در 4 دهه اخیر ستارههای زیادی درخشیدند؛ ستارههایی که هر کدام ویژگیهای خاص خودشان را دارند
عبور و مرور ستارهها
ستارههای سینما، همیشه بهانههایی بودند برای تماشای فیلمهای سینمایی. بعضی از ما را بیژن امكانیان، یعنی جوان اول نجیب درامهای دهه 60 به سینما كشاند، برخی دیگر به شوق تماشای بازیهای پرطمطراق و قهرمانیهای جمشید هاشمپور معروف به جمشید آریا، صف كشیدیم. بعد نوبت به جوانهای خوشسیما و چشمرنگیهای سینما رسید و مسیر ستارهسازی بهعنوان یك ضرورت برای حیات سینما، ادامه پیدا كرد تا رسید به امروز. هنوز هم این ستارهها هستند كه ما را به سینما میكشانند، اما به نظر میرسد از ابتدای دهه 90، برای ستارههای سینمای ایران اتفاقاتی افتاده؛ ستارههای كمتری در این دهه ظهور كردهاند و درخشش این معدود ستارهها به زیبایی چهره و آراستگی ظاهرشان متكی نیست! گویی قانون بقای ماده و انرژی بر دنیای ستارههای سینما حاكم شده؛ نه ستارهای از بین میرود و نه ستارهای زاده میشود، فقط یك دهه است كه آنها از فیلمی به فیلم دیگر میروند بدون اینكه بخواهند چشمهای رنگی، قد و بالا و جلال و جمالشان را به نمایش بگذارند. نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار و امیر جدیدی، معدود بازیگرانی هستند كه طی چند سال اخیر در قامت یك ستاره ظهور كردهاند و مابقی یا هنوز ستاره نشدهاند یا بیشتر از یك دهه از ظهورشان گذشته است. این ستارهها با قهرمانهای كلاسیك دنیای سینما فرق دارند و همین سبب شد كه به جستوجوی علل ماجرا برویم و به نكتههایی درباره سینمای ایران دست پیدا كنیم.
دیالوگ معروفی هست در فیلم كمالالملك به كارگردانی علی حاتمی؛ ناصرالدین شاه در بازدیدش از دارالفنون به كمالالملك جوان برمیخورد كه توسط عضدالملك مدیر مدرسه هنر، محمدمیرزا برادرزاده صنیعالملك نقاشباشی معرفی میشود.
عضدالملك به ناصرالدین شاه میگوید: انشاءا... كه سال آینده این باغبان پیر خدمتگزار، توفیق تقدیم نهال برومند دیگری داشته باشد.
و ناصرالدین شاه با نقشآفرینی عزتا... انتظامی پاسخ میدهد: امیدوار نباشید. مدرسه هنر، مزرعه بلال نیست آقا كه هر سال محصول بهتری داشته باشد. در كواكب آسمان هم یكی میشود ستاره رخشان، الباقی سو سو میزنند.
چیزی شبیه به همین نظر را غلامرضا موسوی دارد و معتقد است ستاره شدن در سینما نیازمند گذشت زمان است و بروز و ظهور استعدادهای خاص. این تهیهكننده باسابقه سینما میگوید: هر سال تعداد زیادی بازیگر جوان وارد سینما میشوند و اگر ستاره نشدهاند برای این است كه زمان درخشش آنها هنوز فرا نرسیده است. بازیگران برای ستارهشدن نیاز به زمان دارند همچنان كه بسیاری از ستارههای امروز، سالها كار كردند و حضورشان در سینما استمرار داشته تا بالاخره در یك اثر خوب دیده شدند و درخشیدند.
موسوی معتقد است بازیگر با یك فیلم ستاره نمیشود مگر یكی دو مورد استثنا و توضیح میدهد: استعداد و توانایی بازیگر سر جای خودش، اما هر بازیگری باید مدتی تجربه كسب كند تا فرصت بازی در یك فیلم خوب و تاثیرگذار را به دست بیاورد و تواناییهایش را به نمایش بگذارد.
