یکم: دیروز با مدیرمسؤول روزنامه نشستیم و تصمیم گرفتیم به خاطر فقدان روح ا... رجایی روزنامه را یک روز منتشر نکنیم. گفتیم این سکوت در تاریخ روزنامه بماند برای احترام به سردبیرش، به برادرمان.
خبر به بچه‌های تحریریه که رسید جمع شدند به مخالفت. حرفشان ادامه راه و روش روح ا... بود، گفتند او اگر بود به هیچ دلیلی نمی‌گذاشت روزنامه حتی یک‌روز تعطیل شود.
قرار را با پایمردی همکاران و رفقای روح ا... عوض کردیم، روزنامه منتشر شد و الان دست شماست.
دوم: گفتند و شنیدید روح ا... امام حسینی بود. بگذارید از اوسع و اسرع بودن کشتی نجات حسین یاد کنیم که از قبل از پر کشیدن روح‌ا... رفقایش را به توسل و ذکر مصیبت ارباب جمع کرد تا دیروز و بر سر مزارش و آینده و خاطرات مشترک. گفته‌اند اگر چهل مومن بر سر مزار درگذشته‌ای شهادت به خوبی میت دهند، خدا شهادت جمعی ایشان را جدی می‌گیرد. روح ا... شاید دیگر احتیاج نداشته‌باشد این چهل نفر جمع بشوند و بگویند: «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا» خدای سمیع و علیم البته «اعلم به منا» ست ولی در مرام رحمانیت و رحیمیتش نیست اگر به جمع شدن‌های رفقای حسینی اش توجه نکند. و چه چیزی این رفقا را برای روح ا... جمع کرد جز نوکری امام حسین. خدا همه مان را زیر سایه ارباب عاقبت بخیر کند.
سوم: روح ا...رفت، سریع. دل ما شکست و جگرمان سوخت، عجیب. حال ما به وصف نمی آید، چیزی بین بهت و غم و حسرت و ... . رفیق و برادرمان که رفت ولی برای همین حالی که به وصف نمی آید، بیاییم همت کنیم به مراقبت بیشتر، هم از خودمان و هم از دیگران. حتی یک لحظه این حال خراب نمی ارزد به تمام سختی‌هایی که برای دوری از کرونا باید تحمل کنیم. درد ما برای روح ا...و درد هر کدام از مردم برای روح ا...‌ها و عزیزانشان کمر زندگی این ملت را می‌شکند. بیایید همت کنیم هر کاری که لازم است انجام بدهیم که کام‌مان این تلخ زهرِ بی‌برادری و بی‌خواهری را دیگر تجربه نکند.