ماجرای 3 مجرم حرفهای که با تصادف ساختگی کلاهبرداری میکردند
پشت صحنه یک اخاذی جدید
فیلم، 30 ثانیه بیشتر نیست. خودرویی به آرامی، در حال حرکت است و جوان سیاهپوشی، هر چند ثانیه یکبار به سمت خودرو میدود و لگدی به سپر آن میزند. بعد از لگد زدن، چون میداند راننده در حال فیلمبرداری از او است، آرنج دست چپش را روی صورتش میگذارد تا چهرهاش توسط لنز دوربین شکار نشود. خیابان شلوغ است و جمعیت عین مور و ملخ در هم میلولند، اما هیچکس، واکنشی به لگدهای مرد نشان نمیدهد. انگار نمیبینند، انگار که هیچ اتفاقی نمیافتد. جوان سیاهپوش دستبردار نیست. دوباره صورتش را با آرنجش میپوشاند و دوان دوان به سمت خودرو خیز برمیدارد و لگدهای محکم دیگری نثار سپر میکند. هدفش مشخص است. میخواهد راننده را عصبانی کند تا از خودرویش پیاده شده و با او درگیرشود، اما راننده با خونسردی، از تمام لحظات فیلم میگیرد و واکنشی نشان نمیدهد. جوان سیاهپوش که میبیند راننده نسبت به حرکات او بیتوجه است، دست از لگد زدن برمیدارد و این بار با سرعت گرفتن خودرو، عقب میماند.
هرچه واکنش فضای مجازی نسبت به این فیلم، کم حرارت بود، اما برای سرهنگ جلیل موقوفهای، جانشین پلیس پیشگیری تهران بزرگ، معنای دیگری داشت. یک اتفاق بسیار جدی بود که ممکن بود برای هر راننده دیگری تکرار شود و وقوع یک جرم و شاید جنایتی را رقم بزند. برای همین در مصاحبه با رسانهها به رانندگان چند هشدار کلیدی داد وگفت:« نباید فریب این رفتارها را بخورند و با خودداری از درگیری، در اولین فرصت با پلیس 110 تماس بگیرند.»
در همین اثنا، ماجرایی اتفاق افتاد که دست یک باند را برای پلیس رو کرد. سرهنگ موقوفهای در این باره به تپش میگوید:« پس از ارائه این توصیهها، کلانتری 172 حرم حضرت عبدالعظیم، باندی را شناسایی کرد که با استفاده از همان شگردهای قبلی، یعنی ایجاد یک صحنه تصادف ساختگی و کوبیدن عمدی خود به خودرو، رانندهها را تحریک میکردند تا از خودروشان پیاده شوند. در یکی از همین تصادفهای ساختگی، راننده که مطمئن بود مقصر این تصادف او نیست، بهجای اعتماد به فردی که با پلیس تماس گرفته بود، هوشیاری به خرج داده و گفته بود خودم باید با پلیس تماس بگیرم. در همین حین، وقتی سارقان متوجه میشوند که
پلیس 110 تا دقایقی دیگر در محل حاضر خواهد شد، با راننده درگیر میشوند تا فرارکنند. در نهایت پلیس از راه میرسد و با تحقیقات اولیه، حقیقت ماجرا آشکار میشود.»
جانشین پلیس پیشگیری تهران بزرگ در تشریح نحوه فعالیت این باند ادامه میدهد:« این باند سه نفره، شامل
سه جوان 25، 27 و 29 ساله بودند که یک نفر از آنها، مامور قلابی با لباس ناجا بود و بیسیم هم داشت. دو نفر دیگر هم به عنوان رهگذر، لباسهای افراد کم برخوردار جامعه را میپوشیدند، تا بتوانند با تحریک حس دلسوزی مردم، کلاهبرداری کنند. این باند عمدتا افراد دارای خودروهای مدلبالا، سالمندان و خانمها را طعمه قرار میدادند. به هرحال پرداخت هزینه تصادف برای افراد متمکن چندان اهمیتی ندارد و با فرد تصادفی توافق کرده و مبلغی به او پرداخت میکنند. در مورد رانندههای سالمند نیز با این برآورد که اینها توان مراجعه به محاکم قضایی و پاسگاه را ندارند، سعی میکردند او را راضی به پرداخت خسارت کنند. آخرین طعمه آنها، خانمها بودند.
برخی خانمها پس از وقوع تصادف، دچار استرس شده و در آن شرایط، قدرت نشان دادن واکنش مناسب را ندارند. سارقان نیز با سوءاستفاده از این شرایط نیت پلید خود را عملی میکردند. پس از اینکه یکی از این سه سارق، طعمه مناسب را پیدا و با خودرویش برخورد میکرد، نفر دوم سارقان به عنوان رهگذر وارد ماجرا میشد و با گفتن جملاتی سعی میکرد راننده را مقصر جلوه دهد.
