، به اعتقاد حجت‌الاسلام محمدرضا زائری برآمده از شخصیت متفاوت او بود و نیز شجاعت و شهامتی که برای متمایز بودن، در وجود ایشان بوده‌است. درباره ویژگی‌های کاری که حجت‌الاسلام راستگو در سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ برای انتقال آموزه‌های دینی به کودکان و نوجوانان ارائه کرده و نیز دشواری‌های فرم‌شکنی در آموزش مفاهیم دینی در آن سال‌ها، گفت‌وگوی کوتاهی با حجت‌الاسلام زائری داشته‌ایم:

آقای زائری شما هم روحانی هستید و هم سابقه اجرای تلویزیونی دارید. برای ما درباره دشواری کاری که حجت‌الاسلام راستگو در دهه ۶۰ انجام دادند، توضیح بدهید.‌
ایشان از بابت تجربه ارتباط با مخاطب عمومی از طریق سیمای جمهوری اسلامی، به چند دلیل تمایز و خصوصیت داشت. نخست این‌که در فضای عمومی روحانیت و حوزه‌های علمیه چنین حرکت و رویکردی مورد اقبال و پذیرش نبود. برخلاف مسیحیت که روحانیون تبلیغ و جذب مخاطب را هدف و آرمان درنظر می‌گیرند، در میان روحانیت اسلام مواجهه علمی، فکری، فضیلت‌های فقهیه و کلامی در اولویت و اهمیت.  به این دلیل عملکرد حجت‌الاسلام راستگو، نوعی شنا کردن برخلاف جهت آب بود.
وقتی روحانیون وارد فضای تبلیغی با شیوه جذب مخاطب آن هم با تاکید بر ارتباط با مخاطب کودک و نوجوان می‌شدند، موقعیت علمی و جایگاه حوزوی‌شان کمرنگ می‌شد. به خاطر دارید که وقتی شهید مطهری کتاب داستان راستان را نوشتند و تلاش کردند معارف دینی را به زبان ساده برای مخاطب کودک و نوجوان بازگو کنند، مورد انتقاد قرار گرفتند. به این جهت رفتار و عمل آقای راستگو، در فضای خاستگاه ایشان که حوزه‌های علمیه و روحانیت بود، نوعی هنجارشکنی و فداکاری به حساب می‌آمد.‌ از طرف دیگر، پیش از انقلاب روحانیت فرصت حضور در رسانه عمومی تلویزیون را تجربه نکرده‌بود. در نتیجه مرحوم راستگو پیش چشم خودش الگویی نداشت که براساس آن عمل کند. خلاقیت، ابتکار و ذوق فردی بود که کار او را متفاوت و متمایز می‌کرد. شخصیت فردی او که ممتاز بود، علاقه و پشتکار ایشان و همت و درک درستی که باعث شد ضرورت آموزش جذاب دینی را درک کند، سبب شد ما و هم‌نسلان ما شیرین‌ترین خاطرات را از یک روحانی داشته‌باشیم. در آن سال‌ها وقتی برنامه تلویزیونی آقای راستگو شروع می‌شد بچه‌ها از طیف‌های مختلف با تربیت‌های متنوع حتی در خانواده‌هایی که گرایشی به روحانیت نداشتند پای تلویزیون می‌نشستند و برنامه ایشان را تماشا می‌کردند.  
چه چیزهایی به آموزش‌های ایشان جذابیت می‌داد؟
نوشتن با دو دست روی تخته‌سیاه، استفاده از خطوط زیبا و ابتکاری، طرح معما، قصه گفتن، خنداندن بچه‌ها و شاد بودن راز موفقیت ایشان بود به‌خصوص از این بابت که تمامی این‌ها در دهه 60 توسط کسی انجام می‌شد که لباس روحانیت به تن داشت. حجت‌الاسلام راستگو وارد مسیری شده‌بودند که قبل از ایشان کمتر کسی وارد این مسیر شده‌بود.
مطلع هستید که ایشان از کدام افراد یا منابع برای این شکل فعالیت‌های آموزشی الهام می‌گرفتند؟
شاید کمتر اشاره شده‌باشد اما ایشان به‌شدت تحت تاثیر شهید بهشتی بودند و الگو می‌گرفتند از این شهید بزرگوار. شهید بهشتی پیش از انقلاب، توانست جایگاهی در آموزش‌وپرورش آن زمان پیدا کند و مسؤولیت تدوین کتاب‌های درسی دینی و قرآن را برعهده بگیرد و با همراهی کسانی مانند شهید محمدجواد باهنر خدمات ارزشمندی در این‌باره انجام بدهد.


