کارگردان ، نویسنده و بازیگران «آخر خط» از ویژگیهای این سریال و احتمال ادامه آن میگویند
این « آخـــــــــــر خط» نیست
سریال «آخر خط» با تمام حواشی كه پیش از پخش با آن روبهرو شد، روی آنتن رفت و این روزها دارد به خط پایان نزدیك میشود. حواشی سریال بیشتر به حضور علی صبوری كه حضور پررنگی در ساخت كلیپهای كمدی در فضای مجازی داشت مربوط میشد و با پخش سریال و قراردادی كه این بازیگر با تلویزیون بست، كمرنگ شد و قصه سریال توانست با مخاطبان ارتباط برقرار كند. آخر خط را علیرضا مسعودی، معروف به علی مشهدی كمدین تلویزیون نوشته و كارگردانی كرده است كه پیش از این تجربههای موفقی در قاب تصویر دارد و بسیاری از مخاطبان چهره او را به خاطر اجرای استندآپ كمدیهایش در خندوانه میشناسند. او در این سریال دست روی مشكلات جوانان مثل بیكاری گذاشته و كنار آن نقدهای اجتماعی دیگری را هم مطرح میكند كه انتقاد به فضای مجازی و شاخهای آن ازجمله آنهاست. این نویسنده، قصه اجتماعیاش را به جنگ و مدافعان حرم هم پیوند میزند و مسیر زندگی فرامرز و سیامك، پسرخالههای بدبیار قصه را به این ترتیب دچار تغییر میكند؛ مسعودی روایت جالبی از پیوند این دو قصه دارد. او به همراه علی صبوری، عباس جمشیدیفر، داریوش سلیمی و فاطمه امینی، بازیگران سریال و مشاور حقوقی آن مهمان جامجم بودند و به پرسشهای ما درباره این سریال پاسخ دادند.
علیرضا مسعودی، نویسنده و كارگردان: این نظرسنجی خیلی برایم جالب است، حتی دلم میخواهد بدانم چه كسانی این كار را انجام دادهاند؟! وقتی كاری خوب باشد مردم میبینند و بازخورد خوب دارند. دانلودهای سایت تلوبیون هم آمار را بهخوبی نشان میدهد. این سایت نشان میدهد بالای دو میلیون و 600 هزار دانلود در تلوبیون داشتیم. در حالی كه سریال دخترم نرگس چیزی نزدیك 780 هزار دانلود دانسته است. به همین دلیل من متوجه نمیشوم كه چطور ما دوم شدیم و این سریال رتبه اول را كسب كرده است.
علی صبوری، بازیگر نقش سیامك: بازخوردهای مردم در صفحههای اجتماعی و كوچه و خیابان نشان میدهد كه سریال آخر خط خیلی هم بیننده دارد.
داریوش سلیمی، بازیگر نقش دایی خانواده: من از سال 1369 كار میكنم و تا به امروز در 170 فیلم و سریال بازی كردهام و همیشه بازخوردهای مردم را میبینم و متوجه میشوم مردم كارم را دوست داشتهاند یا نه؟ راستش خیلی به آمارها هم توجه نمیكنم، فقط این نكته را بگویم كه در صفحه اجتماعیام كه بسیار هم معمولی است، بازخوردهای خوبی از مردم دریافت كردهام، حتی 15 روز است كه اظهارنظرهای مردم را استوری میكنم. حتی یكی از سكانسهای من كه مربوط به خون گرفتن بود، بالای 200 هزار دفعه دیده شده است. همه این موارد نشان میدهد سریال آخر خط بسیار هم پرمخاطب است.
مسعودی: من جواب این سوال را دادم و در ادامه میخواهم به این نكته تاكید كنم، مردم در فضای مجازی با كسی شوخی ندارند و اظهارنظرهای واقعی خواهند داشت. اگر با سریالی حالشان خوب شود، نظر مثبتشان را میگویند و اگر هم نه، خیلی سرسختانه انتقاد میكنند. البته باید به این موضوع تاكید كنم كه در مجموع رتبه اول، دوم و سوم برایم اهمیت ندارد. آنچه برایم مهم است، انجام یك كار خوب است كه حال مردم را خوب كنم.
همه آدمها رقابت برایشان اهمیت دارد و وقتی صحبت از رقابت میشود، همیشه نباید به ابعاد منفی نگاه كرد، گاهی رقابت مثبت خیلی هم سازنده است. یعنی شما اصلا برایتان رقابت مهم نیست؟!
مسعودی: من همیشه در زندگیام هدفم را مشخص میكنم و همان مسیر را طی میكنم. خودم را درگیر رتبههای اول و دوم نمیكنم، بلكه دلم میخواهد مسیرم را درست بروم و مردم را بخندانم. برخلاف علی صبوری هر كاری نمیكنم که مردم بخندند (با خنده).
یعنی شما هر كاری نمیكنید كه مردم بخندند؟
مسعودی: نه، من هر كاری انجام نمیدهم. چون در قاب تلویزیون بزرگ شدهام و خط قرمزهایی برای خودم دارم، اما علی صبوری طفلك خیلی از خط قرمزها را نمیدانست!
صبوری: بله، دقیقا همینطور است (با خنده).