بعد ادعا میکرد با پلیس تماس میگیرد، اما اینطور نبود و در واقع او با همدست سوم خود یعنی مامور قلابی ناجا تماس میگرفت. پس از تماس تلفنی دروغین فرد دوم، مامور قلابی وارد ماجرا میشد و به راننده میگفت با توجه به صحنه تصادف و نوع برخورد، مقصر شما هستی. رضایت بگیر و خسارتت را پرداخت کن،
در غیر این صورت ماشینت میخوابد. راننده هم برای درگیر نشدن با مسائل پس از آن، پول میداد. این یک نوع سرقت بود، در شکل دیگر، یک نفر از سارقان در حین اینکه دو نفر دارند در مورد مقصر بودن یا نبودن بحث میکنند، از این وضعیت سوء استفاده کرده و گوشی تلفن همراه یا کیف راننده را از داخل خودرو سرقت میکرد.»
آن طور که سرهنگ موقوفهای توضیح میدهد، هر سه سارق دستگیر شده، هیچ سوءسابقهای نداشتند و جزو اراذل و اوباش منطقه نیز نبودند و منطقه فعالیت آنها نیز اطراف حرم حضرت عبدالعظیم بود.
این باند پس از دستگیری اعتراف کردند که درطول سه ماه فعالیت مجرمانه خود، 15 فقره سرقت انجام داده و از هر راننده بین 300 هزار تا یک میلیون تومان سرقت کردهاند، اما هیچ خودرویی سرقت نشده است.
توصیههای طلایی برای رانندگان
هشدارهای پلیس پیشگیری یعنی اتمام حجت. اگر با گوش جانت بشنوی، نه مالت را به یغما میبرند و نه میتوانند به جانت گزندی برسانند.
با اینکه سرهنگ موقوفهای توصیههایی برای درامان ماندن از شگردها و ترفندهای سارقان کرده بود، با دستگیری این باند، هشدارهای کاملتری به رانندگان میدهد و میگوید:«در قدم اول، رانندگان شیشهها را بالا داده، درها را قفل کرده و از خودرو پیاده نشوند، حتما کسی که پشت فرمان و راننده است، با پلیس 110 تماس بگیرد و اعلام موقعیت کند و به تماسهای سایر افراد حاضر در صحنه اعتماد نکنند. مشخصات ظاهری افراد را به خاطر بسپارند که اگر قبل از رسیدن پلیس محل را ترک کردند، ماموران سرنخی برای دستگیر کردن آنان داشتهباشد که بسیار کمک کننده است. پس از حضور پلیس حتما از او کارت شناسایی بخواهند تا هویت او محرز شود، زیرا ملبس بودن به لباس فرم پلیس یا داشتن بیسیم، دلیل قانع کنندهای برای پلیس بودن فرد نیست. در مواردی ممکن است پلیس از ارائه کارت شناسایی خودداری کند یا احتمال دارد کارت شناسایی همراهش نباشد. در چنین مواردی شهروندان میتوانند با سامانه فوریتهای بازرسی 197 تماس بگیرند و اعلام کنند ماموری مراجعه کرده و از ارائه کارت شناسایی یا حکم ماموریت خودداری میکند. در این شرایط، اکیپهای سیار سامانه بازرسی پلیس تهران به محل
مراجعه کرده و موضوع را بررسی میکنند که آیا فرد مورد نظر پلیس است یا در این پوشش، قصد ارتکاب اعمال مجرمانه دارد.»
یک سوال درباره فروش لباس نظامی
راسته حسنآباد پر است از فروشندههای لوازم و البسه نظامی. از درجههای رنگارنگ نظامی بگیرید تا لباسها و کلاهها و پوتینهای مدل به مدل. فروشندههای قدیمیکه حتی سابقه 70- 60 ساله هم دارند.گمرک هم دست کمی از حسنآباد ندارد.
شاید برای خیلیها جای سوال باشد که چرا پلیس مانع فعالیت فروشندگان لوازم نظامی نمیشود تا فکر سوءاستفاده از آن به ذهن کسی خطور نکند. پاسخ این سوال را جانشین پلیس پیشگیری پایتخت میدهد:« در خصوص فروش این لباسها و سوءاستفاده هاییکه گاهی رخ میدهد، با معضل اساسی مواجه نیستیم و اینطور نیست که اپیدمی شده باشد، اما به هرحالکسانی هستند که با تهیه این لباسها دست به اخاذی میزنند. این موضوع تنها به تهران اختصاص ندارد و در حوزه کلان مطرح است. قصد نداریم توپ را به زمین سازمان یا نهاد خاصی بیندازیم، اما در خصوصکنترل این موضوع، ما تصمیمگیرنده نیستیم. باید جرمانگاری شده و گفته شود که البسه و لوازم نظامی باید با درنظرگرفتن چارچوب خاصی به افراد واجد شرایط ارائه شود تا مورد سوءاستفاده مجرمان قرار نگیرد.»
