پل پیلار، عضو سابق شورای اطلاعات ملی آمریکا در گفتوگو با جامجم:
شکست در یمن، سعودیها را وادار به مذاکره کرده است
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در تازهترین مواضع خود، از تعامل با ایران استقبال کرده و حتی خواستار مذاکره و صلح با انصارا... و نیروهای مقاومت یمن شده است. همچنین منابع خبری از سفر یک هیات سعودی به دمشق برای آشتی ریاض با حکومت بشار اسد در سوریه خبر دادهاند. آیا بهراستی در حوزه سیاست خارجی و منطقهای عربستان سعودی چرخشی رخ داده است؟ در این خصوص جامجم با پل پیلار، عضو سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و عضو ارشد مرکز سیاستهای امنیتی ژنو گفتوگویی کردهاست.
تغییر مواضع گفتاری محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در قبال ایران و دیگر کشورهای منطقه، مولد تحلیلها و قضاوتهای متنوعی بوده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
باید بگویم شرایط جاری در منطقه، بهخصوص شکست عربستان سعودی در جنگ یمن، نقش مهمی در تغییر رفتار سعودیها در منطقه ایفا کرده است. فراتر از آن، اکنون متعاقب حضور بایدن در راس معادلات سیاسی آمریکا، دموکراتها مانند ترامپ و جمهوریخواهان رویکرد مثبتی نسبت به بن سلمان ندارند. بنابراین، قدرت مانور بن سلمان و عربستان سعودی تحت تاثیر عوامل منطقهای و بینالمللی کاهش یافته است. بایدن در همان دوران رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 اعلام کرد با بن سلمان در استمرار جنگ یمن همراهی نخواهد کرد، زیرا فرسایشی شدن این جنگ، هزینههای زیادی برای ریاض و حامیان آن ایجاد کرده بود. در این میان، بن سلمان میداند مثلث او، ترامپ و نتانیاهو متلاشی شده است. رابطه آمریکا با نتانیاهو در دوران بایدن مانند دوره ترامپ نخواهد بود، البته نتانیاهو نیز شانس زیادی برای بقا در قدرت ندارد.
برخی تحلیلگران سعودی مدعی هستند اشتیاق سعودیها مبنی بر مذاکره با ایران، سوریه و انصارا...، نوعی انتخاب اختیاری و ایجابی بوده است. آیا چنین ادعایی را میپذیرید؟
من این تحلیل را قبول ندارم. همانگونه که اشاره کردم شرایط محیطی و منطقهای به سود بن سلمان پیش نمیرود. مساله دیگر، به شکست سیاست فشار حداکثری آمریکا در قبال ایران باز میگردد. یکی از اصلیترین دلایل تغییر رفتار بایدن در قبال تهران، شکست سیاست و استراتژی فشار حداکثری دولت ترامپ بوده است. بن سلمان و نتانیاهو در شکلدهی و استمرار این سیاست، به صورت مطلق در کنار دولت ترامپ بودند اما اکنون، دولت بایدن در محاسبات خود به این نتیجه رسیده است که اصرار بر فشار حداکثری علیه ایران، تنها منجر به بدتر شدن شرایط( به ضرر آمریکا و متحدانش) خواهد شد. بدیهی است در چنین شرایطی سعودیها، قدرت تغییر معادله را ندارند.
با توجه به مناسبات خاصی که از سالها قبل به صورت پنهان و طی سالهای اخیر به صورت آشکار، میان رژیمصهیونیستی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و بهخصوص سعودیها شکل گرفته است، ریاض تا چه اندازهای در اصلاح واقعی سیاستهای منطقهای خود جدی به نظر میرسد؟
در هر حال، نمیتوان مناسبات اسرائیل و عربستان را در محاسبه و تحلیل آنچه امروز در منطقه غرب آسیا میگذرد، نادیده گرفت. قطعا همگرایی ریاض و تهران خبر خوبی برای اسرائیل نخواهد بود. حتی تصور میکنم تلآویو موانع و خرابکاریهایی را نیز در مسیر شکلگیری روابط دوجانبه ایران و عربستان صورت دهد. در هر حال، اگر واشنگتن واقعا به دنیال ایجاد ثبات در منطقه و کاهش هزینههای خود در غرب آسیاست، باید بازی اسرائیل را در این خصوص مهار کند. میان رفتارها و سیاستهای آمریکا، اسرائیل و عربستان در برهه فعلی، نوعی پیوستگی و ارتباط مستقیم متصور است. بدیهی است تعارض میان اهداف و روشهای منطقهای آنها، بسیاری از فرصتها را ( به ضرر واشنگتن و متحدانش) از بین خواهد برد.