معیارتان برای انتخاب علی صبوری و دادن نقش محوری به او چه بود؟ آیا او را در فضای مجازی دنبال كرده بودید تا متوجه توانمندیهایش شوید؟
مسعودی: علی صبوری را در شبكه اجتماعی اینستاگرام نداشتم. كار او را در خندانندهشو دیده بودم و میدانستم اول شده است. زمانی كه علی به دفتر ما آمد تا درباره نقش صحبت كنیم، فكر میكنم 440 هزار فالوور داشت كه بعد از برنامه خندانندهشو اضافه شده بود. از سوی دیگر من در شبكه اجتماعی خیلی فعال نیستم و حتی سر از هشتگ هم درنمیآوردم و بهتازگی یاد گرفتهام! شاید باورتان نشود اما بعد از پخش 15 قسمت از سریال با من تماس گرفتند كه چرا بازیگرت (صبوری) در فضای مجازی، اینطور عمل میكند. از آن زمان علی را فالو كردم تا ببینم جریان چیست؟ بعد هم به او گفتم علی رعایت كن كه البته رعایت هم نكرد (با خنده) و هر كاری كه دوست داشت، انجام داد!
پس با این تعریف فقط تماشای برنامه خندانندهشو در انتخاب او برای ایفای نقش سیامك موثر بود؟
مسعودی: بله. ضمن اینكه در جریان بودم علی زندگیاش را سر تئاتر باخته بود. او سال 92، 80 میلیون برای یك تئاتر هزینه كرد كه به باد رفت! كدام تئاتریای جرات دارد این میزان هزینه كند و بعد از سه اجرا، تئاترش تعطیل شود. در مجموع من 24 سال است كه در این حرفه مشغول كار هستم و معتقدم باید موقعیت را برای جوانان بااستعداد فراهم كرد. نمیخواهم این جملهام را حمل بر خودستایی بگذارید، اما بعد از این همه سال كار كردن، توانایی این را دارم كه بدانم چه كسی میتواند نقش اصلی را بازی كند. مثال دیگری برای شما میزنم. داریوش سلیمی را از سال 86 میشناسم و با او رفیق شدهام. احساس كردم توانایی او در كارهای طنز بالاست، اما برای چنین كارهایی انتخاب نشده است. به همین دلیل او را وارد عرصه طنز كردم.
معمولا آقای سلیمی ایفاگر نقشهای منفی بهویژه مردهای قویهیكل طلبكار بود. چطور تشخیص دادید كه او توانایی ایفای نقشهای طنز را دارد؟
مسعودی: وقتی با سلیمی رفیق شدم، متوجه این ویژگیاش شدم. به همین دلیل اولین بار نقش طنز در سریال سه دونگ سه دونگ را به او دادم. بهیاد دارم شاهد احمدلو میگفت سلیمی همیشه نقشهای منفی بازی كرده و به درد نقش طنز نمیخورد، اما من اصرار كردم و خوشبختانه نتیجه خوب هم گرفتیم و با نقش طنز در آن سریال دیده شد. به همین دلیل نقش دایی خانواده در سریال آخر خط را به او دادم و شما شاهد طنازیهای او برای این نقش هستید. به همین دلیل تاكید میكنم باید توانمندی بازیگران را در حوزههای مختلف ببینیم. معتقدم علی صبوری پنج سال دیگر سوپراستار طنز سینمای ایران میشود. در حال حاضر 48 سالم است. تا چه زمانی میخواهیم علی مشهدیها را با گریم 30 ساله نشان بدهیم. بهتر است به فكر باشیم و یك جوان 30 ساله بااستعداد را پیدا كنیم و نقش را به او محول كنیم، نه اینكه امثال من را گریم كنند و به جای جوان جا بزنند.
شنیدهایم گاهی از دست علی صبوری عصبانی میشدید و به قول معروف كفریتان میكرد. هیچوقت پشیمان نشدید كه چرا او را انتخاب كردید؟
مسعودی: علی، بسیار بااستعداد و توانمند است. شاید خیلی هم درگیر میشدیم و از دستش عصبانی میشدم، اما درنهایت آدم عقدهای نیستم و میبخشم. با صبوری پدركشتگی که ندارم. او مثل برادر كوچك نداشتهام است و دوستش دارم. نه علی جای من را میگیرد و نه من جای علی را. تفاوت ما 21 سال است. چرا شاكی میشویم كه امثال علیها نباید به تلویزیون بیایند. وقتی خدا راه را باز گذاشته ما چهكاره هستیم كه جلوی موفقیت جوانان را بگیریم. هیچ احدالناسی نمیتواند جلوی اتفاقی كه خدا میخواهد بیفتد را بگیرد. حالا عدهای مرتب بیایند و گارد بگیرند و مرتب بنویسند كه جای شاخ مجازی در تلویزیون نیست. مطمئن هستم علی راهش را خواهد رفت.
سلیمی: فقط گاهی پستهای حاشیهای علی من را روانی میكرد.
منظورتان كدام پستهاست كه شما با خواندنش روانی میشدید؟
سلیمی: حالا بگذریم! (با خنده) البته هفته اول كه سریالمان پخش شد به علی مسعودی گفتم همانطور كه پستهای حاشیهای علی صبوری پخش ما را به تعویق انداخت اما خودش هم باعث شد كه سریال ما بیشتر دیده شود.
یعنی برای دیده شدن سریال آخر خط هیچكس نقش نداشت، جز علی صبوری! و فقط به خاطر او دیده شده است؟!
سلیمی: یكی از دلایل او بود. البته متن ما خیلی عالی بود و در تمرینات ریسه میرفتم. بهویژه وقتی خانم فاطمه امینی دیالوگهایش را میگفت، غش میكردم. گرچه در تولید سریال وقفه افتاد، اما متن خیلی خوب بود. اتفاقا در این مدت وقتی پستهای انتقادی نسبت به صبوری را خواندم به او گفتم علی هیچكس به قطار ایستاده سنگ نمیزند. همه به قطار در حال حركت سنگ میزنند. همانقدر كه منتقد داری، طرفدار هم داری.
