گفتوگو با قاسم آهنینجان، شاعری که با موتورش بین مردم الکل و ماسک توزیع میکند
سکوتِ شاعر، ناجوانمردی است
قاسم آهنینجان را به چهار دهه شاعریاش میشناسیم؛ چهار دههای که باعث شد یکبار به خاطرِ آن، جلوی دوربین، عنان اشکهایش را از کف بدهد و بگوید این همه سال شاعری کرده است و حالا هیچ... اگر یادتان باشد، سیلِ بیامان فروردین سال گذشته به خانه آقای شاعر در اهواز زده و همه خانه و کتابخانهاش را ویران کرده بود و او در میان این ویرانه ایستاده بود و کتابهایش را یکییکی بهدست میگرفت و افسوس میخورد و اشک میریخت. آن روزها آن ویدئو بارها دستبهدست شد و بسیاری از رسانهها در داخل و خارج از کشور به آن پرداختند و این در حالی بود که او در آن وضعیت هم بیکار ننشسته بود؛ لباس هلالاحمر به تن کرده و به کمک همشهریهای سیلزدهاش شتافته بود. روح بیقرار شاعر حالا هم نگذاشته او در خانه تازهاش دست روی دست بگذارد و بیاساید. شیوع ویروس کرونا در خوزستان حتی پیش از شکلگیری موج دوم، بیامان ادامه داشته و حالا وضع بدتر هم شده است. باز، قاسم آهنینجان به خیابان رفته و این بار هم به داد مردم رسیده است. چند روز پیش بود که تصویری از او در حالی که ماسک روی صورت دارد و در حال توزیع مواد ضدعفونیکننده و ماسک بین مردم اهواز است منتشر شد. با او تماس گرفتیم و درباره شرکتش در این ماجرا پرسیدیم. آهنینجان، یکی از نمادهای شاعرانه همدردی و یاریرسانی است؛ شاعری که سالهای سال از مادر بیمارش در شرایطی سخت مراقبت کرد و نهایتا با از دست دادن او، پشت خم نکرد و خودش را برای همشهریهایش حفظ کرد تا امروز در کنارشان باشد. تظاهراتِ تکنفره او همچنان ادامه دارد.
من به اختتامیه جشنوارهای در اهواز دعوت شده بودم؛ جشنواره شعری بود که بهصورت مجازی برگزار شد و در اختتامیهاش قرار بود بروم و یکی از کسانی باشم که جوایز را توزیع میکنند. از مراسم که بیرون آمدم، جوانهایی را دیدم که گان به تن دارند، ماسک و شیلد به صورت دارند و تعدادی کارتن بهدست گرفتهاند. سمت من آمدند و سلام کردند. بچههای دانشگاه علوم پزشکی جندیشاپور اهواز بودند که بین مردم الکل و ماسک توزیع میکردند. من را میشناختند و لطف داشتند. چون همان روزهای ابتدایی شیوع ویروس کرونا از هنرمندان دعوت کرده بودند که به پویش« در خانه بمانیم» بپیوندند و در جلسهای هم که برگزار کرده بودند تا درباره چگونگی دعوت مردم به خانه ماندن حرف بزنند، من هم رفته بودم به دانشگاهشان. آمدند جلو و گفتند این ماسکها و الکلها هم برای شما عموجان. گفتم اجازه بدهید من هم کمکتان کنم، اگر از این اقلام بهداشتی چیزی هم ماند آنوقت به من بدهید. حال خوبی داشت که جوانها را میدیدم با این شادابی این کار را انجام میدادند. بالاخره خطرناک است. دیدم چه خدمتی در این لحظه بهتر از این. فکر کردم بهترین کار این است که من هم حضور داشته باشم. کار خاصی هم نکردم و زحمتی نبود. معتقدم آنچه مسؤولان میگویند درباره ضدعفونیکردن دستها و سطوح و استفاده از ماسک، مهم است. کار کوچکی کردم؛ چند ماسک بود و چند شیشه کوچک الکل. اما گمان میکنم مشارکت همه مهم است. همین چند ماسک و الکل شاید جان چند آدم را از خطر ابتلا به کرونا محفوظ نگه دارد.
توزیع به صورت رایگان انجام میشود؟
بله، کاملا رایگان است. جالبتر اینکه حتی اگر کسی برای اعضای خانوادهاش هم میخواهد، با خوشرویی به تعداد اعضا، اقلام را میدادند. کیفیت ماسکها و الکلها هم کاملا استاندارد بود. روی بستهها بچهها نوشته بودند که: «چه عاشقان بینشانی که پای درد تو نشستند... مدافعان سلامت. رسالت ما توسعه فرهنگ عشق ورزیدن و خدمت داوطلبانه».
مردم آنجا پروتکلها را رعایت میکنند؟
در شهر اهواز آنگونه که من به عنوان شهروند مشاهده میکنم، اغلبِ مردم رعایت میکنند. اغلب ماسک بر چهره دارند. مغازهها نقاط ایستادن مشتریها را برای حفظ فاصله اجتماعی روی زمین مشخص کردهاند. متاسفانه برگزاری مراسم عروسی و عزا بود که به گسترش دوباره ویروس در اینجا دامن زد.