آیا به نظر شما، عربستان سعودی واقعا سیاستها و رفتارهای مخرب خود را در منطقه اصلاح خواهد کرد؟
همگان به خوبی میدانند عربستان سعودی طی دهههای گذشته و اخیر، بیرحمانه از شیوههای اعمال قدرت و نفوذ خود برای زیر پاگذاشتن هنجارهای بینالمللی استفاده میکند. این موضوع تازگی ندارد. تعلق خاطر مشترک گروههای تروریستی مانند القاعده و عربستان سعودی به یکدیگر، بهخوبی از تنشزایی خاص سعودیها در منطقه غرب آسیا پرده بر میدارد. بخشی از اقدامات مخرب منطقهای عربستان نیز در همکاری و همپوشانی با اسرائیل تعریف میشود. نباید فراموش کرد عربستان در قالب اقدامات دفاعی و بازدارنده این اقدامات را انجام نمیدهد. عربستان تنشزایی در منطقه را به عنوان یک کنشگر هدایت میکند. ریاض در دهه۱۹۸۰ به صورت مخفیانه اقدام به خرید موشکهای میانبردی کرد که رقابت تسلیحاتیرا در غرب آسیا کلید زد.
تغییر مواضع گفتاری محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در قبال ایران و دیگر کشورهای منطقه، مولد تحلیلها و قضاوتهای متنوعی بوده است. نظر شما در این خصوص چیست؟
باید بگویم شرایط جاری در منطقه، بهخصوص شکست عربستان سعودی در جنگ یمن، نقش مهمی در تغییر رفتار سعودیها در منطقه ایفا کرده است. فراتر از آن، اکنون متعاقب حضور بایدن در راس معادلات سیاسی آمریکا، دموکراتها مانند ترامپ و جمهوریخواهان رویکرد مثبتی نسبت به بن سلمان ندارند. بنابراین، قدرت مانور بن سلمان و عربستان سعودی تحت تاثیر عوامل منطقهای و بینالمللی کاهش یافته است. بایدن در همان دوران رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 اعلام کرد با بن سلمان در استمرار جنگ یمن همراهی نخواهد کرد، زیرا فرسایشی شدن این جنگ، هزینههای زیادی برای ریاض و حامیان آن ایجاد کرده بود. در این میان، بن سلمان میداند مثلث او، ترامپ و نتانیاهو متلاشی شده است. رابطه آمریکا با نتانیاهو در دوران بایدن مانند دوره ترامپ نخواهد بود، البته نتانیاهو نیز شانس زیادی برای بقا در قدرت ندارد.
برخی تحلیلگران سعودی مدعی هستند اشتیاق سعودیها مبنی بر مذاکره با ایران، سوریه و انصارا...، نوعی انتخاب اختیاری و ایجابی بوده است. آیا چنین ادعایی را میپذیرید؟
من این تحلیل را قبول ندارم. همانگونه که اشاره کردم شرایط محیطی و منطقهای به سود بن سلمان پیش نمیرود. مساله دیگر، به شکست سیاست فشار حداکثری آمریکا در قبال ایران باز میگردد. یکی از اصلیترین دلایل تغییر رفتار بایدن در قبال تهران، شکست سیاست و استراتژی فشار حداکثری دولت ترامپ بوده است. بن سلمان و نتانیاهو در شکلدهی و استمرار این سیاست، به صورت مطلق در کنار دولت ترامپ بودند اما اکنون، دولت بایدن در محاسبات خود به این نتیجه رسیده است که اصرار بر فشار حداکثری علیه ایران، تنها منجر به بدتر شدن شرایط( به ضرر آمریکا و متحدانش) خواهد شد. بدیهی است در چنین شرایطی سعودیها، قدرت تغییر معادله را ندارند.
