روز گار جـوانی

پرونده برای مسأله جوانگرایی در رسانه ملی

روز گار جـوانی

در 4 سال گذشته میانگین سنی نیروهای جدید صدا و سیما 27 و میانگین سنی مدیران منصوب شده 45 سال است 296 نفر از مدیرانی که از خرداد 95 تاکنون منصوب شده اند زیر 40 سال هستند.

اشارات اخیر رهبر معظم انقلاب در دانشگاه صدا و سیما در باب مساله جوانگرایی و صراحتی که در بخش‌هایی از بیانیات وجود داشت، حالا فضا را قدری شفاف‌تر کرده که امثال چون ما، مفری یابند که قدری از کلیات بکاهند و بر جزئیات بیفزایند. بیاناتی که هرچند با مصادیق قرار دادن برخی بخش‌ها مانند صداوسیما همراه بود اما ادامه صحبت‌های ایشان و دست گذاشتن روی یک مصداق خاص حالا این جرات را به هر فردی می‌دهد که به راحتی ادعا کند اگر از جوانگرایی صحبت کنیم و آن را محدود به سن شناسنامه‌ای افراد بدانیم، قطعا اصل موضوع را به قربانگاه احساسات و هیجانات برده‌ایم؛ احساساتی که البته هر کدام از ما سابقه تجربه آن را در ایام شباب داریم و طبعا بهترین بسترش برای عینیت پیدا کردن بیرون، همان دانشگاه و ایام دانشجویی است و صد البته که هیچ یک از اینها به معنای تیک تایید زدن بر نظام سالمند فعلی کشور نیست.
از حاشیه کم کنیم و به اصل مطلب بازگردیم. جوانگرایی پیش و بیش از آن‌که یک مفهوم شناسنامه‌ای باشد، یک نشان هویتی است. نشان هویتی که باید در کنار کلیدواژه‌های منظومه اندیشه‌ای رهبر انقلاب مورد مداقه و بررسی قرار گیرد. این البته راهِ طولانی‌تر کالبدشکافی این مفهوم است؛ راهی که در روش تحقیق، قرابت‌هایی با تحلیل گفتمان دارد و البته که راه مطمئنی هم هست. پیمودنش هم البته در حوصله هر کسی نیست به خصوص این نسل فعلیِ هم‌عصر با تلگرام و شبکه‌های اجتماعی. آن جلسه ویدئوکنفرانسی با دانشجویان اما کار را خیلی راحت کرده. رهبر انقلاب آنجا از یک مصداق نام می‌برد؛ مصداقی که عینیت کامل جوانگرایی است. ایشان با نام بردن از «قاسم سلیمانی» دقیقا مشخص می‌کند که وقتی می‌خواهد از رویکرد جوانگرایانه صحبت کند، منظورش چیست.
اجازه بدهید دایره این مصادیق را اندکی گستره‌تر کنیم. مثلا با همان نگاه رهبری می‌شود کسی مانند حسن تهرانی مقدم را هم مشمول رویکرد جوانگرایانه در مدیریت دانست. تهرانی مقدم جوانگرایی‌‎خورش خیلی ملس‌تر هم هست. ورزشکار بوده و به مانند جوان‌های امروزی، قاطی کل‌کل‌های استقلال- پرسپولیس و ظاهرا هم یک استقلالیِ 12سیلندر. هرچند از نظر سن شناسنامه‌‎ای، سن او هم مثل سلیمانی بالاتر از معدل سال‌های جوانی است. با این مصداق تقریبا حالا معلوم است که از چه صحبت می‌کنیم. با این نگاه، مدیریت جوانگرایانه هم‌پوشانی زیادی با مدیریت جهادی دارد.
اصلا این هم‌پوشانی آنقدری هست که بشود ادعا کرد، روی دیگر سکه جوانگرایی، جهادی بودن است. تعبیر جالب و جذابی دارد شهید تهرانی مقدم. تعبیری که هر چند در مذمت انسان‌های ضعیف خلق شده اما به خوبی نشان می‌دهد که رویکرد جوانگرایانه و جهادی باید چگونه نباشد: «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه امکانات‌شان کار می‌کنند!» یک نیروی جهادی و جوان کسی است که معدل عملکردش بالاتر از جمع جبری امکاناتی است که در اختیار دارد. انسان‌های معمولی- به تعبیر شهید تهرانی مقدم انسان‌های ضعیف- کسانی هستند که باید همه شرایط برایشان فراهم باشد تا بازدهی قابل قبولی داشته باشند. یک مدیر جوانِ جهادی اما کاتالیزگر مجموعه تحت مدیریت خودش محسوب می‌شود؛ یک شتاب‌دهنده، یک تسریع‌کننده، به‌قول هوافضایی‌ها یک رم‌جت!
در ایام ماضی و دوران دانش‌آموزی این قلم هنوز کسی نمی‌دانست نقش کاتالیزگر در فرآیندهای شیمیایی چیست - الان را نمی‌دانم! - اما همه می‌دانستند که با اضافه کردن کاتالیزگر به یک فرآیند شیمیایی، سرعت فرآیند به نحو قابل ملاحظه‌ای بالا می‌رود. مدیر جوانِ جهادی هم همین است. کسی که با بودنش، عملکرد مجموعه تحت مدیریتش، چیزی بالاتر از مجموعه امکانات تحت اختیارش است.
قواره مدیریت و مسؤولیت در حکومتی که قرار بوده نزدیک‌ترین الگو به حکومت علوی باشد همین‌قدر بالاست. این قواره، شانه‌ها و انسان‌ها و افرادی می‌طلبد با منتهای ظرفیت انسانی. افرادی که خرق الگوهای روزمره، جزو ذاتی شخصیت و هویت حرفه‌ای آنها باشد که اگر این‌گونه شد، انقلاب هم یک‌قدم به هدفش نزدیک‌تر شده. آدم‌هایی که کاتالیست باشند و چریک. تجربه 40 ساله انقلاب و اوج آن در جنگ تحمیلی هم این را نشان می‌دهد که هر جا انقلاب قدمی رو‌به‌جلو حرکت کرده، با همت همین آدم‌های چریکِ کاتالیست بوده که بیشتر از جمع جبری امکانات‌شان خروجی داشته‌اند. حالا با این نگاه رویکرد جوانگرایانه در مدیریت و مسؤولیت صرفا یک رویکرد شناسنامه‌ای نیست به آن سان که خیلی‌ها شعارش را دارند. رویکرد جوانگرایانه، تزریق روحیه نشاط و پرکاری و خسته نشدن و در یک کلام، جهادی بودن و کاتالیست بودن در مجموعه ساز‌و‌کارهای جمهوری اسلامی است.