مسعودی: من علی را از كوچه و خیابان انتخاب نكردم. او سابقه تئاتری داشت و كارش را در برنامه خندانندهشو دیده بودم.
آقای صبوری شما تعهد ده ساله برای كار با تلویزیون دارید. این تعهد برایتان سخت نبود كه زیر بارش رفتید؟
صبوری: عشق من كمدی است و به هیچوجه با این تعهد مشكلی ندارم و با آگاهی آن را انجام دادهام. كسی چاقو زیر گلویم نگذاشته بودم كه این تعهد را امضا كنم، بلكه با انتخاب خودم این تعهد را امضا كردم و مشكلی هم ندارم.
چندین بار آقای مسعودی در حرفهایشان تاكید كردند كه شما چند سال دیگر سوپراستار سینمای ایران میشوید. خودتان چقدر به این حرف باور دارید؟
صبوری: آقای مسعودی به من لطف دارد. خودم فكر میكنم تا 1405 این اتفاق میافتد. هدفگذاری هم كردهام. مثلا وقتی در برنامه خندوانه شركت كردم، میدانستم اول میشوم. به همین دلیل برای رسیدن به این مقصد تلاش زیادی هم كردم. من از اینستاگرام پول خوبی درمیآورم! اما با این درآمد، تصمیم گرفتم مسیر بازیگریام را ادامه بدهم. آمدهام تا بمانم نه اینكه دنبال پول باشم. امیدوارم برای همه كسانی كه مثل من فعالیتهایی در زمینه هنر داشتهاند، این فرصت پیش بیاید؛ چون كسان دیگری هستند كه میشود گفت اقیانوسی است كه در آن هزاران ماهی وجود دارد و کسی جای كس دیگری را تنگ نمیكند.
مسعودی: واقعا من هم دنبال این نبودم كه از فضای مجازی یك شاخ برای بازی انتخاب كنم. اگر چنین هدفی داشتم تعداد شاخها كم نبود!
صبوری: من برای نقش سیامك، قبل از آنكه جلو دوربین بروم، تست دادم و قبول شدم. اینطور نبود كه حاضر و آماده بروم سر كار.
مسعودی: راستش برای این نقش از چهار تا پنج بازیگر حرفهای تست گرفتم. نام نمیبرم، اما حس كردم همه آنها تكراری هستند و تلویزیون نیاز دارد بازیگر جدید داشته باشیم. تا قبل از كار ما، عباس جمشیدیفر همیشه نقشهای مكمل بازی میكرد، اما او را برای نقش محوری انتخاب كردم و میدانستم او و علی زوج خوبی در كار میشوند.
حال با همه این توصیفهایی كه كردید، نسبت به سریال آخر خط نقدی نمیبینید و فكر میكنید بهترین طنز را ساختهاید؟
مسعودی: هیچ كاری بیعیب نیست و كار من هم مسلما نقص داشته، اما دفاع میكنم. ضمن اینكه سعی كردم چهرههای كمتر دیدهشده را بیاورم. مثلا خانم امینی بازیگر نقش عمه مگر شاخ فضای مجازی بوده كه آوردم؟
شما در این سریال سعی كردهاید نقدی بر فضای مجازی هم داشته باشید. نگاه خودتان در این باره چیست؟
مسعودی: اعتقاد دارم ما فرهنگ درست استفاده كردن از تكنولوژی را نداریم. باید آموزش درست داده شود. خارج از ایران هم اگر كسی در فضای مجازی خلاف كند، حتما دستگیر میشود. من میگویم به جای اینكه روی كل ماجرا خط بكشیم، با هنجارشكنها برخورد كنیم. مثلا اگر جوانی هنجارشكنی كرده به او تذكر بدهیم و قانون را بگوییم. برخی جوانان قانون را نمیدانند. اگر بدانند دیگر هنجارشكنی نمیكنند. بنابراین باید فرهنگ درست آموزش داده شود، نه اینكه به دنبال بستن كل شبكههای اجتماعی مثل اینستاگرام باشیم.
خانم امینی، ما در این سریال عمهای را میبینیم كه در فضای خانه خیلی عصبانی هست و بیشترین شوخی روی ازدواج نكردنش است. وقتی این نقش پیشنهاد شد خودتان چه دادههایی به نقش اضافه كردید؟
فاطمه امینی، بازیگر نقش عمه: من شخصیت عمه را به عنوان یك فرد مستقل ندیدم، بلكه او را به عنوان عضوی از خانواده دیدهام كه درگیر اتفاقات خوشایند و ناخوشایند میشود. یك جاهایی او عصبی است، به خاطر اینكه پدر و مادری ندارد. در مجموع این شخصیت را خیلی دوست داشتم. مردم بیشتر در تلویزیون من را به عنوان یك خانمی با صدای نازك دیده بودند و برایم خیلی جالب بود كه در سریال طنز بازی میكنم و آن هم ایفاگر یك شخصیت متفاوت در قصه هستم.
برای بهبود نقش مواردی را اضافه كردهاید؟
امینی: من با مشاوره آقای مسعودی نقش را با هم جلو بردیم.