قبلا هم در ماجرای سیل خوزستان، لباس هلالاحمر پوشیدید و به كمك مردم رفتید. حالا ماجرا چه فرقی كرده؟
ماهیت ماجرا انسانی است. برای من تفاوتی ندارد. مهم این است كه عدهای از هموطنانم در خطرند و باید كمك كنم. وظیفه است به عنوان یك انسان، نه فقط به عنوان شاعر. شاعر هم اگر نبودم، همین كار را میكردم. معتقدم همه همشهریها و هموطنانم از من بزرگترند. شعار نمیدهم. كدام شاعرِ واقعی بوده كه از درد مردمش غفلت و فرار كند؟
در این بزنگاهها عدهای معتقدند كاری كه چهرههای شناختهشده میكنند نمایشِ مددرسانی است و همین هجمهها باعث شده عدهای از ترس همین برچسبها وارد این دست از فعالیتها نشوند.عدهای هم معتقدند حتی ریا كردن به یاریرسانی، از بیكار نشستن بهتر است. شما دراین باره چه فكرمیكنید؟
ملاك من در شاعری، كسی مثل شیخ فریدالدین عطار نیشابوری است كه هنگام حمله مغول ایستادگی كرد و شهید شد. برای من، اخوان ثالث شاعر مهمی است چون مثل خیلیهای دیگر، سكوت نكرد؛ پذیرفت كه به ایران حمله شده و بیگانه قصد خاك ما را كرده و جوانان ما را شهید میكنند. اخوان به شور آمد و انصافا شعرهای بسیار خوبی نوشت در دفاع از مملكت و توصیف رشادت جوانان و ابزار انزجار و نفرتش از دشمنان این مملكت.سكوتِ شاعر، ناجوانمردی است. من هرگز نمیتوانم در مواجهه با مقولهای بزرگ چون شهیدان كه خاك ما را ایمن نگه داشتند خاموش باشم. من مگر ایرانی نیستم؟ وقتی در شهر خودم، آن سیل ویرانگر آمد و خیلیها از جمله خودم را بیخانمان كرد، خب من برای كمك نروم كه چه بشود؟ من شاعرم، یعنی آدم خاصی هستم؟ خیر! من اگر شاعرم پایم باید برود توی زمین آن كشاورز. من شاعرم اما كفشم از سیل حتی خیس نشود؟ یعنی چه؟ شعار هنرِ متعد و رسالتِ شاعر و اینها نمیدهم. مگر نه اینكه ما سعدی و فردوسی را قبول داریم؟ خب اینها كه میگویند «تو كز محنت دیگران بیغمی/ نشاید كه نامت نهند آدمی». من با اجازه دخل و تصرفی كنم و بگویم: «تو كز محنت دیگران بیغمی/ نشاید كه نامت نهند شاعری». به خودم میگویم. با كسی كاری ندارم. من برای آرامكردن وجدان خودم چنین میكنم. هدف نهایی را میبینم. معتقد به تاثیرگذاری اتفاق هستم. تجزیه و تحلیل دیگران برایم مهم نیست. كدام ریا. این همه پرستار و پزشك از دست دادهایم.
حتی میخواستم كمك بیشتری كنم، اما داستان كرونا محدودیتهایی دارد. مثلا قانون اجازه نمیدهد بروم بیمارستان. من اعلام كردم كار هنری موثر را انجام میدهم؛ كلیپ ضبط كردیم و در آن خواهش كردم همدیگر را در نوروز نبینیم. مطالبی هم نوشتم. نوشتم كسی را كه ماسك نزده تحقیر نكنیم. نباید چنین كنیم چون تاثیری ندارد. توهین من او را جریتر میكند. از او تمنا باید كرد. اوایل كه آن خانم جوان پرستار فوت كرد، شعری برای جوانی دریغشده او نوشتم. از من دعوت كردند به صدا و سیما رفتم شعر را خواندم. آنجا اعلام كردم تخصصی در طب ندارم اما اگر اجازه بدهندمیروم نظافت بیمارستانها را انجام میدهم.
بهترین كاری كه این روزها همصنفهای شما میتوانند انجام بدهند، چیست؟
میشود به جای اظهار نظرهای صرف، هر روز یك ماسك تهیه كنند، حتی شده فقط یك ماسك و در مسیر به عابری كه ماسك ندارد بدهند. او را تحقیر نكنند؛بگویند شما شاید یادتان رفته ماسكتان را همراه بیاورید یا داروخانه در مسیرتان نبوده. واقعه تلخی است. امیدوارم خداوند مهربان لطف كند به ما. این همه یافتههای پزشكی تا این لحظه نتوانستهاند كار بهخصوصی جز هشدار انجام بدهند. تنها مرجعمان خداست.
جنگ؛ از گیوم آپولینر تا همینگوی
سوالی كه درباره اظهار نظر مبنی بر ریای همدردی میپرسیم، حسابی عصبانیاش میكند. پاسخهایش به این سوال را در خلال گفتوگو خواندید. این را هم بخوانید كه در ذكر مثالها جز عطار نیشابوری و فردوسی و سعدی، او به یك شاعر و یك داستاننویس فرانسوی و آمریكایی اشاره میكند: «نویسندهها و شاعران بزرگی در جهان، مدتهای مدیدی را در جبهههای جنگ سپری كردند و حتی شهید شدند. گیوم آپولینر شاعر در جنگ كشته شد؛ گلوله از كلاهش رد شد و استخوان مغزش را شكافت. ارنست همینگوی هم سالها در جبهه بیسیمچی بود و خطر مرگ همیشه بیخ گوشش بود. نمیدانم حالا چرا میگویند شاعر باید گوشهای بنشیند و فقط نق بزند».
-
بیشترین جرایم در اینستاگرام رخ میدهد
-
آن روی سکه کرونا
-
آمریکا منتظر ضربه متقابل ایران باشد
-
به خدا میسپارمت
-
آیا واکسن کرونا، یک امید واهی است؟
-
خانههای خالی با مالیات پر میشوند
-
سکوتِ شاعر، ناجوانمردی است
-
مراقب روحا...ها باشیم
-
ایران، شریک روزهای سخت مردم عراق
-
مالیات به نفع مردم
-
رشد عفونتزایی ویروس تاجدار
-
انگار همین دیروز بود