رقیه شجاعی، قهرمان تیراندازی از رسیدن به پارالمپیک میگوید
کسب سهمیه؛ شیرینترین اتفاق زندگیم بود
همین چند روز پیش، از پایاننامه کارشناسی ارشد خود دفاع کرد. موضوع پایاننامه هم مقایسه پریشانی روانشناختی، رضایت از زندگی و توانمندی روانی در معلولین ضایعه نخاعی و افراد سالم بود! رقیه شجاعی، عضو تیمملی تفنگ جانبازان و معلولین است که در یک سانحه رانندگی در سال 92 و در 28سالگی دچار ضایعه نخاعی شد و در همان حادثه نیز خواهرش را از دست داد. او سه سال قبل از این اتفاق تلخ و تراژیک برادرش را نیز از دست داده بود و در پی آن پدرش نیز طی مدت کوتاهی غم دوری از فرزند را تاب نیاورد و از دنیا رفت . کرونا اردوهای تیمملی را تعطیل کرده است اما خبر دفاع از پایاننامه، بهانهای میشود برای احوالپرسی و مرور خاطرات تلخ و شیرین با رقیه شجاعی، دارنده سهمیه پارالمپیک توکیو.
روزهای سختی بود. کمی قبلتر هم برادر و پدرم را از دست داده بودم. از آن تلخیها، مدتی نگذشته بود که باز هم زندگی، مرا غافلگیر کرد. قبلا به شانس برابر دچار معلولیت شدن در زندگی، فکر نکرده بودم اما با شرایط جدید متوجه شدم که این اتفاق ممکن است برای هر شخص دیگری هم بیفتد. در واقع احتمال وقوع آن، در زندگی همه افراد برابر است.
خاطرات گذشته، کجای فرآیند پذیرش زندگیِ جدید هستند؟
همهجا. به خصوص اوایل. وقتی حادثهای ناگهانی در زندگی پیش میآید، خاطرات گذشته آدم را رها نمیکنند. اگر خوابی به چشمانت راه پیدا کند، آرزویت برای بیداری این است که کاش همه چیز کابوس باشد و تمام شود.. به من گفتند باید روی صندلی چرخدار بنشینم و باورش دشوار بود که ایستادن روی دو پا، تمام شده باشد. علاقهای نداشتم با صندلی چرخدار از خانه بیرون بروم و مدام میگفتم: «بماند برای وقتی که خوب شدم.» یک روز به خودم آمدم و دیدم هنوز درمانی وجود ندارد، زمان میگذرد و منتظر هیچکسی هم نخواهد ماند.
چطور ورزش را شروع کردی و چرا تیراندازی؟
مادرم رها نکرد. مدام تشویقم میکرد به سوی اجتماع. بالاخره تصمیم گرفتم همه چیز را از نو بسازم و از یک جایی به بعد نمیخواستم زمان از من جلوتر باشد. در زنجان، شهر محل سکونت من، امکانات تیراندازی برای تفنگ معلولان وجود نداشت، به ناچار دو ماهی تپانچه کار کردم و بعد با مشاوره گرفتن از سرمربی تیمملی پاراتیراندازی از سال۹۵ کار در رشته تفنگ را آغاز کردم. تیراندازی را دوست داشتم چون به آرامش درونیام کمک میکرد. علیرغم مشکلاتی مانند ایاب و ذهاب، حمل تفنگ و وسایل و عدم مناسب سازی محیطی تمریناتم را به کمک مربیان و مادرم ادامه دادم. همان سال اول و در نخستین مسابقه آزاد، به عنوان نفر اول کلاسم انتخاب شدم و بهتدریج با رکوردهایی که در مسابقات داخلی ثبت کردم در فاصله کوتاهی از آغاز تمرینات جدی، به آرزویم رسیدم و به اردوهای تیمملی دعوت شدم.
سه تا از شیرینترین اتفاقات ورزشیات به ترتیب چیست؟
راهیابی به فینال رقابتهای جامجهانی العین در نخستین اعزام برون مرزی، کسب نشان طلای تفنگ بادی ١٠ متر رقابتهای پاراآسیایی 2018 جاکارتا و کسب سهمیه پارالمپیک توکیو. البته یکی از اتفاقهای اخیر غیرورزشی ولی شیرین زندگیام ازدواج با یک ورزشکار بود. همسرم بازیکن تیم بسکتبال با ویلچر زنجان است.
نظرت در مورد تعویق برگزاری اولین پارالمپیکی که سهمیهاش را گرفتهای، چيست؟
من تمریناتم را در خانه ادامه میدهم اما اتفاقاتی که در زندگیام پشتسر گذاشتم همچون تصادف، از دست دادن عزیزانم، از دست دادن بخشی از سلامتی، قهرمانی در آسیا، ادامه تحصيل با معلولیت و ازدواج به من یاد داده هیچ وضعیتی در زندگی پایدار نیست. بنابراین باید لحظهها را دریابیم.