بهتر نبود نقش عمه در قصه پررنگتر میشد و شخصیتهایی كه خیلی تاثیری در قصه نداشتند مثل خانمهای باردار قصه، حذف میشدند؟
مسعودی: قصه آخر خط درباره دو پسرخاله است و اگر قرار بود نقشهای مكمل مثل عمه قصه پررنگتر میشد، اینقدر خوب درنمیآمد و از كار بیرون زده میشد و قصه دو پسرخاله را هم تحتالشعاع قرار میداد. برای جذابتر كردن قصه، نقشهای مكمل اضافه كردهام. از سوی دیگر ما مشكلات زیادی برای تولید سریال داشتیم. 45 روز كار كردیم، دو ماه و نیم تعطیل شدیم. بعد از آن دوباره كار راه افتاد، اما هشت ماه تعطیل بودیم.
مشكلات تولید به خاطر چه بود؟
مسعودی: ضعف در تهیهكنندگی داشتیم. تا اینكه آقای مهام در نهایت به كار ملحق شدند و جمع كردند. اما تهیهكننده اول، هشت ماه از عمر زندگیام را به من بدهكار هست. وقتی بخشهای ایران تمام شد و به بخشهای سوریه رسیدیم، كار خوابید تا تهیهكننده این بخش را هماهنگ كند اما آقای شهیدی فقط امروز و فردا كرد و همین عملكرد ضعیفش باعث شد كه هشت ماه معطل او شویم. هشت ماه عمری است. همه میدانند من واقعا مهربان هستم و اگر مشكلی با كسی داشته باشم، خیلی زود برطرف میشود، اما هرگز از او نمیگذرم كه من را هشت ماه در بلاتكلیفی قرار داد و بهترین روزهای عمرم تلف شد. چون معطل این كار بودم نمیتوانستم كار دیگری را شروع كنم، حتی چند بار به آقای شهیدی گفتم كه اگر نمیتواند كارش را انجام بدهد، بهتر است من ورود كنم، اما نمیگذاشت. تا اینكه آقای مهام به عنوان تهیهكننده به گروه ملحق شد و همان روز اول به من گفت با هم یا علی بگوییم و كار را جمع كنیم و با چند تماس راهی مشهد شدیم تا بخشهای جنگی را ضبط كنیم. فرمانده لشكر فاطمیون امكانات خوبی در اختیارمان گذاشت. سردار جان نثار همان روز اول به ما دو موتور و یك ماشین جنگی داد. سپاه امام رضا (ع) و سردار رضوی هم بسیار كمك كرد و ما این بخش را طی 11 روز جمع كردیم. در حالی كه آقای شهیدی ما را هشت ماه معطل كرد. خیلیها به من گفتند كه پول زیادی به خاطر این سریال گرفتهام. در حالی كه هنوز بخش اعظم پولم را نگرفتهام و دو سال از جیب خوردم. اگر هم الان بخواهم پولم را بگیرم ارزشش نسبت به دو سال قبل كم شده است.
سلیمی: جنس علی مسعودی خیلی كم است. او موقع پولدادن، خودش را كنار میكشید و همین باعث میشود كه سرش بیكلاه بماند. او نسبت به بازیگری كه بداند توانایی دارد، بیتفاوت نیست. من تا قبل از سه دونگ، سه دونگ نقش طنز نداشتم، اما او تشخیص داد میتوانم در طنز هنرم را نشان دهم. در واقع او باعث شد مسیر بازیگریام تغییر كند. وقتی سر كار او هستم، حس ورزشكاری را دارم كه از پایینترین رده شروع كرد تا به بالا برسد. تا آخر عمرم هم مدیون او هستم. با صداقت میگویم كه قطار علی مشهدی راه افتاده و اتفاقات خوب قرار است برایش بیفتد.
جمشیدیفر: عذرخواهی میكنم آقای سلیمی، شما بالای 60سال سن دارید، اما ما زیر 35 سالیم. این مثالهایی كه میزنید برای دوران قاجار است! (میخندد)
آقای صبوری در این سریال بده بستانهای خوبی با آقای جمشیدیفر دارید و به نظر میرسد خیلی از سكانسهای خندهدار، بداهه شكل گرفته است.
صبوری: بداهه هم داشتیم.
آقای مسعودی چقدر در این مورد دستتان را باز میگذاشت؟
صبوری: من و عباس همیشه یكسری ایده داشتیم كه با آقای مسعودی مطرح میكردیم و ایشان میگفتند خوب است یا نه.
جامجم: موردی بود كه اصرار داشته باشید، اما آقای مسعودی مخالفت كنند؟
صبوری: بله پیش آمد.
مسعودی: ببینید فرق كمدی با دیگر ژانرها در این است كه باید سكانس را تمرین كنی، در این تمرینها به نكاتی میرسی و بعد میروی سر اجرا. خیلی جاها در تمرین كارهایی میكردند كه میگفتم به درد نمیخورد و بعضی كارهایی كه بداهه میكردند من بیشتر از بقیه میخندیدم و میگفتم دمتان گرم چقدر بانمك میشود. بعضی نویسندهها طوری روی متنشان تعصب دارند كه استغفرا... انگار وحی الهی است. در كمدی وقتی در محل تصویربرداری قرار میگیری موقعیتهایی پیش میآید كه بازیگر اگر باهوش باشد میتواند از آن چیزهای خوبی دربیاورد.
یعنی این دو نفر چنین شاخصهای داشتند؟
مسعودی: بله. من و عباس كه از سال 89 داریم با همدیگر كار میكنیم. تقریبا در همه كارهایی كه من نوشتم بوده است. از سال 79 دارد تئاتر خیابانی كار میكند. عباس یادش هست اولینبار كه او را دیدم گفتم تو بازیگری هستی كه به حق خودت نرسیدی. عباس در طنز بینظیر است. علی هم كه خودش را اثبات كرد.