پروندههای مشابه
اخاذی خانوادگی
پلیس تهران سال گذشته نیز باند دیگری را دستگیر کرد که به همین شیوه از رانندگان پولدار اخاذی میکرد. اعضای این باند، عضو یک خانواده بودند و ماموران با طرح شکایتهای مشابه از آنها، تحقیقات برای دستگیریشان را آغاز کردند. سرانجام چهار عضو این باند شناسایی و در عملیاتی دستگیر شدند.
متهم اصلی پرونده که مردی 45 ساله است، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: مدت یک سال است بهشیوه تصادف ساختگی از رانندگان خودروهای عبوری در مناطق سعادتآباد، پونک، جنتآباد، تهرانسر، اتوبان آزادگان و... زورگیری و اخاذی میکنیم.
اغلب سوژههای خود را از میان خودروهای لوکس و گرانقیمت و با رانندگان جوان و کمتجربه انتخاب و با تمارض طوری رفتار میکردیم که افراد متوجه ساختگیبودن تصادف نشوند. با تشکیل گروههای دو و سه نفری در خیابانها با کوبیدن عمدی دست خود به آینه بغل خودرو و با داد و فریادهای دروغین وانمود میکردیم مصدوم شدهایم.
اگر خودروی مد نظر متوقف میشد، نقشه اخاذی را اجرا میکردیم و درصورتیکه سوژه فرار میکرد، با خودروهایی که داشتیم دنبال او میرفتیم و راننده را در محلی مناسب گیر میانداختیم و از او به زور پول
میگرفتیم.
شگردی متفاوت
کارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران هم باندی را منهدم کردند که با خودروهای تصادفی تصادف میکردند. اعضای این باند با خودروهای تصادفی در مسیر رانندگان دیگر قرار گرفته و باعث تصادف آنها با خود میشدند. متهمان طوری برنامهریزی میکردند که راننده دیگر مقصر شود .
در همین هنگام دیگر اعضای باند در پوشش رانندگان عبوری در محل حضور پیدا میکردند و راننده مقصر را قانع میکردند که با پرداخت خسارت به ماجرا پایان دهد و خود را درگیر بیمه و روند اداری آن نکند. اگر
راننده راضی به پرداخت پول نمیشد، متهم اصلی خالکوبی روی دستش که نوشته بود «من از مردن نمیترسم» را نشان میداد و با تهدید اخاذی میکرد.
با دستگیری متهمان 32 نفر که قربانی اخاذی اعضای این باند شده بودند شکایت خود را مطرح کردند.
روز از نو، جرم از نو
دکتر افسر افشارنادری / جامعه شناس و استاد دانشگاه
فیلم لگد زدن مرد جوان به خودروی فردی را مشاهدهکردهام و متاسفانه حامل پیام خوبی نیست. اولین سوالیکه مطرح میشود این است که چه شرایطی موجب شده تا برخی افراد و مجرمان دست به ابداع جرمهای جدید در جامعه بزنند و امنیت جامعه را به خطر بیندازند؟ اصطلاحی وجود دارد که میگوید هزینه ارتکاب جرم، کمتر از انتخاب شغل است. وقتی هزینه ارتکاب جرم را کاهش دادهایم، خواه ناخواه این معضل در جامعه افزایش پیدا میکند، چون شرایط نابسامان اقتصادی به مردم این اجازه را نمیدهد شغل پیدا کنند. اگر هم شغلی پیدا کنند، فایده و سودی که بهدست میآورند، آنقدر چشمگیر نیست که با آن امورات خود را بگذرانند. با این اوضاع تصور میکنید چه راهی برای گذران زندگی خود و خانوادهشان دارند؟
پلیس میتواند برخوردهای بیشتری با باندها و مجرمانی داشته باشد که آزادانه فعالیت میکنند. وقتی برخی مردم خلافکار شدهاند، نمیشود همه آنها را به زندان برد و هزینه مازاد اقتصادی به دولت تحمیل کرد. پس وقتی شرایط نابسامان است و جایی نیز برای نگهداری از مجرمان در زندان وجود ندارد، نتیجه اش، پخش شدن آنان در میان مردم و به خطر افتادن امنیت جامعه است.
مساله دیگر در این فیلم، بیتفاوتی مردم به لگدهای مرد جوان استکه بیعلت نیست. مردم دیگر نمیخواهند یک دردسر به دردسرهای دیگرشان اضافه شود و بنابراین ترجیح میدهند با این مجرمان که اغلب مسلح و خلافکار هستند، درگیر نشوند.