البته كه غلامرضا موسوی نقش شانس و اقبال را در ستارهشدن انكار نمیكند و تاكید دارد كه هر قدر یك فیلم موفقتر، جذابتر و خوشساختتر باشد، بازیگر هم شانس بیشتری برای ستاره شدن خواهد داشت. او نقش جایزههای سینمایی را هم در این مورد موثر میداند و اشاره میكند به بازیگرانی كه با برنده شدن جایزه، توانستهاند شانسهای بیشتری برای بازی در فیلمهای بهتر كسب و فرصت درخشیدن را برای خودشان فراهم كنند.
در روزگار كمتعداد شدن ستارههای سینما، برخی تهیهكنندگان سراغ چهرههای معروف فضای مجازی رفتهاند. غلامرضا موسوی این اتفاق را ناشی از دغدغه بازگشت سرمایه میداند، اما تصریح میكند: هیچكس به خاطر این چهرهها بلیت نمیخرد. یك فیلمنامه خوب و جذاب، كارگردانی دقیق و بازیهای خوب است كه مخاطب را به سینما میكشاند. چهرههای فضای مجازی میتوانند نقشهای كمكی را بهعهده بگیرند آن هم اگر درست و برای نقش مناسب انتخاب شده باشند.
آسمانی كه معمولا پرستاره نیست
فرضیه كم شدن تعداد ستارههای سینمای ایران میتواند نقض شود. بهعنوان نمونه مازیار معاونی، منتقد سینما و تلویزیون با كم شدن یا تكراری شدن ستارههای سینما در سالهای اخیر موافق نیست و ضمن رد نظریهای كه این گزارش بر آن بنا شده، توضیح میدهد: باید دید گزاره كاهش آماری ستارههای جدید در سینما تا چه اندازه دقیق است، چون مثالهای نقضی هم در این باره شاهد هستیم. البته كه تعداد ستارههای سینمای امروز ما به قدری نیست كه این فرضیه را به طور كامل نقض كند. هنوز برخی از ستارههای دهه 80 در اوج هستند و در كنار ستارههای دهه 90 بازیگرانی مانند امیرحسین آرمان، پدرام شریفی و ماهور الوند هم ظرف چند سال اخیر وارد سینما و شبكه نمایش خانگی شده و نقشهای قابل قبولی ایفا كردهاند.
معاونی اضافه میكند: البته كه تغییر شرایط ناشی از گذشت زمان و افزایش جمعیت و آسانتر شدن فرآیند فیلمسازی، تولید آثار تجربی و توسعه شبكه نمایش خانگی این توقع را ایجاد میكند كه ظهور ستارههای بیشتری را در یك دهه اخیر انتظار داشتهباشیم، اما نباید ظرفیت كلی سینمای ایران و میزان ریسكپذیری این سینما بهخصوص در بخش خصوصی كه سر و كار بیشتری با ستارهها دارد را از نظر دور داشت. از نظر این منتقد، فرآیندهای متعددی در تولد ستارههای سینما نقش دارند؛ از پروسه تربیت و آموزش بازیگر تا تولیدات متنوع سینمایی در ژانرهای گوناگون. طبیعی است كه خلل در یكی از این فرآیندها، به كمشدن تعداد ستارههای نوظهور منجر میشود.
معاونی ضمن اشاره به ستارههای سینمای ایران در ادوار مختلف كه در نمودار مقابل میبینید، توضیح میدهد: باید دید ظهور ستارگان در طول چند دهه با چه تواتری بودهاست. در دهه 60 ستارهسازی در سینما نداشتیم؛ شاید بیژن امكانیان و جمشید هاشمپور تنها ستارههای مهم این دهه به حساب بیایند. در سالهای بعد فقط در نیمه دوم دهه 70 و نیمه اول دهه 80 كه ساختار فرهنگی و هنری كشور تحت تاثیر جریان اصلاحات بود، تعداد و تنوع ستارهها بیشتر شد ولی ستارهسازی از منظر كمی، در سایر ادوار اختلاف فاحشی نداشته و بهطور میانگین، تعداد ثابتی ستاره در این دورهها بروز كردهاند.
زمستان 13 سال پیش
فرزاد موتمن ،كارگردان سینما برای مرگ ستارههای سینما یك تاریخ دقیق به دست میدهد. او میگوید: همه چیز برمیگردد به تشكیل مافیای اكران در زمستان 86. هفت شركت فیلمسازی دست از تولید كشیدند، شریك شدند تا در زمینه پخش فعالیت كنند. از آن زمان تهیهكنندگان سینما مانند معاملات املاك با فیلمها برخورد كردند. یعنی سرمایه را از خارج سینما وارد كردند، فیلم ساختند و دستمزدشان را از همان سرمایه برداشتند. به همین دلیل از این تاریخ به بعد سینمای ما بیضابطه، غیر حرفهای و بسیار ملاحظهكار و ترسو شد.
