ششصد و پنجاه و اشک!

ترامپ در حالی از ایران بابت خویشتنداری‌اش در حمله به هواپیمای جاسوسی‌ آمریکا با 35 سرنشین تشکر کرده که 31سال پیش در چنین روزی، آنها در آسمان خلیج فارس، هواپیمای مسافربری شماره 655 ایران‌ایر را هدف قرار دادند

ششصد و پنجاه و اشک!

سی‌ام خرداد ایران، پهپاد جاسوسی ایالات متحده را در آب‌های سرزمینی‌مان زد و یك روز بعد فرمانده هوافضای سپاه پاسداران گفت یك هواپیمای جاسوسی دیگر نیز نزدیك این پهپاد در حال پرواز بوده كه چون ۳۵ خدمه پروازی داشته، مورد اصابت قرار نگرفته است. راستش را بخواهید با توجه به شناختی كه حالا نه تنها ما بلكه همه جهانیان از منطق‌های معیوب دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریكا كسب كرده‌ایم، منتظر بودیم او به تكذیب برخیزد و دست‌كم باد در غبغب بیندازد و بگوید شما نمی‌توانستید هواپیمای سرنشین‌دار را هم بزنید. این بار اما كاملا اشتباه می‌كردیم؛ پس از ادعای سپاه مبنی بر خویشتنداری در حمله به هواپیمای سرنشین‌دار آمریكایی، ترامپ از ما تشكر كرد كه كاری به هواپیمای‌ دوم‌شان نداشته‌ایم. این تشكر، هر چند خشك و خالی بود و هر چند از جانب دیوانه‌ترین سیاستمدار این روزهای جهان ابلاغ شده بود، ما را یكراست برد به 31 سال پیش و اتفاقا به همین آسمان خلیج‌فارس؛ 12 تیرماه 1367 هواپیمای مسافربری شماره 655 شركت هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه IR655 كه از تهران پس از توقف بین راهی در بندرعباس به سمت دوبی در حركت بود با شلیك موشك فینیكس حرارتی از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریكا در ارتفاع ۱۲ هزار پایی بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و همه ۲۹۰ سرنشین آن كه شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ كودك بودند، جان باختند. دولت آمریكا مبلغ ۵۵ میلیون دلار به خانواده‌های قربانیان و نیز مبلغ ۴۰ میلیون دلار برای خسارت سقوط هواپیمای مسافربری پرداخت كرد. این مبلغ البته بدون قبول مسؤولیت حادثه پرداخت شد و هیچ‌ یك از خدمه ناو وینسنس محكوم نشدند؛ حتی ویلیام راجرز فرمانده ناو جنگی آمریكا در پایان خدمت خود مدال شجاعت گرفت و به درجات بالاتر ارتقا یافت. این دو گزاره واپسین، یعنی شانه‌خالی‌كردن آمریكایی‌ها از زیر بار مسؤولیت جنایت‌شان و نیز آویختن مدال افتخار بر گردن فرمانده ناو جنگی‌شان كه فرمان آتش را داده بود، این شرم تاریخی را بر پیشانی ننگین‌شان، همیشگی كرد. امروز، دوازدهم شرم‌آلود تیرماه 1367 برای سی‌ویكمین‌بار روی تقویم ورق می‌خورد و ما رفته‌ایم بین تولیدات ادبیات و هنر سرك كشیده‌ایم تا ببینیم چه یادآوردهایی برای این روز داشته‌ایم.

شعر پرواز، شعر موشك
شاید اینجا و آنجا، وسط شعری یا داستانی، به ماجرای پرواز 655 به اشاره‌ای پرداخته شده باشد، اما تا آنجا كه ما به یاد داریم، تنها كتاب شعر «سفر بمباران» علی‌محمد مودب است كه به این واقعه پرداخته است. در همان اولین شعر كتاب، او چنین فاجعه‌ای را با اشاره‌هایی به روایات مقدس از كتاب‌های آسمانی درمی‌آمیزد. نگاه شاعر در فضای جاری سفر بمباران معطوف به نشاندن اسطوره‌های خارجی و داخلی در كنار یكدیگر است البته نه جهت برتری‌بخشی اسطوره‌نماهای داخلی بر اسطوره‌های بیگانه. تاختن شاعران بر چرایی رنگ‌باختن ارزش‌های داخلی در مقابل ارزش‌های وارداتی بیگانه با فرهنگ ما امر تازه‌ای نیست اما مودب گامی به جلو نهاده و ارزش‌های نوساخته داخلی را نیز همچون ارزش‌های بیگانه با فرهنگ ما سزاوار ستیز دانسته است.