ایشان همیشه نقشهای مكمل داشتند و بعد از این همه سال در آخر خط نقش محوری دارند. چطور این ریسك را كردید؟
مسعودی: ریسك نكردم، چون عباس بازیگر است. من با همه بازیگرانم مثل عباس و داریوش زندگی كردم و تواناییهایشان را میدانم. من قول میدهم عباس هم در این یكی دو ساله یكی از سوپراستارهای كمدی سینمای ایران میشود البته اگر كارگردانها هوشش را داشته باشند و از عباس استفاده كنند.
سلیمی: عباس جایزه بهترین بازیگر را دارد؛ یعنی هیچكدام از این عزیزان از سر راه نیامدند.
آقای جمشیدیفر چرا در این سالها اینقدر دیده نشدید و این اتفاق در آخر خط افتاد؟
جمشیدیفر: بحث دیده نشدن، حرف غلطی است. در سریال سه دونگ سه دونگ هم من نقش یكی از پسرهای خانواده را داشتم. آن سریال در زمان خود بهترین سریال رمضان 90 شد. علی مسعودی از آن موقع دینی به گردن من دارد. در سه دونگ سه دونگ نهتنها من بلكه بسیاری از بچهها دیده شدند. اینكه چرا بعد از آن اتفاقی كه باید بیفتد نیفتاد، یك بخشاش شخصی است كه دوست ندارم دربارهاش صحبت كنم و بخشی از آن هم به انتخابهای غلطم برمیگردد.
دلیل این انتخابهای غلط چه بود؟
جمشیدیفر: آن زمان حساسیت الان را نداشتم كه دوست ندارم به دلایلش ورود پیدا كنم. حدود پنج شش سال نشد كارهایی كه دلم میخواهد را بكنم و در واقع كارهایی کردم كه دیگران دلشان میخواست. یعنی برعكس شد. علیرغم اینكه خیلی از دوستان از جمله علی مشهدی با من صحبت میكردند، ولی در گوشم نمیرفت. ولی خدا را شكر الان این اتفاق افتاد.
در این سریال شما و آقای صبوری یك زوج جدید كمدی شدید. مثل بسیاری از زوجها، آیندهای برای این زوج كمدی متصور هستید؟
جمشیدیفر: راستش روز اولی كه علی صبوری را دیدم، اصلا نمیشناختم چون اهل اینستاگرام نبودم. فقط میدانستم در خندوانه نفر اول استندآپ كمدی شده است. آن زمان مثل بسیاری از آدمها كه الان دارند درباره او قضاوت نادرست میكنند من هم قضاوت صحیحی نداشتم. جلسه دوم سوم تصویربرداری بود كه متوجه شدم كمدی را خیلی خوب میشناسد. بیانصافی است كه بگوییم چرا صبوری باید حضور داشته باشد؟ علی بداههپرداز خوبی است و در بدهبستانها همراهت میآید.
شما هم با او همراه میشدید؟
جمشیدیفر: جاده خاكی هم بروی، علی با تو همراه میشود.
مسعودی: بگذارید یك مثال بزنم. وقتی پژمان جمشیدی، سریال پژمان را بازی كرد همه گفتند چرا او به این عرصه آمده است؟ اما او خودش را ثابت كرد.
جمشیدیفر: من الان با پژمان سر كاری هستم و به او گفتم حلالم كند.
مسعودی: پژمان آنقدر تلاش كرد، تئاتر بازی كرد و... تا به هدفش برسد. به حرف ناامیدكننده آدمها توجهی نداشت و الان یك سوپراستار شده است. نمیخواهم از خودم تعریف كنم، اما جزو كسانی بودم كه بارها به او زنگ زدم و سر سریال زیرخاكی هم تماس گرفتم و گفتم دمت گرم بازیگر خیلی خوبی هستی. معتقدم هیچكس جای هیچكس را نمیگیرد. آن بالایی وقتی بخواهد منِ بنده هیچكاره هستم. واقعا تشكر میكنم از همه كسانی كه باعث شدند این سریال به پخش برسد. میگویند مدعی خواست كه از بیخ كند ریشه ما، غافل از آنكه خدا هست در اندیشه ما. مثلا در مورد خود سریال خیلیها خواستند پخش نشود و تلاششان را هم كردند، اما آن بالایی وقتی بخواهد آدمهایی را سر راهت قرار میدهد تا كارت راه بیفتد. باید در این زمینه از علی فروغی، مدیر شبكه سه تشكر كنم كه واقعا پای كار من ایستاد. شاید دیگر با شبكه سه كار نكنم، پاچهخوار نیستم ولی وظیفه خودم میدانم اینها را بگویم. همچنین از مهدی آذرپندار، آقای كریمان، دكتر نجارزاده و مهران مهام ممنونم. به طور كلی میتوان گفت خدا برای پژمان جمشیدی، علی صبوری، فاطمه امینی، داریوش سلیمی، عباس جمشیدیفر و علی مشهدی خواست و امروز در اینجا هستیم. به من میگویند چه احساسی دارید كه فرصت كارگردانی در اختیار شما قرار گرفته است، من هم گفتم این فرصت باید 20 سال قبل در اختیار من قرار میگرفت. آن زمان خیلی تواناییام بیشتر بود. همین الان هم میگویم تلویزیون باید روی جوانها سرمایهگذاری كند. من علی مشهدی 48 ساله هستم. یك جوان كه فارغالتحصیل این رشته است و دانش بهروزی دارد را بیاورند تا از آیتمسازی شروع كند، مگر رضا عطاران و مجید صالحی از كجا شروع كردند؟ تلویزیون باید به جوانها بها دهد. آنها توقعی هم ندارند و درخواست دستمزد N میلیونی هم ندارند. آن جوان 27 - 26 ساله ده سال دیگر میشود اصغر فرهادی.
