لطفااین مطلب را کرونا نخواند
حامد عسکری شاعر و نویسنده
بله کرونا آمده. نگران کننده است. همین کوچولوی زشت تیغ تیغی بیریخت، کار را به جایی رسانده که امروز رسانههای جهان خبری روی خروجی خود قرار دادند مبنی بر اینکه احتمال دارد بازیهای المپیک با آن همه دک و پز و عظمتش یا کلا تعطیل شود یا به تأخیر بیفتد. بله کرونا آمده و همین الان خیلیها کاسه چه کنم دست گرفتهاند که خب البته هم حق دارند.
اسفند برای ما ایرانیها، دوست داشتنی است. درست مثل دقایق آخر یک فیلم فرقی هم نمیکند فیلم مزخرفی باشد یا فیلم شاهکاری. در هر صورت تو از یک تاریکی قرار است دربیایی. اگر فیلم بدی باشد که خلاص میشوی و اگر فیلم خوبی باشد از باز شدن گره منطقی داستان لذت میبری و حالت خوش میشود. اسفند امسالمان اما حال و هوای دیگری دارد. کاسبیها به شدت افت کرده. پاساژها و سینماها و استخرها تعطیل است. بیمارستانها غلغله مریض دارند و دستفروشها را توی مترو راه نمیدهند. همهمان با چهرههایی که ترس را زیر ماسک پنهان کردهایم سرد و بیتوجه از کنار دستفروشها رد میشویم. حالا چهکار کنیم؟ دست بگذاریم روی دست و صبر کنیم در ازدحام این همه خبر بهمنوار له شویم؟ حرص و جوش بخوریم. هر خبر نگران کننده را فوروارد کنیم؟ دانایکل بازی دربیاوریم و هی تحلیل افاضات کنیم؟ درست میشود؟ بله آگاهی لازم است. دانستن لازم است، به روز بودن لازم است ولی...بگذریم.
مثلاً شما آقای مالک محترم مغازه و خانه! تو که میدانی کاسبیها خوابیده. تو که میدانی مستأجرت توی این مدت کار نکرده و دارد از جیب میخورد. نمیدانی؟ همین الان گوشی ات را بردار توی یک پیام مهربانانه یکماه به مستأجرت فرصت بده و این صبرت را برای خدا فاکتور کن و از لبخندی که به لبش نشاندهای کیف کن.
شمایی که سه ماه پیش از رفیقت پول قرض گرفتی و گفتی چهارماهه بر میگردانم. اگر توی دست و بالت هست و میتوانی قرضت را زودتر پس بده. رفیقی که به تو قرض داده دوستهای دیگری هم دارد که شاید بخواهد گره از کارشان واکند.
دخترخاله باجناق همکارت توی قم کرونا گرفته، به همکارت چه ربطی دارد؟ جواب سلامش را چرا نمیدهی؟ چرا سرسنگین شدی؟ لبخند که ویروس منتقل نمیکند. همان منحنی قشنگ لبهایت میتواند یک گل وسط قلبش شکوفا کند. امتحان کن. محل کارتان سه تاشیشه محلول ضدعفونی کننده سطوح داده به نیروهایش؟ دمش گرم. تو آقایی کن یک دانهاش را نذر سلامت ساختمانتان کن. آخر شب یکربع برو آسانسور و دستگیره ورودی ساختمان را ضدعفونی کن. بعد رو به آسمان کن و بگو فقط به خاطر تو...
کارگرهای فصلی سرخیابان را که حتما دیدهای؟ آنها هم انسانند. پنج تا ماسک میخواهی بخری. هفت تا بخر. دوتایش را هدیه کن به اینها. روزگار با اینها هیچوقت مهربان نبوده. تو ورق روزگار را برگردان.
قدیم تار سبیل گرو میگذاشتند، امروز شده چک و سفته. از اوضاع بازار خبر داری. چک همصنفت موجودی نداشت. سریع برگشت نزن و مهلت بده خودت هم کم چک این ور و آن ور نداری... صبور باش.
کابینت کار، خیاط، تعمیرکار ماشین، همه اینها انسانند. اگر قولی دادند و وعدهای کردند و چند روزی این ور و آن ور شد، سخت نگیر. همه روانها و اعصابها به هم ریخته. قبول. آستانه تحمل به شدت افت کرده. یک جا پارک پیدا نکردن. یک مسافرزدن وسط خیابان. یکی توی نوبت زدن دم نانوایی و یک... هرچیزی ممکن است عصبیتان کند. نفس عمیق بکشید. شیطان را لعنت کنید و یک صلوات بفرستید. زشت است کرونای کوچولوی بیریخت اشرف مخلوقات را به هم بریزد.
