رویای بر باد رفته

سرقت 9 كیلو طلا در اولین دزدی خیلی زود سارقان را گیر انداخت

رویای بر باد رفته

سناریوی سرقت مسلحانه از كارگاه طلاسازی در كمتر از 12 ساعت فاش شد. دو سارق تازه كار با همدستی شاگرد كارگاه، 9 كیلو طلا سرقت كردند.
به گزارش خبرنگار جام‌جم، رسیدگی به این پرونده از صبح پنجشنبه گذشته و به دنبال گزارش سرقت مسلحانه از یك كارگاه طلاسازی در حوالی میدان محمدیه در دستور كار پلیس تهران قرار گرفت. ماموران پس از حضور در محل سرقت، متوجه شدند دو سارق مسلح پس از ورود به داخل كارگاه، شاگرد آنجا به نام مهران را زخمی كرده و بعد با تهدید صاحب كارگاه طلاسازی حدود 9 كیلو طلا سرقت كرده‌اند.
ماموران سپس به بررسی محل سرقت و دوربین‌های مداربسته پرداخته و متوجه شدند، دزدان در حالی كه در كارگاه باز بود، وارد آنجا شده و نقابی به صورت نداشتند.
تناقض‌گویی شاگرد طلاسازی و بازگذاشتن در، باعث شد ماموران به او مشكوك شده و بازجویی از او را آغاز كنند. مهران در ابتدا ادعاهای قبلی خود را تكرار كرد، اما سرانجام لب به اعتراف گشود و به سرقت از كارگاه با همدستی دو نفر از دوستانش به نام‌های سینا و بابك اعتراف كرد.
بلافاصله تیم‌های پلیسی راهی خانه دو سارق مسلح شده و آنها را شامگاه پنجشنبه دستگیر كردند. در بازرسی از انباری خانه سینا هم طلاهای سرقتی كشف شد.
می‌خواستم پولدار شوم
وسوسه یكشبه پولدار شدن، باعث شد تصمیم به سرقت از كارگاه طلاسازی بگیرد و فكر نمی‌كرد فقط چند ساعت میلیاردر خواهد بود. سینا در گفت و گو با جام‌جم، به تشریح جزئیات این سرقت پرداخت كه در ادامه می‌خوانید.
 سابقه داری؟
نه برای اولین بار دستگیر می‌شوم.
 شغلت چیست؟
آرایشگرم.
 مشكل مالی داشتی؟
درآمدم بد نبود و ماهی دو میلیون تومان به دست می‌آوردم. اما دوست داشتم خیلی زود پولدار شوم.
 سلاح از كجا تهیه كردی؟
دو ماه قبل مردی به من مراجعه كرد و مدعی شد سلاحی برای فروش دارد و آن را 500 هزار تومان خریدم.
 بعد تصمیم به سرقت از كارگاه طلاسازی گرفتی؟
نه آن زمان نقشه خاصی نداشتیم. فقط به اجرای سرقتی بزرگ فكر می‌كردم. موضوع را با مهران و بابك در میان گذاشتم و آنها هم قبول كردند با من همراه شوند اما هیچ وقت نتوانستیم به جایی دستبرد بزنیم. سه شنبه گذشته مهران با من تماس گرفت و ادعا كرد در كارگاه طلاسازی مشغول به كار شده و می‌توانیم به آنجا دستبرد بزنیم. همان شب جلسه‌ای گذاشتیم و نقشه را طراحی كردیم. قرار شد صبح روز پنجشنبه آن را اجرا كنیم.
 قصد داشتی با طلاهای سرقتی چه كنی؟
فقط به سرقت فكر كرده بودیم. به این كه چطور طلاها را بفروشیم و با پول آن چه كنیم، فكر نكرده بودیم.
 حرف آخر...
فكر نمی‌كردم ماجرا لو برود و دستگیر شویم. آبرویم رفت و باید سال‌ها در زندان بمانم.