6 سال بلاتکلیفی قاتل مادربزرگ در زندان
پسر جوان که برای سرقت طلا، مادربزرگش را هنگام نماز خواندن کشته بود، پس از شش سال بلاتکلیفی در زندان از قضات خواست وضعیت او را مشخص کنند.
به گزارش خبرنگار جامجم، عصر 26 شهریور سال 94، کشف جسد متعلق به پیرزن 70 سالهای در محل سکونتش در خیابان امام رضا(ع) به پلیس اعلام شد. با حضور ماموران در محل، آنها دریافتند که پیرزن سر سجاده با ضربههای جسم تیز به بدنش به قتل رسیدهاست. همسر مقتول در تحقیقات گفت: من برای نماز جماعت از خانه بیرون رفتم و همسرم هم سجادهاش را پهن کرد تا نماز بخواند. وقتی برگشتم در را باز نکرد. کلیدساز آوردم که او نتوانست در را باز کند. به همین دلیل مجبور شدم در را تخریب کنم و وارد شوم. جسد همسرم غرق خون روی سجاده افتاده بود.
ماموران در ادامه متوجه رد چاقو روی چادر پیرزن شده و دریافتند او هنگام نماز خواندن به قتل رسیدهاست. قاتل بدون مقاومت و بهراحتی وارد خانه شده بود.
تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه داشت تا اینکه یکی از طلافروشان منطقه کیانشهر با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و گفت که مرد جوانی قصد فروش 200 گرم طلا و جواهرات را دارد و احتمال میدهد که این طلا و جواهرات سرقتی هستند. مأموران کلانتری در محل طلافروشی حاضر و پسر 18ساله را دستگیر کردند. در همان مراحل اولیه تحقیقات مشخص شد او یکی از نوههای پیرزن به نام آرش است.
وی به قتل مادربزرگش با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقهای آشنا شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم اما پولی نداشتم به همین دلیل به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم روز حادثه وارد خانهاش شده و او را در حال نماز خواندن کشتم و طلاهایش را سرقت کردم.
در ادامه آرش در دادگاه کیفری محاکمه شد و اولیایدم برای او حکم قصاص خواستند. متهم نیز در دفاع از خود گفت: قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم و فقط میخواستم از او سرقت کنم. قرص خورده بودم و حال درستی نداشتم.
قضات در پایان جلسه حکم به قصاص متهم دادند که این رأی در دیوان عالی کشور تایید شد. با گذشت شش سال از قتل و در حالی که اولیایدم برای اجرای حکم اقدامی نکرده بودند، آرش با ارسال نامهای به دادگاه خواستار تعیین تکلیف خود شد.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و وی را به قصاص محکوم کرد. حکم صادره در دیوانعالی کشور تایید شد و زمان زیادی تا اجرای حکم باقی نمانده بود که اولیایدم به خاطر ناتوانی در پرداخت تفاضل دیه پیگیر پرونده نشدند. به این ترتیب آرش نزدیک به هفت سال بلاتکلیف در زندان ماند. وی نامهای به قضات دادگاه نوشت و تقاضای کمک کرد.
به این ترتیب براساس ماده 429 قانون مجازات اسلامی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به این درخواست رسیدگی شد. آرش در دفاع از خود گفت: قبول دارم اشتباه کردم و حتی مادرم برای من قصاص خواست. از کار خود پشیمانم. در آن زمان سنم کم بود. در این سالها در زندان بلاتکلیف ماندهام و درخواست دارم به وضعیتم رسیدگی شود. در برزخ قصاص و بخشش ماندهام.
قضات پس از دفاعیات پسر جوان برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
به گزارش خبرنگار جامجم، عصر 26 شهریور سال 94، کشف جسد متعلق به پیرزن 70 سالهای در محل سکونتش در خیابان امام رضا(ع) به پلیس اعلام شد. با حضور ماموران در محل، آنها دریافتند که پیرزن سر سجاده با ضربههای جسم تیز به بدنش به قتل رسیدهاست. همسر مقتول در تحقیقات گفت: من برای نماز جماعت از خانه بیرون رفتم و همسرم هم سجادهاش را پهن کرد تا نماز بخواند. وقتی برگشتم در را باز نکرد. کلیدساز آوردم که او نتوانست در را باز کند. به همین دلیل مجبور شدم در را تخریب کنم و وارد شوم. جسد همسرم غرق خون روی سجاده افتاده بود.
ماموران در ادامه متوجه رد چاقو روی چادر پیرزن شده و دریافتند او هنگام نماز خواندن به قتل رسیدهاست. قاتل بدون مقاومت و بهراحتی وارد خانه شده بود.
تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه داشت تا اینکه یکی از طلافروشان منطقه کیانشهر با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و گفت که مرد جوانی قصد فروش 200 گرم طلا و جواهرات را دارد و احتمال میدهد که این طلا و جواهرات سرقتی هستند. مأموران کلانتری در محل طلافروشی حاضر و پسر 18ساله را دستگیر کردند. در همان مراحل اولیه تحقیقات مشخص شد او یکی از نوههای پیرزن به نام آرش است.
وی به قتل مادربزرگش با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقهای آشنا شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم اما پولی نداشتم به همین دلیل به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم روز حادثه وارد خانهاش شده و او را در حال نماز خواندن کشتم و طلاهایش را سرقت کردم.
در ادامه آرش در دادگاه کیفری محاکمه شد و اولیایدم برای او حکم قصاص خواستند. متهم نیز در دفاع از خود گفت: قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم و فقط میخواستم از او سرقت کنم. قرص خورده بودم و حال درستی نداشتم.
قضات در پایان جلسه حکم به قصاص متهم دادند که این رأی در دیوان عالی کشور تایید شد. با گذشت شش سال از قتل و در حالی که اولیایدم برای اجرای حکم اقدامی نکرده بودند، آرش با ارسال نامهای به دادگاه خواستار تعیین تکلیف خود شد.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و وی را به قصاص محکوم کرد. حکم صادره در دیوانعالی کشور تایید شد و زمان زیادی تا اجرای حکم باقی نمانده بود که اولیایدم به خاطر ناتوانی در پرداخت تفاضل دیه پیگیر پرونده نشدند. به این ترتیب آرش نزدیک به هفت سال بلاتکلیف در زندان ماند. وی نامهای به قضات دادگاه نوشت و تقاضای کمک کرد.
به این ترتیب براساس ماده 429 قانون مجازات اسلامی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به این درخواست رسیدگی شد. آرش در دفاع از خود گفت: قبول دارم اشتباه کردم و حتی مادرم برای من قصاص خواست. از کار خود پشیمانم. در آن زمان سنم کم بود. در این سالها در زندان بلاتکلیف ماندهام و درخواست دارم به وضعیتم رسیدگی شود. در برزخ قصاص و بخشش ماندهام.
قضات پس از دفاعیات پسر جوان برای تصمیمگیری وارد شور شدند.