سرانجام زشتان جهان به کجا انجامید؟

سرانجام زشتان جهان به کجا انجامید؟

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 در زمان‌های قدیم در منطقه مجارستان از توابع امپراتوری اتریش، بر اثر پاره‌ای اختلافات سیاسی و مناقشات مرزی میان دو لشکر از لشکرهای مجاور، جنگی درگرفت. سران دو لشکر در ابتدای جنگ تصمیم گرفتند که نخست پهلوان‌های هر لشکر با یکدیگر جنگ تن‌به‌تن کنند، شاید در همین مرحله یکی از دو لشکر بر دیگری غلبه کند و کار به کشت و کشتار پیاده‌نظام بدبخت نینجامد. پس هریک از دولشکر پهلوان اول خود را سوا کرد و به میدان جنگ تن‌به‌تن فرستاد. وقتی دو پهلوان در وسط میدان جنگ تن‌به‌تن به یکدیگر رسیدند مشاهده کردند هردو بسیار زشت و کریه‌المنظر هستند به‌حدی از میزان زشتی یکدیگر تعجب کردند و حالشان به هم خورد. در این لحظه پهلوان لشکر اول به پهلوان لشکر دوم گفت: به نظر می‌رسد ما دو نفر زشت‌ترین اشخاص زنده حال حاضر بشر کنونی باشیم. پهلوان لشکر دوم گفت: واقعا همین‌طور به نظر می‌رسد. پهلوان لشکر اول گفت: هرچه فکر می‌کنم جنگ ما با هم جنگی بی‌فایده است. پهلوان لشکر دوم گفت: چطور؟ پهلوان لشکر اول گفت: اگر تو مرا بکشی، افتخارات من لکه‌دار خواهدشد، چراکه به دست زشت‌ترین فرد بشر کشته شده‌ام، و اگر من تو را بکشم باز افتخاراتم لکه‌دار می‌گردد، چرا که پس از تو خودم زشت‌ترین فرد بشر خواهم‌بود. پهلوان لشکر دوم گفت: من نیز همین‌طور. پهلوان لشکر اول به پهلوان لشکر دوم گفت: فکری دارم که با آن برای خود افتخارآفرینی خواهیم کرد و آن
این است که با هم متحد شویم و به سران دو لشکر حمله کنیم و سپس سایر زشت‌های دو لشکر را پیدا کنیم و لشکر زشتان جهان را تشکیل دهیم و به سایر لشکرها حمله کنیم و انتقام تاریخی زشتان را از زیبایان بگیریم. پهلوان لشکر دوم پذیرفت و همین کار را کردند و چندی بعد لشکر زشتان جهان را تشکیل دادند و به جنگ زیبایان جهان رفتند، اما از آنجا که تحمل قیافه خودشان برای خودشان دشوار بود، پس از چندی دچار اختلافات درونی شدند و به جان یکدیگر افتادند و یکدیگر را کشتند و اوضاع را به حالت همیشگی برگرداندند.