این كارگردان ادامه میدهد ،فروش بالا لزوما نشان دهنده سلیقه مردم نیست و بخشی از این مساله به نوع ریلگذاری سازمان سینمایی مرتبط است و بعد توضیح میدهد: یعنی دارند شرایطی را ایجاد میكنند كه فیلمهای مورد نظر خودشان فروش بیشتر داشته باشد و بقیه شكست بخورند. اداره كل امور سینمایی را تبدیل به سازمان سینمایی كردهاند تا به این شكل به جان سینمای ایران بیفتد. یكی از مشكلات امروز سینمای ما نفوذ و قدرت بیش از اندازه سازمان سینمایی و ریلگذاریهای این سازمان است. او همه این توضیحات را میدهد كه بگوید، با ریلگذاریهای جدید چند فیلم و در نتیجه چند بازیگر برجسته شدهاند و حالا تهیهكنندگان از این چارچوب خارج نمیشوند. موتمن میگوید: راه برای ورود بازیگران با استعداد بسیار تنگ شده. بخل عجیبی به سینمای ما حاكم و نتیجه این شده كه در سینما تنوع نداریم. بازیگران زیادی هم وارد شدند، ولی نتوانستند جایگاه پیدا كنند، شاید برخی از آنها واقعا توانایی ستاره شدن را نداشتند، اما در مورد برخی دیگر اوضاع به ترتیبی طراحی شده كه جا نیفتند. بسیاری از بازیگران خیلی خوب این سالها با سینما قهر كردهاند از بس كه مورد اهانت قرار گرفتهاند و از بس كه كار در سینما زننده شده است.
ستارهها چطور میدرخشند؟
هر ستاره، داستانی دارد و برای عبور از جهان بینامی تا درخشیدن روی پرده، مسیری را پیمودهاست. این مسیر میتواند بسیار ساده و سرراست باشد یا پیچیده و دشوار اما در اینهمه داستان متنوع، میتوان مؤلفههای ثابت و مشخصی پیدا كرد كه در درخشش یا خاموشی ستارههای بالقوه موثر عمل میكنند:
اقتصاد و بازگشت سرمایه: تورم و تنگنای مالی در دنیای سینما، تهیهكنندگان را به سمت ستارههای موفق در گیشه سوق میدهد. طبیعی است دعوت از ستارهای كه در گیشه موفق بوده، منطقیتر از ستارهسازی یا دعوت از بازیگرانی است كه حضورشان تضمینی بر فروش فیلم نیست.
مناسبات و روابط پشت صحنه: عدهای بر این باور هستند كه مناسبات و روابطی در پس معرفی ستارهها وجود دارد و البته وجود ستارههایی كه توسط فرد یا افراد مشخصی به جهان سینما معرفی شدهاند این گفته را تایید میكند.
آموزش و تربیت بازیگر: ستارههای سینما لزوما دانشآموخته رشته بازیگری نیستند اما دانشكدهها و كلاسهای آموزش بازیگری میتوانند در معرفی ستارههای نوظهور نقش داشته باشند اما در سالهای اخیر كارگردانها و تهیهكنندگان كمتر به انتخاب بازیگر از میان این دانشآموختگان اقبال نشان دادهاند.
نبود تنوع تولید: ساخت آثار سینمایی در گونههای مختلف، برای بازیگران بیشتری این فرصت را فراهم میكند كه در یكی از این گونهها بدرخشند و به عنوان ستاره مطرح شوند. اگر بهجز درام و كمدی، در سینمای ایران فیلمهایی از گونههای وحشت، علمی - تخیلی، تاریخی و سایر گونهها ساخته میشد، حتما تعداد بیشتری از بازیگران این فرصت را داشتند كه تواناییهای خود را در یكی از این گونهها به نمایش بگذارند و به ستاره بدل شوند.
