با ما بیا

با ما بیا

آزیتا رضایی پیش از سفر به خوزستان گفته بود: قصه سفر ما ساده بود و هست، درست به سادگی بچه‌هایی كه پای تلویزیون می‌نشینند و گل‌های خنده ما را می‌چینند. ما هم سرازیر شدیم؛ مثل سیل، با این تفاوت كه كوله‌بار ما خنده است و شادمانی، همان كالای كمیابی كه این روزها سخت به دست می‌آید، مخصوصا در مناطقی كه دست غارتگر سیل، نفس زندگی بسیاری از هموطنان جان ما را به شماره انداخته است. خاله رویا و عمو مهربان اگر یارای رفتن داشتند و دارند، به لطف خنده بچه‌هایی است كه هنوز هم به رویش جوانه زندگی ایمان دارند؛ از استان گلستان گرفته تا لرستان و خوزستان و دروازه قرآن شیراز... .