برگردیم به آخر خط. دو شخصیت اصلی این سریال آدمهای بیسوادی نیستند، اما گاه تصمیمهایی میگیرند كه متعلق به آدمی با بهره هوشی پایین است.
مسعودی: مثلا؟
مثلا همین تصمیم سوریه رفتن به نیت مهاجرت بعد از آن.
صبوری: خیلی منطقی است.
مسعودی: شجاعانه هم هست.
شاید این تصمیمشان شجاعانه باشد، اما عاقلانه نیست.
مسعودی: بله عاقلانه نیست، ولی رفیق من كه نمیخواهم اسمش را ببرم لیسانس و قهرمان ورزشی بود، به سوریه رفت و مدتی آنجا دستفروشی كرد تا بتواند به كانادا برود. تمام قصههایم الهامگرفته از ماجراهایی است كه در دوروبرم شنیدم. این راه به ذهن این دو شخصیت میرسد، چون راه دیگری پیدا نمیكنند. من خیلی به مسائل اجتماعی نقد دارم و در همین سریال مسائلی بیان میشود كه نقادانه است. جوان 27 ساله ما كه فوقلیسانس الكترونیك دارد چرا باید ماساژدهنده باشد؟ چرا جوانی كه مدیریت خوانده باید بیكار باشد؟
آقای جمشیدیفر شما به سوال قبلیمان درباره زوج هنری شدن با علی صبوری پاسخ ندادید. فكر میكنید كنار هم این مسیر را ادامه خواهید داد؟
جمشیدیفر: قطعا این اتفاق میافتد. فقط در تلویزیون ما نیست، بلكه در تمام دنیا كسانی مثل ادم سندلر و بن استیلر هستند.
صبوری: من عاشق عباسم! (میخندد) این تیم انشاءا... در سریهای بعدی سریال تكرار خواهد شد، چون علیآقا قول داده است ادامهاش را بسازد. در سریالهای دیگر دوست دارم كنار همدیگر باشیم، ولی این تیپی كه داریم قشنگتر است در همین سریال باشد نه جای دیگر.
جمشیدیفر: ممكن است در كار دیگر قدعلی را كوتاه كنیم و قد من را بلندتر! (میخندد)
از صحنههایی كه بازخورد زیادی در فضای مجازی داشت و بسیاری فكر میكردند شاید در آن از خط قرمزها گذشتید، آنجایی بود كه لباس زنانه پوشیدید. آقای مسعودی در این مورد واقعا خط قرمزی وجود دارد؟
مسعودی: نقد است دیگر و اگر ما نتوانیم اینها را نشان دهیم، پس كه میخواهد بگوید؟! این ربطی به خط قرمزها ندارد. این یك واقعیت در جامعه است و باید آن را نشان میدادیم.
جمشیدیفر: هر فضا خط قرمزی دارد كه ما آنها را میدانیم، اما گاهی خودمان بیشتر به آن دامن میزنیم. در واقع خودسانسوری میكنیم.
پس بخشی از این خط قرمزها ذهنی است.
جمشیدیفر: بیشترش ذهنی است. عین كرونا كه همه فكر میكنند میگیرند و واقعا هم میگیرند!
خانم امینی كودكان سالهاست شما را با شخصیتی كه كنار ململ دارید و به عنوان مجری میشناسند. به نظر میرسد بازیگری در چنین سریالهایی به باورپذیری كارتان برای بچهها خدشه وارد میكند.
امینی: من تقریبا هشت سال شخصیت گلی، یك دختر هشت ساله را بازی كردم تا اینكه یك شخصیت دیگر به اسم ننهنقلی وارد برنامه شد.
پس بچهها متوجه میشوند كه من دارم این شخصیتها را بازی میكنم. شبكه خیلی تاكید داشت كه من هیچ كار دیگری به جز برنامه كودك انجام ندهم سر بازی كردن این سریال همین توضیحات را دادم و پذیرفتند بازی كنم. به نظرم بچهها هم پذیرفتند فاطمه امینی بازیگر است و فقط مجری نیست. هیچوقت خودم را مجری ندیدم. از مدیرم، آقای سرشار تشكر میكنم. میدانم قلبا دوست ندارند من جای دیگر كار كنم، اما دوست دارم خواهش خواهرانه من را بشنوند و بگذارند همانگونه كه با كار كودك عشق میكنم، در سینماییها و سریالهای خوب هم حضور داشته باشم. خانه اول من آنجاست ولی لطفا اجازه بدهند كه مهمانی هم بروم.
خودتان را مجری نمیدانید، ولی به عنوان مجری برتر در جشنواره جامجم شناخته شدید.
امینی: این لطف خداوند بود، ولی من مجری - بازیگر هستم. به نظرم چاشنیهای بازیگری، بدن، بیان و... به مجری كمك میكند تا بهتر بتواند خود را نشان دهد.
پس از ابتدا دغدغهتان بازیگر شدن بوده، نه مجریگری.
امینی: بله. در تلویزیون هم سمتی كه برای من وجود دارد، مجری - بازیگر است.
