برای شناختنم با من بدو

گفت‌وگو با سجاد سالاروند درباره موفقیت‌هایش در دوران معلولیت

برای شناختنم با من بدو

بعضی‌ها به دنیا می‌آیند تا برنده باشند، اصلا هم شرایط برایشان اهمیتی ندارد. این‌جور آدم‌ها بیشتر از این‌که به عوامل بیرونی تکیه کنند روی توانمندی‌های خودشان حساب باز کرده و روز به روز آنها را گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌کنند. آنها بر این باورند که شاید نتوانند دنیای بیرون را کنترل یا تغییر دهند اما خودشان را می‌توانند در مسیر رشد و موفقیت قرار دهند حتی اگر معلول جسمی باشند و در جامعه‌ای زندگی کنند که معلولیت واقعا محدودیت است و حتی شرایط زندگی عادی راحت نیست چه برسد به این‌که آنها تصمیم بگیرند به فردی فوق موفق تبدیل شوند. امروزه به این آدم‌ها «ابرانسان» می‌گویند و دیروز، روز جهانی ابرانسان‌ها بود. آدم‌های معلولی که آنچنان به قله‌های موفقیت دست پیدا می‌کنند که همه را شگفت‌زده می‌کنند. سجاد سالاروند یکی از این آدم‌هاست. متولد سال 61 در دورود لرستان. کوهنورد بوده که در یک تصادف هر دو پایش از زانو را از دست می‌دهد، اما او با پای مصنوعی و پروتز به یکی از قهرمانان دوومیدانی، صخره‌نوردی و کوهنوردی تبدیل می‌شود و اکنون تنها خلبان پاراگلایدر ایرانی است که با دو پای مصنوعی پرواز می‌کند. با او هم‌صحبت شدم تا از مسیری که طی می‌کند برایمان بگوید.