موسیقی هم كه نگوییم...
اما بگوییم از موسیقی. مثلا روی كاغذ می‌توانیم از آهنگسازهایی كه برای اركسترها می‌نویسند و بیش از باقی موسیقیدان‌ها، روایت را وارد پارتیتورهای‌شان می‌كنند، انتظار داشته باشیم كه به‌این‌واقعه توجه كرده باشند. البته ظاهرا انتظارمان بی‌جاست؛ هیچ خبری از اثری درخور و بزرگ در این باره نیست. یكی دو اثری را می‌توانیم بیابیم كه فقط اسم‌شان را بیاوریم برای خالی‌نبودن این باكس از آثار موسیقیایی اما خب شما زیاد جدی‌شان نگیرید. اولی «جرم پرواز» اثری با صدای پویا بابایی خواننده جوان كشورمان و با تهیه‌كنندگی باشگاه ترانه و موسیقی راه و اثر دوم نمآهنگ «ایستاده‌ایم تا آخرین قطره خون» به تهیه‌كنندگی باشگاه فیلم سوره، با صدای حسین حقیقی.



داستان
یك قهر سینمایی

سینمای داستانی: شاید باورتان نشود اما سینمای داستانی ما تقریبا هیچ توجهی به این واقعه نکرده است. عجیب است كه سینماگران به‌راحتی از این درام محض برگذشته‌اند. دیگر چه می‌خواهند؟ از یك واقعه چه می‌خواهند جز وجوه غنی دراماتیك؟
شاید مهم‌ترین اشاره‌ای كه سینمای ایران تاكنون به سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران به دست آمریكایی‌ها داشته، در فیلم «موج مرده» ابراهیم حاتمی‌كیا روی داده باشد؛ فیلمی كه شاید اگر الان به تماشایش بنشینیم آن را مملو از شعارهای گل‌درشت بیابیم اما «موج مرده» در زمان خودش، بیانیه كارگردانی بود كه هوشمندانه از وجوه نمادین بهره برده بود تا تئوری «دست پر در مذاكره» را تقویت كند. پرویز پرستویی، نقش یكی از فرماندهان نیروی دریایی در سال‌های دفاع مقدس را در این فیلم بازی می‌كرد كه می‌رفت زیر آب‌های خلیج‌فارس و مشت می‌كوبید به بدنه ناو وینسنس كه حالا دوباره به اینجا بازگشته بود.
سینمای مستند: اگر از اهالی سینمای داستانی انتظار می‌رفت تا از این فاجعه دراماتیك، توشه بردارند برای آثارشان، این انتظار در رابطه با مستندسازان سینمایمان بیشتر هم بود. البته درباره این رویداد، فیلم مستند كم تولید نشده اما شاید شاخص‌ترین آنها موج زنده حبیب احمدزاده باشد. نام فیلم، آشكارا اشاره‌ای است به فیلم «موج مرده» ابراهیم حاتمی‌كیا كه درباره‌اش حرف زدیم. نقطه اشتراك هر دو فیلم هم، پرویز پرستویی است؛ در موج مرده او بازیگر نقش اول فیلم بود و در موج زنده هم گویندگی مستند را بر عهده داشت. [در یك باكس مستقل به پرویز پرستویی خواهیم پرداخت.] در این مستند علاوه بر پرویز پرستویی؛ علی نصیریان، حسن پورشیرازی، مهتاب كرامتی، پرویز شیخ‌طادی و رویا تیموریان در كنار خانواده شهدای هواپیمای مسافربری ایران‌ایر حضور پیدا كرده‌اند.





نشان افتخار ما
برای پرویز پرستویی

دیروز تورج دهقانی‌زنگنه در مراسم گرامیداشت سی‌و‌یكمین سالگرد یاد و خاطره ۲۹۰ نفر از شهدای حمله ناو آمریكایی به ایرباس مسافربری هما خبر داد كه وزیر راه و شهرسازی موافقت كرده فرودگاه بندرعباس به فرودگاه شهدای پرواز ۶۵۵ هما تغییر نام یابد.
اما اگر سر نخ ماجرای این تغییر نام را بگیرید به دو سال پیش می‌روید و به پرویز پرستویی می‌رسید. او دو سال پیش در همین روز یعنی در بیست‌ونهمین سالگرد این فاجعه بزرگ انسانی، نامگذاری فرودگاه بندرعباس به نام شهدای این واقعه را با ابتكار عمل هنرمندان ایرانی در به راه انداختن كمپین‌های بین‌المللی پیشنهاد داده بود. این‌جا، ما كه گزارشی نوشته‌ایم درباره نسبت هنر و ادبیات با این فاجعه انسانی، می‌خواهیم از پرویز پرستویی به عنوان مرتبط‌ترین هنرمند ایرانی به این واقعه یاد كنیم. اگر آمریكایی‌ها با وقاحت تمام مدال افتخار بر گردن فرمانده ناو جنگی‌شان كه 290ایرانی را به كشتن داد انداختند ما با كمال افتخارف مدال نمادین افتخار را به گردن پرستویی می‌اندازیم. حالا نه‌تنها به پیشنهاد او، نام فرودگاه بندرعباس به «شهدای پرواز 655 هما» تغییر یافته، بلكه او پیش از این در دو اثر سینمایی، مرد اول بوده است؛ در این گزارش هم گفتیم: در فیلم داستانی موج مرده و در فیلم مستند موج زنده.