استعداد و نبوغ بازیگری: بدون تردید از بهترین كلاسهای آموزشی هم ستارهای درخشان بروز نمیكند مگر اینكه كسی از نبوغ ذاتی و استعداد قابل توجه برخوردار باشد. در یك دهه اخیر بازیگران زیادی به آثار سینمایی راه پیدا كردهاند و برخی حتی توانستهاند نقشهای اصلی را بهدستبیاورند اما بهجز چند ستاره معدود، درخشش چندانی را شاهد نبودیم.
شانس: اینكه یك بازیگر مستعد به دنیای بازیگری راه پیدا كند، اینكه در زمان مناسب برای نقش مناسب انتخاب شود و اینكه بتواند استعدادش را به نمایش بگذارد تا اندازهای به شانس یا تقدیر هم مرتبط است. شاید در یك دهه اخیر فرآیندهای تولید در سینما به ترتیبی پیشرفته كه بازیگران مستعد برای ستارهشدن، كمتر شانس بروز و ظهور پیدا كنند.
جوایز بازیگری: فرآیند داوری آثار سینمایی در جشنوارهها، به بدنه تولید برای ستارهسازی و سرمایهگذاری روی بازیگران خط میدهد و به نوعی شانس داشتن نقشهای بهتر را مدیریت میكند و چهبسا ستارههای بالقوهای باشند كه امكان درخشیدن برایشان فراهم نشده باشد.
نظریه میانستارهای
در یك دهه اخیر سینمای ایران، كموبیش از سینمای تجاری با آن مولفههای آشنا فاصله گرفته و مردم از فیلمهایی استقبال كردهاند كه به واقعیت زندگیشان شبیهتر بودهاست؛ فیلمهایی كه موقعیتها و چالشهای انسانی را مطرح میكند، از قهرمان و ضدقهرمان به معنای كلاسیك در آن خبری نیست اما در عین حال قصهگوست و یك روایت پركشش را پیشروی مخاطبانش قرار میدهد. موج چنین آثاری با فیلمهایی مانند جدایی آغاز شدهاست؛ فیلمهایی كه زمانی جزو آثار روشنفكرانه سینما محسوب میشدند و در گیشه شانس چندانی نداشتند اما حالا مورد استقبال قرار میگیرند.
شرایط اجتماعی، تجربههای بینالمللی سینماگران و رشد فكری مخاطبان سبب شده، آثار واقعگرایانه با استقبال مخاطبان مواجه شوند. این اتفاق نهفقط در ایران بلكه در بالیوود و حتی هالیوود كه مسیر طراحیشدهای را دنبال میكنند، قابل ردیابی است. مدتهاست عامرخان و شاهرخخان هم بهجای آوازخوانی و اجرای صحنههای شبهفانتزی واقعیتها را بازی میكنند.
تغییر مسیر سینما به سمت آثار واقعگرایانه و پرهیز از قهرمانسازی، نسل متفاوتی از ستارهها را به مخاطبان معرفی كردهاست. در چنین سینمایی با موجی از آثار اجتماعی، ستارههایی فرصت درخشیدن دارند كه دانش و استعداد بازیگری را همزمان داشته باشند و حضورشان در مقابل دوربین سینما معطوف به چهره و ظاهرشان نباشد. در چنین سینمایی حتی ستارههای پیشین هم تغییر سلیقه میدهند و از فیلمهای تجاری به سمت آثار عمیقتر روی میآورند. بسیاری از ستارههای دهه 80 و 70 سینمای ایران از جمله نیكی كریمی، بهرام رادان، الناز شاكردوست، مهناز افشار و دیگران بازی در فیلمهای اجتماعی و موج تازه سینمای ایران را به حضور در آثار تجاری ترجیح دادهاند.
ستارهشدن در سینمایی كه از داستانپردازی به قصهگویی رسیده، دشوارتر است و به طور طبیعی بازیگران كمتری فرصت درخشیدن پیدا میكنند.
-
عبور و مرور ستارهها
-
من جــــادوگـــر نیستم
-
بررسی نرمافزارهای رهگیری کرونا
-
دستورالعمل مبارزه با ویروس فساد
-
چاقوی تحریم، دستهاش را میبُرد
-
شتابدهندهها در صداوسیما
-
كارآفرینی با ماسک!
-
آغاز یک گام بلند در صنعت رسانه
-
سیاست های بالادستی و کاهش حرکت های مردمی
-
برسد به دست خانم و آقای مهندس!
-
مبارزه با فساد، بزرگترین حمایت از فعالان اقتصادی