بعد از ایشان تا سال‌ها ندیدیم که کسی راه ایشان را ادامه دهد.
درواقع حرکت ایشان فداکاری‌ای بود که الگو نداشت و بعد از ایشان هم کسی در چنین موقعیتی قرار نگرفت. خوشبختانه ایشان توانست در حوزه علمیه قم مرکزی را برای آموزش روحانیون راه‌اندازی کند و دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و برخی نهادهای دیگر ظرفیت‌هایی برای انتقال تجربه‌های نوآورانه به روحانیون دیگر ایجاد کردند و بسیاری از شاگردان ایشان یا ادامه‌دهندگان راه ایشان، در مراکز عمومی و مجامع مختلف حضور یافتند اما به شکل رسانه‌ای کمتر کسی توانست به جایگاه ایشان نزدیک شود. البته خوشبختانه این روزها در مواردی شاهد حضور روحانیون در برنامه‌های کودک و نوجوان هستیم مثل برنامه «بچه‌محل» یا برخی برنامه‌های شبکه افق یا نهال و امید. همچنین برخی روحانیون در فضای عمومی و مجازی فعالیت‌های مشابه دارند مثل اسماعیل آذری‌نژاد که قصه‌گویی می‌کند و در زمینه خدمات عمومی به کودکان و نوجوانان فعال است. نمونه‌های موفق دیگری هم به شکل پراکنده هست اما همچنان تجربه آقای راستگو و فعالیت‌های ایشان متمایز و منحصربه‌فرد باقی مانده‌است.

آشنایی‌زدایی از روحانیت در تلویزیون
اگر کودکی و نوجوانی شما هم در دهه‌های 60 و 70 گذشته باشد، حتما آن دو دستی را که توی قاب تلویزیون همزمان با گچ روی تخته‌سیاه نقاشی می‌کشید، به یاد می‌آورید. عجیب بود؛ آقای قصه‌گو، همزمان با دو دست نقاشی می‌کشید، روی تخته‌سیاه که ما عادت داشتیم فقط توی مدرسه ببینیمش. او اما کاری کرده بود که تخته‌سیاه، از کلاس‌های درس به قاب تلویزیون بیاید و ازقضا به جای معلم، یک قصه‌گو رویش چیزهایی بکشد. صاحب آن دو دست، داشت قصه‌ای را که برای بچه‌ها تعریف می‌کرد، این‌گونه به تصویر می‌کشید؛ حاج‌آقا محمدحسن راستگو، روحانی محبوب برنامه‌های کودک، دیروز از میان ما رفت اما خاطرات پای حرف‌های او نشستن در برنامه‌های کودک را هرگز فراموش نخواهیم کرد.
کار راستگو در تلویزیون، کاری بود مبتنی بر عادت‌زدایی و آشنایی‌زدایی. ما عادت داشتیم روحانیون را در زمینه‌های جدی و مباحث مرتبط با بزرگسالان ببینیم که خیلی جدی و رسمی بنشینند و از امور مذهبی بگویند. حاج‌آقا راستگو اما آمده‌بود تا این قاعده را عوض کند و تصویری تازه از روحانیون برای تلویزیون بسازد؛ تصویری که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و اتفاقا در انس بچه‌ها با روحانیت و مذهب نقش عمده‌ای ایفا کرد.
از حاج‌آقا راستگو به عنوان یکی از اولین مجریان و کارشناسان مذهبی برنامه‌های کودک در حوزه کودکان و نوجوانان پس از انقلاب یاد می‌شود، اما اگر بخواهیم این گزاره در معرفی ایشان را دقیق‌تر و کامل‌تر کنیم باید بگوییم او کسی بود که تصور غالب و عمومی از یک کارشناس مذهبی را برهم زد و طرحی نو درانداخت. او در ابتدا بدون لباس طلبگی اقدام به اجرای برنامه می‌کرد اما با پوشیدن لباس روحانیت، کار او تکمیل شد؛ چون با یک تیر دو نشان زد؛ هم بچه‌ها را با روشی جذاب و منحصربه‌فرد پای مباحث دینی نشاند، هم از تصور غالب نسبت به روحانیت آشنایی‌زدایی کرد.