اسفند برای ما ایرانیها، دوست داشتنی است. درست مثل دقایق آخر یک فیلم فرقی هم نمیکند فیلم مزخرفی باشد یا فیلم شاهکاری. در هر صورت تو از یک تاریکی قرار است دربیایی. اگر فیلم بدی باشد که خلاص میشوی و اگر فیلم خوبی باشد از باز شدن گره منطقی داستان لذت میبری و حالت خوش میشود. اسفند امسالمان اما حال و هوای دیگری دارد. کاسبیها به شدت افت کرده. پاساژها و سینماها و استخرها تعطیل است. بیمارستانها غلغله مریض دارند و دستفروشها را توی مترو راه نمیدهند. همهمان با چهرههایی که ترس را زیر ماسک پنهان کردهایم سرد و بیتوجه از کنار دستفروشها رد میشویم. حالا چهکار کنیم؟ دست بگذاریم روی دست و صبر کنیم در ازدحام این همه خبر بهمنوار له شویم؟ حرص و جوش بخوریم. هر خبر نگران کننده را فوروارد کنیم؟ دانایکل بازی دربیاوریم و هی تحلیل افاضات کنیم؟ درست میشود؟ بله آگاهی لازم است. دانستن لازم است، به روز بودن لازم است ولی...بگذریم.
مثلاً شما آقای مالک محترم مغازه و خانه! تو که میدانی کاسبیها خوابیده. تو که میدانی مستأجرت توی این مدت کار نکرده و دارد از جیب میخورد. نمیدانی؟ همین الان گوشی ات را بردار توی یک پیام مهربانانه یکماه به مستأجرت فرصت بده و این صبرت را برای خدا فاکتور کن و از لبخندی که به لبش نشاندهای کیف کن.
شمایی که سه ماه پیش از رفیقت پول قرض گرفتی و گفتی چهارماهه بر میگردانم. اگر توی دست و بالت هست و میتوانی قرضت را زودتر پس بده. رفیقی که به تو قرض داده دوستهای دیگری هم دارد که شاید بخواهد گره از کارشان واکند.
دخترخاله باجناق همکارت توی قم کرونا گرفته، به همکارت چه ربطی دارد؟ جواب سلامش را چرا نمیدهی؟ چرا سرسنگین شدی؟ لبخند که ویروس منتقل نمیکند. همان منحنی قشنگ لبهایت میتواند یک گل وسط قلبش شکوفا کند. امتحان کن. محل کارتان سه تاشیشه محلول ضدعفونی کننده سطوح داده به نیروهایش؟ دمش گرم. تو آقایی کن یک دانهاش را نذر سلامت ساختمانتان کن. آخر شب یکربع برو آسانسور و دستگیره ورودی ساختمان را ضدعفونی کن. بعد رو به آسمان کن و بگو فقط به خاطر تو...
کارگرهای فصلی سرخیابان را که حتما دیدهای؟ آنها هم انسانند. پنج تا ماسک میخواهی بخری. هفت تا بخر. دوتایش را هدیه کن به اینها. روزگار با اینها هیچوقت مهربان نبوده. تو ورق روزگار را برگردان.
قدیم تار سبیل گرو میگذاشتند، امروز شده چک و سفته. از اوضاع بازار خبر داری. چک همصنفت موجودی نداشت. سریع برگشت نزن و مهلت بده خودت هم کم چک این ور و آن ور نداری... صبور باش.
کابینت کار، خیاط، تعمیرکار ماشین، همه اینها انسانند. اگر قولی دادند و وعدهای کردند و چند روزی این ور و آن ور شد، سخت نگیر. همه روانها و اعصابها به هم ریخته. قبول. آستانه تحمل به شدت افت کرده. یک جا پارک پیدا نکردن. یک مسافرزدن وسط خیابان. یکی توی نوبت زدن دم نانوایی و یک... هرچیزی ممکن است عصبیتان کند. نفس عمیق بکشید. شیطان را لعنت کنید و یک صلوات بفرستید. زشت است کرونای کوچولوی بیریخت اشرف مخلوقات را به هم بریزد.