الان با آخر خط تغییری در مسیر كاری شما ایجاد شد، دوست دارید ادامه داشته باشد یا به همان كار اجرا بازمیگردید؟
امینی: من دوست دارم بازی كنم. اتفاقا یكی از آرزوهایم این است كه كار تراژدی انجام دهم. در تئاتر این نقش را داشتم و از جشنواره فجر جایزه گرفتم. در طنز هم در جشنواره فجر جایزه گرفتم اما به خاطر حضور در برنامه كودك تلویزیون محكوم میشدم به اینكه دختربچه هستم و كار دیگر را نمیتواند انجام دهد.
این بهخاطر بردی است كه تلویزیون دارد.
امینی: بله ولی آقای مسعودی به من اعتماد كردند و این اتفاق برایم افتاد.
پس پیشنهاد كار تراژدی نداشتید؟
امینی: در سینما و تلویزیون خیر، اما در تئاتر داشتم.
آقای صبوری شما در كلیپهای اینستاگرامتان كارگردانی را تجربه كردید، علاقهمند هستید وارد حوزه كارگردانی كمدی شوید؟
صبوری: بله به فكرش هستم.
خروجیاش را چه زمانی خواهیم دید؟
صبوری: هر وقت خدا بخواهد.
برنامهریزی خودتان چگونه است؟
صبوری: باید زمانش پیش بیاید.
مسعودی: درست میگوید، من یك زمانی دوست داشتم قرارگاه مسكونی را خودم كارگردانی كنم اما این موقعیت را باید به آدم بدهند. فقط دست خودمان نیست. برای همین میگویم مدیران باید به جوانها فرصت دهند. نویسنده موقع نوشتن دارد در ذهنش تصویر میسازد، پس اگر این موقعیت را به او بدهند تا كارگردان شود خیلی نتیجه بهتری خواهد داشت. علاوهبر این كارگردانی باهوش است كه نویسنده فیلمنامهاش را كنار خود بنشاند و برای پلان به پلان كار با او مشورت كند.
آقای سیروس مقدم، سالها سریال ساخت اما زمانی موفق شد كه نویسندهاش را كنار خودش قرار دارد. هزینه كرد و خواست نویسندهاش در بازیگردانی هم كمك كند. سعید آقاخانی، سعید نعمتا... و حالا محسن تنابنده را با خودش همراه كرد. باید این فرصت را به علی صبوری بدهند. به نظرم او باید یكی دو سال دیگر بازی كند تا با فضای تلویزیون آشنا شود، بعد متنی به او بدهند تا كارگردانی كند. چرا كه نه؟!
شما متن میدهید تا ایشان كارگردانی كند؟
مسعودی: اگر زنده باشم حتما، چون كمدی را خوب میفهمد.
قرار است فصل دوم آخر خط ساخته شود؟
مسعودی: انشاءا.... من كه خیلی دوست دارم.
یعنی پایان سریال را باز میگذارید؟
مسعودی: اگر ببندیم هم میشود به بهانهای بازش كرد.
مظلومیت مدافعان حرم را به تصویر كشیدم
مسعودی در پاسخ به این سوال كه چطور شد تصمیم گرفتید، بخشهایی از قصه را به مدافعان حرم ارتباط بدهید، توضیح میدهد: تعداد رفقای من كه مدافع حرم هستند، كم نیست. اتفاقا خیلی با هم رفیق هستیم و در این باره حرف میزنیم. به یاد دارم چهار سال پیش، یكی از دوستان مدافع حرمم به نام مهدی با من تماس گرفت و گفت علی قرار است پیكر یكی از همرزمهایمان به نام شهید حسین محرابی را بیاورند. در ادامه تاكید كرد كه شهید محرابی خیلی كارهایم را دوست داشت بهویژه استندآپكمدینهای برنامه خندوانه را. او میگفت شهید محرابی با علاقه كارهایم را دنبال میكرد و بعد عنوان كرد كه ایكاش میشد سریالی درباره مدافعان حرم بسازم و در آن به مظلومیت آنها اشاره كنم. متاسفانه برخی فكر میكنند درآمدهای ماهانه آنها بالاست. در حالی كه این طور نیست. وی ادامه میدهد: همان شب بعد از تماس مهدی، برای مراسم تشییع پیكر شهید حسین محرابی رفتم و بسیار هم متاثر شدم. همانجا با خودم عهد كردم كه حتما به خاطر شهید حسین محرابی هم شده باید در قالب یك سریال به مظلومیت مدافعان حرم بپردازم. به همین دلیل بخشی از قصه سریال آخر خط را به این موضوع اختصاص دادم. تجربه این بخش از كار برای خودم شخصا خیلی خوب و لذتبخش بود. خیلی از بچههایی كه ما را برای ضبط این بخشها كمك كرده بودند از جمله سپاه فاطمیون، خودشان تجربه چندین ماه نبرد در سوریه را داشتند و من هم از تجربه آنها استفاده كردم.
تاب نقدهای مغرضانه را ندارم!
علی صبوری در پاسخ به این سوال كه از بازخوردهای منفی ناراحت نمیشوید؟ عنوان میكند: تاب نقدهای مغرضانه را ندارم، ولی اگر نقد سازنده باشد، ایرادی ندارد. اما وقتی كسی تیتر میزند كه سیما، شاخ نمیخواهد؛ مشخص است كه میخواهد نگاه مغرضانه داشته باشد. در حالی كه از زمانی كه سریال پخش شده بازیگران بنام از من تعریف كردهاند. شاید قبلش كمی گارد گرفته بودند اما بعد از دیدن كارم این نظر را نداشتند.