با توجه به مناسبات خاصی که از سالها قبل به صورت پنهان و طی سالهای اخیر به صورت آشکار، میان رژیمصهیونیستی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و بهخصوص سعودیها شکل گرفته است، ریاض تا چه اندازهای در اصلاح واقعی سیاستهای منطقهای خود جدی به نظر میرسد؟
در هر حال، نمیتوان مناسبات اسرائیل و عربستان را در محاسبه و تحلیل آنچه امروز در منطقه غرب آسیا میگذرد، نادیده گرفت. قطعا همگرایی ریاض و تهران خبر خوبی برای اسرائیل نخواهد بود. حتی تصور میکنم تلآویو موانع و خرابکاریهایی را نیز در مسیر شکلگیری روابط دوجانبه ایران و عربستان صورت دهد. در هر حال، اگر واشنگتن واقعا به دنیال ایجاد ثبات در منطقه و کاهش هزینههای خود در غرب آسیاست، باید بازی اسرائیل را در این خصوص مهار کند. میان رفتارها و سیاستهای آمریکا، اسرائیل و عربستان در برهه فعلی، نوعی پیوستگی و ارتباط مستقیم متصور است. بدیهی است تعارض میان اهداف و روشهای منطقهای آنها، بسیاری از فرصتها را ( به ضرر واشنگتن و متحدانش) از بین خواهد برد.
آیا به نظر شما، عربستان سعودی واقعا سیاستها و رفتارهای مخرب خود را در منطقه اصلاح خواهد کرد؟
همگان به خوبی میدانند عربستان سعودی طی دهههای گذشته و اخیر، بیرحمانه از شیوههای اعمال قدرت و نفوذ خود برای زیر پاگذاشتن هنجارهای بینالمللی استفاده میکند. این موضوع تازگی ندارد. تعلق خاطر مشترک گروههای تروریستی مانند القاعده و عربستان سعودی به یکدیگر، بهخوبی از تنشزایی خاص سعودیها در منطقه غرب آسیا پرده بر میدارد. بخشی از اقدامات مخرب منطقهای عربستان نیز در همکاری و همپوشانی با اسرائیل تعریف میشود. نباید فراموش کرد عربستان در قالب اقدامات دفاعی و بازدارنده این اقدامات را انجام نمیدهد. عربستان تنشزایی در منطقه را به عنوان یک کنشگر هدایت میکند. ریاض در دهه۱۹۸۰ به صورت مخفیانه اقدام به خرید موشکهای میانبردی کرد که رقابت تسلیحاتیرا در غرب آسیا کلید زد.
پل پیلار در یک نگاه
پروفسور پل. آر. پیلار (Paul R. Pillar) یکی از سردبیران نشریه نشنال اینترست و عضو ارشد مرکز تحقیقات امنیتی دانشگاه جورج تاون و نیز مرکز سیاستهای امنیتی ژنو است. وی سال 2005 پس از 28سال فعالیت در جامعه اطلاعاتی ایالات متحده از سازمان اطلاعات مرکزی (DCI) بازنشسته شد و پس از آن به عنوان استاد در برنامه مطالعات امنیتی در دانشگاه جورج تاون حضور یافت. مناصب ارشد دولتی پیلار، شامل افسر اطلاعات ملی خاورنزدیک و آسیای جنوبی، رئیس واحدهای تحلیلی در سیا در حوزههای خاورنزدیک، خلیجفارس و آسیای جنوبی، معاون رئیس مرکز ضدتروریستی DCI و دستیار اجرایی مدیر اطلاعات مرکزی بوده است. پل پیلار همچنین در شورای اطلاعات ملی به عنوان یکی از اعضای اصلی گروه تحلیلی آن فعالیت میکرد. وی کهنهسرباز جنگ ویتنام و افسر بازنشسته ارتش ایالات متحده است. پل پیلار، دارای مدرک افتخاری از کالج دارتموث، لیسانس فلسفه از دانشگاه آکسفورد و کارشناسی ارشد و دکتری حرفهای از دانشگاه پرینستون است. کتابهای پل پیلار عبارتند از: مذاکره برای صلح: خاتمه جنگ بهعنوان یک روند چانهزنی (1983)، تروریسم و سیاست خارجی ایالات متحده (2001)، اطلاعات و سیاست خارجی ایالات متحده: عراق، 11 سپتامبر و اصلاح اشتباهات (2011) و چرا آمریکا جهان را اشتباه میفهمد: تجربه ملی و ریشههای سوءبرداشت (2016).