گویا آن‌قدر عاشق ماجراجویی و رقابت هستید که هیچ مانعی حتی معلولیت نمی‌تواند شما را متوقف کند؟
از بچگی عاشق هیجان بودم و کارهایی می‌کردم که آدرنالین خونم بالا برود. ریسک‌پذیر بودم و دوست داشتم به همه آرزوها و رویاهایم برسم. ریسک‌پذیری و شجاعت باعث می‌شود هیچ مانعی متوقفت نکند. در دوره کرونا که بسیاری از ورزش‌ها متوقف شد من در رشته پاراگلاید‌ر فعالیتم را آغاز کردم و خیلی زود توانستم به این رشته مسلط شوم. عاشق گردش آدرنالین در خونم هستم وقتی در ارتفاع اوج می‌گیرم. وقتی از کوه و صخره بالا می‌روم و به اوج قله می‌رسم چنان هیجان‌زده می‌شوم که دوست دارم همه قله‌های بلند دنیا را فتح کنم.
موج آدرنالین و گردش آن در خون، برخی مثل شما را تبدیل به قهرمان می‌کند و برخی را هم به کارهای حاشیه‌ای و گاهی خلاف می‌کشاند. چگونه می‌توان هیجان را در مسیر درست مدیریت کرد؟
خیلی باید حواسمان به آدم‌های آدرنالینی باشد. یکی از آنها می‌شود، قهرمان اتومبیلرانی چون هیجان و استعداد و خواسته‌اش در مسیر درست هدایت می‌شود و یکی می‌شود بدترین راننده‌ای که تصور می‌کند کوچه و خیابان و بزرگراه‌ها جای سرعت و لایی کشیدن است. او همان آدم هیجانی است که تبدیل می‌شود به راننده بی‌احتیاطی که گاهی تصادفات وحشتناکی را هم رقم می‌زند، مثل همان راننده‌ای که با من تصادف کرد و باعث شد هر دو پایم را از دست بدهم. خانواده خیلی موثرند در شناسایی بچه‌های آدرنالینی و هیجانی. بعضی به آن می‌گویند کشف استعداد.بچه‌هایی سرشار از هیجان و از همان نگاه اول می‌توان فهمید که اگر درست راهنمایی شوند، می‌توانند مثلا وارد مسابقات رانندگی شوند یا مسابقات ورزشی دیگر که به هیجان و ریسک‌پذیری نیاز دارد، اما اگر این کودکان شناسایی نشوند یا زیر عنوان‌هایی مانند بیش‌فعال قرار گیرند و با دارو آرام شوند، عمر و استعدادشان هدر می‌رود یا به مسیر اشتباه می‌افتد. شناسایی استعداد و توانمندی بچه‌ها هم در خانه و هم در مدرسه و باشگاه‌های ورزشی خیلی مهم است که متاسفانه در کشور ما این موضوع زیاد جدی گرفته نمی‌شود.
ریسک‌پذیری و قهرمان شدن به انگیزه‌های شخصی هم بستگی دارد؟
دقیقا! برخی از من می‌پرسند، چطوری این‌همه انگیزه پیدا کرده‌ای؟ این سؤال مرا متعجب می‌کند. انگیزه به صورت ژنتیک منتقل نمی‌شود. رویاپردازی و رسیدن به خواسته‌ها ایجاد انگیزه می‌کند. این‌که از کودکی رویاهای بزرگی داشته باشی و تلاش کنی آنها را از دنیای خیال به دنیای واقعی بیاوری. به این می‌گویند انگیزه. خانم انوشه انصاری وقتی بچه بود به پدر و مادرش گفته بود یک روز من به فضا می‌روم. آن روز کسی این حرف و رویای او را جدی نگرفت، اما خانم انصاری به فضا رفت. انگیزه به خودی خود وجود ندارد. اول باید رویا داشته باشی بعد اقدام کنی، شروع که کنی نتیجه تلاشت را که ببینی کم‌کم انگیزه در تو قوی می‌شود.
 در این مسیر انضباط شخصی کجا قرار دارد؟
یکی از مهم‌ترین راه‌های پیش‌برنده، انضباط شخصی و سخت‌گرفتن به خودت است. مساله این است که عموم مردم معمولا آدم‌های موفق را زمانی می‌بینند که او روی سکو ایستاده و مدال گرفته. وقتی قهرمان می‌شود، همه او را می‌بینند، اما مسیر او را نگاه نمی‌کنند؛ راهی که با همه فرازوفرود طی کرده، بارها زمین خورده، شرایط مالی بسیار بد را تجربه کرده اما ناامید نشده و به راهش ادامه داده. اگر می‌خواهید ریشه انگیزه‌های افراد موفق را پیدا کنید، اگر می‌خواهید بدانید یک قهرمان چگونه به سکوی قهرمانی رسیده باید مسافتی را با او بدوید تا ببینید او چه مسیری را و چگونه طی کرده است. من برای رسیدن به رویاهایم چشم‌هایم را به روی بیشتر دلخوشی‌ها و خوشگذرانی‌های روزانه بسته‌ام. شب‌ها ساعت 10 باید بخوابم تا بتوانم صبح زود بیدار شوم. نمی‌توانم صبح‌ها تا دیروقت بخوابم چون زمانم را از دست می‌دهم. زمان گرانبهاترین نعمتی است که خدا به ما داده و باید قدر آن را بدانیم و برای تک‌تک لحظه‌هایش برنامه‌ریزی کنیم. زمانی که من تمرین‌هایم را شروع کرده بودم همزمان سرکار هم می‌رفتم. ساک باشگاهم را کنار در می‌گذاشتم، از سرکار که می‌آمدم هرچند خیلی خسته بودم اما ساک را که می‌دیدم به خودم می‌گفتم باید بروم باشگاه و تمرین کنم.
پس می‌توان به آنهایی که تصور می‌کنند زندگی ساده است و به‌راحتی می‌توان به قهرمانی در هر رشته‌  و خواسته‌ای رسید، گفت شرایط زندگی بسیار سخت است؟
بله. آنهایی که در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسند که یک هفته‌ای پولدار شوید یا 10 روزه لاغر شوید و... یک عده کلاش و دزد هستند. هیچ راه موفقیتی یک‌شبه و یک‌ماه و یک‌ساله به دست نمی‌آید. اینها فقط طمع انسان‌های ساده را قلقلک داده و آنها را راحت‌طلبی عادت می‌دهند و زمانی که آن افراد به وعده‌هایی که به آنها داده شده، نمی‌رسند از کل زندگی ناامید می‌شوند و با نگاهی بدبینانه درجا‌می‌زنند. باید آهسته و پیوسته و با برنامه پیش رفت و باید بدانی قرار است به کجا برسی و نقشه راه لازم داری. وقتی نقشه داشته باشی و اقدام و حرکت را شروع کنی، پله‌پله موفق می‌شوی و همین در تو ایجاد انگیزه می‌کند. برای قهرمان کشوری شدن، اول باید از قهرمان شدن در محله و شهر و استان شروع کرد تا وارد مرحله کشوری شد و بعد برای قهرمانی جهان برنامه‌ریزی کرد. همه چیز برنامه می‌خواهد و پشتکار و انگیزه و موفقیت به دنبال اینها می‌آید.

تنهایی دونده دوی سرعت
این روزها خودم را برای شرکت در مسابقات دوومیدانی پاراآسیایی آماده می‌کنم و بعد برای پارآلمپیک، در رده دوومیدانی سرعت. در ایران رقیب ندارم اما در آسیا و اروپا چند رقیب دارم. این را هم بگویم که پروتزهایی که برای دویدن برای مسابقات سرعت نیاز دارم باید از خارج وارد می‌شد که بسیار گران بود اما یک شرکت دانش‌بنیان داخلی مشابه آنها را برایم ساخت که همین‌جا باید از آقای مهندس مقاره‌عابد تشکر کنم. این را هم بگویم که 14 ماه بعد از تصادف، قله دماوند را در یک‌ونیم روز صعود کردم. سومین کوهنورد حرفه‌ای معلول جهانم و عضو خانواده رکورداران ایران هستم. بعد از بالارفتن از برج میلاد در مسابقات پله‌نوردی که مدال طلای این مسابقات را دریافت کردم به قله آرارات (بام ترکیه) هم صعود کردم و تنها فرد معلول جهانم که این‌کار را انجام داده‌ام. در جشنواره جهانی سنگ‌نوردی شرکت کردم و هفتصد متر دیواره را بالا رفتم. همه قله‌های بلند کشورمان را هم صعود کرده‌ام و...