وی درباره اینكه آیا هر فردی كه در استندآپ كمدی موفق باشد، میتواند بازیگر خوبی هم باشد؟ میگوید: علی مسعودی برای انتخاب من ریسك كرده بود. چون دلیل نمیشود هركس استندآپ كمدین موفقی باشد، بازیگر خوبی هم خواهد بود. اما خدا را شكر میكنم كه رامبد جوان و علی مسعودی موقعیت دیده شدن را در اختیارم گذاشتند و به من بها دادند. آنها باعث شدند مسیر زندگیام تغییر كند. برخی از بازیگران مانند كوین هارت هستند یعنی بهترین استندآپ كمدیاند و در كنارش بهترین بازیگر سریالهای كمدی. عشق من كمدی است و تمام تلاشم را میكنم.
بازی در چله زمستان با لباس تابستانی
داریوش سلیمی، بازیگر درباره علاقهمندی مردم به حرفه بازیگری میگوید: 99 درصد مردم علاقهمند به بازیگری و شهرت هستند، اما نمیدانند این مسیر چقدر هم دشوار است. من كه اینجا نشستهام، پوست انداختهام تا به این نقطه رسیدم. به یاد دارم برخی از صحنههای این سریال را ما در چله زمستان ضبط میكردیم اما باید لباس تابستانی میپوشیدیم، چون برخی صحنهها از قبل گرفته شده بود. نكته جالب این بود كه باید در حیاط مینشستیم و در سرما هندوانه میخوردیم. دندانهایم به هم میخورد و قندیل میبستم، اما هر چقدر تكرار صحنه میشد، بیآنكه خم به ابرو بیاورم، انجام میدادم. پس نباید بگوییم كه چرا امثال صبوریها، نوید محمدزادهها و... آمدهاند. علی صبوری پیشینه تئاتری دارد و این طور نبوده كه از كوچه و خیابان پیدایش شود.
نقد اجتماعی نه شخصی
جمشیدیفر، درباره جنس نقد در آثار علی مسعودی بیان كرد: به نظر من یكی از خوبیهایی كه علی مسعودی دارد این است كه نقدی به افراد خاصی در اجتماع وارد نمیكند. بر خلاف بسیاری از كمدینها به هیچ شغلی بند نمیكند. نوع نوشتناش فرق میكند. نگاه اجتماعی دارد و درباره مشكلاتی كه در جامعه وجود دارد نقد میكند. در همین سریال اوایل ماساژورها ناراحت شده بودند، من با آنها صحبت كردم و گفتم چرا نمیگویید آخر خط ماساژوری را معرفی میكند. چرا دقت نمیكنید علی مسعودی دارد آدمهایی با تفكر قدیمی كه ماساژورهای متخصص را دلاك میخوانند، نقد میكند. این نوع نوشتن علی در سریال سه در چهار كه زمان خودش پربیننده بود، هم دیده میشود. نگاهش به اجتماع است، نه به فرد خاصی.
چهرههای جوان و با استعداد در تلویزیون معرفی شوند
علی مسعودی، نویسنده و كارگردان سریال آخر خط، در پاسخ به این سوال كه اگر الان كارگردانی، یك نقش خیلی خاص و تك به شما پیشنهاد شود، حاضر هستید بازیگر جوانی را به جای خودتان معرفی كنید و از یك دستمزد بالا عبور كنید؟ میگوید: شاید باورتان نشود، اما خودم سریالی نوشتم و از ابتدا برای نقش به خودم فكر كردم، اما یك روز با یكی از دوستان بازیگر داشتم حرف میزدم كه احساس كردم او برای ایفای نقش بهتر از من است، به همین دلیل به او پیشنهاد دادم. در سریال آخر خط هم تلاش كردم سراغ بازیگرانی بروم كه تئاتری هستند و كمتر جلو دوربین رفته باشند. چون وظیفه ما، معرفی چهرههای جوان و بااستعداد به تلویزیون است.
وی در ادامه درباره اینكه آیا انتخاب چهرههایی كه مشهور نیستند، برای كارگردان همراه با ریسك نخواهد بود؟ توضیح میدهد: به نظرم ریسك نیست. اگر فیلمنامه قوی باشد، ریسك نكردهایم. معضل فیلمنامه است. تمام بازیگرانی كه مطرح شدند به واسطه فیلمنامههای خوب بوده كه به شهرت رسیدند. برایتان مثال میزنم. در سریال زیر آسمان شهر یک متن قوی بود و همه بازیگران دیده شدند، اما متن زیر آسمان شهر 3 ضعیف بود، حتی حضور اكبر عبدی، زندهیاد رضا ژیان، حسن پورشیرازی و رامین پرچمی كه در آن مقطع، جزو جوانان چهره در عرصه بازیگری بود، نتوانستند باعث رونق فصل سوم سریال شوند.
-
پرسپولیس به ماشین گلزنی نیاز دارد
-
دغدغه هویت نوجوانهای مهاجر
-
بازار 20 میلیارد دلاری عراق
-
«برویم به خویشیار، پیغذایی بخوریم!»
-
تقدیم به «اخوانِ» روحا...رجایی
-
رسم هابیلكشی
-
نباید مظلوم باشیم
-
این « آخـــــــــــر خط» نیست
-
اتـــحاد عــلیه تــحریم
-
ازدواج آسان منتظر تصمیم مسؤولان
-
در مسیر تجارت 20 میلیارد دلاری
-
ضربهای در شان حاجقاسم
-
هر چه هست از مدد رونق این كانون است!
-
زبان بدن
-
پیامهایی برای سردبیر جهادی جامجم