تمدن سنگی
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
همیشه با خودم فکر کردهام که اگر مثل کشورها و ملتهای عربی دنیا که با تمام تفاوتهای نژادی و لهجههای زبانیشان، بین خودشان چیزی به نام «جهان عرب» دارند و خود را به آن متعصب و پایبند میدانند، اگر ما هم چیزی به نام «جهان فارسی» داشتیم چه میشد؟ مثلا از غرب ایران تا شرق تاجیکستان و بخشی از هند همه با وجود همه تفاوتهای نژادی و لهجهها و گویشهای مختلف، پایبند به این میشدند که وجودشان ربطی به زبان فارسی دارد و از این نظر با فلانی که چندصد کیلومتر آن طرف زندگی میکند و فارسیزبان است برادرند. جهان عرب برخورد عجیبی با خود و دنیا دارد. اگر از درون روابط بین ملتهای این ناحیه را بررسی کنیم متوجه میشویم این تفاوتهای نژادی و زبانی فقط در همین حد باقی نمانده و بعضی ملتهای این ناحیه بهواقع با هم میانه خوبی ندارند. اما در مقابل قدرتهای جهانی چنان که اعضای یک خانه باشند و مقابل همسایه بخواهند آبرو حفظ کنند، همدیگر را برادر خطاب میکنند و دستاوردهای فرهنگی و هنری کشور خود را پای این مرزبندی بزرگتر مینویسند. (البته در مورد این همبستگی و برادری مثال نقضهایی هم مثل قضیه رژیم اشغالگر و فلسطین وجود دارد که بحث درباره آن مجال دیگری میطلبد.) حالا بیایید این جهان فارسی خیالی را که برای خودمان ساختهایم کمی برانداز کنیم. آیا مثل جهان عرب خواهد شد؟ آیا یک ایرانی حاضر است یک افغانستانی را در شادی بردن اسکار اصغر فرهادی شریک بداند؟ آیا حاضر است افتخار دستیافتن به فناوری نانو را با چوپانی در بیابانهای تاجیکستان قسمت کند؟ چرا اینها را گفتم؟ همهاش از آنجا شروع شد که دیدم تیم فوتبالی از کشور هند به کنفدراسیون فوتبال آسیا از باشگاه پرسپولیس شکایت کرده و موضوع شکایت برمیگردد به یک پست اینستاگرامی که صفحه رسمی باشگاه پرسپولیس طبق کریخوانیهای مرسوم خودمان پیش از بازی با این تیم هندی گذاشته است. ماجرای نادرشاه افشار را پیش کشیده و حمله به هند و غارت و این حرفها؛ حالا به این نتیجه رسیدهام که با این همه پز روشنفکری و افتخار به هزاران سال تمدن سنگی بر دیوارهای تختجمشید، ما هنوز به غارت کردن برادرانمان افتخار میکنیم و هنوز صلاحیت داشتن «جهان فارسی» را نداریم!