دنیایی که به کام آمریکا نشد!

19 سال پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001، جهان چه تغییری کرده است؟

دنیایی که به کام آمریکا نشد!

نوزدهمین سالگرد وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی و انهدام برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک فرارسیده‌است. با گذشت نزدیک به دو دهه از این حادثه، ابهامات زیادی در این خصوص باقی‌مانده‌است. در سالروز حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، همچنان مقامات دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در قبال این حادثه سکوت کرده و از افشای ابعاد پشت پرده و پنهانی آن اجتناب می‌کنند. به عبارت بهتر، ۱۱ سپتامبر، بیش از آن‌که یک حادثه یا فاجعه در حوزه امنیت داخلی آمریکا محسوب شود، به یک خط قرمز امنیتی در این کشور تبدیل شده است. فارغ از ابهاماتی که در خصوص این حادثه و مصدر و عوامل وقوع آن وجود دارد، ترسیم جهان پس از 11 سپتامبر می‌تواند مخاطبان را در درک ماهیت این پدیده یاری کند:

 اشغال افغانستان  و سقوط حکومت طالبان
نخستین اقدام عملیاتی و فوری آمریکا پس از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001، متهم ساختن طالبان و القاعده در خصوص این حادثه و اعلام فرمان حمله به افغانستان و اشغال این کشور بود. فرمان حمله به افغانستان در ۷‌اکتبر ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی عملیات طولانی آزادی (Operation Enduring Freedom) صادر شد. هدف اعلامی آمریکا از این جنگ، مبارزه با القاعده بود. القاعده‌ای که بنا بر اذعان زبیگنیو برژینسکی در طول دوران جنگ افغانستان و شوروی سابق و توسط آمریکا ایجاد شده بود تا مانع از تسلط روس‌ها بر افغانستان و شبه‌قاره هند شود. در هر حال، کمتر از یک ماه بعد از حمله آمریکا، رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن، حامد کرزای به قدرت رسید و در انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد. این جنگ اولیه، به‌تنهایی ده‌ها هزار تلفات مستقیم غیرنظامی برجا گذاشت. اکنون آمریکا و حتی گروه‌های افغان، مشغول مذاکره با طالبان برای بازگشت این گروه به معادلات سیاسی افغانستان هستند. فراتر از آن، حاصل حضور بلندمدت آمریکا و دیگر اعضای ناتو در افغانستان، تشدید بحران‌های امنیتی، اجتماعی و سیاسی در این کشور بوده است. اکثر شهروندان آمریکایی در نظرسنجی‌هایی که به‌صورت خاص از سال 2006 میلادی تاکنون منتشر شده است، حضور نیروهای کشورشان در افغانستان را بی‌فایده و پرهزینه ارزیابی کرده‌اند.
 اشغال عراق و پایان تاریخ‌مصرف صدام برای آمریکا
دومین اقدام آمریکا پس از وقوع حادثه 11سپتامبر، حمله به عراق و اشغال این کشور بود. جورج واکر بوش سعی کرد با هدف مشروع نشان‌دادن جنگ عراق (از بعد قوانین بین‌المللی)، رژیم صدام (که تا قبل از آن مورد حمایت کامل آمریکا در منطقه بود) را در خصوص رابطه با القاعده متهم کند. دومین توجیه بوش، تلاش برای نابود کردن سلاح‌های کشتارجمعی عراق بود. درحالی‌که هانس بلیکس، محمد البرادعی و دیگر مقامات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اکثر ادعاهای بوش در خصوص وجود سلاح‌های غیر متعارف و کشتار جمعی در عراق را غیر مستند خواندند، اما بوش با تکیه بر دکترین خودساخته مبارزه نامحدود با تروریسم و همراه‌سازی افکارعمومی آمریکا از طریق تبلیغات گسترده، دستور حمله به عراق را در ماه مارس 2003 میلادی (27 اسفند 1381) صادر کرد. نیروهای اصلی حمله‌کننده به عراق شامل ارتش‌های آمریکا، انگلیس و لهستان بودند ولی ۲۹ کشور دیگر ازجمله ژاپن، کره‌جنوبی، ایتالیا، اسپانیا و ... با فرستادن بخشی از نیروهای نظامی و لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف، در اشغال عراق نقش داشتند. همچنین برخی شرکت‌های پیمانکار تامین نیروی نظامی و امنیتی، با فرستادن ده‌ها هزار نفر از نیروهای خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف بودند، اداره بخش‌های وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق ازجمله چاه‌ها و مراکز پالایش نفت را بر عهده داشتند. امروز با گذشت بیش از 17 سال از اشغال عراق، شاهد اقبال شهروندان عراقی به گروه‌های مقاومت و فراتر از آن، درخواست اکثریت اکثر شهروندان عراقی در خصوص خروج اشغالگران آمریکایی از خاک این کشور هستیم.
 پروژه‌هایی که اجرایی نشدند
پس از حمله به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور، جورج واکر بوش، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا و حلقه نومحافظه‌کاران اطراف او مانند جان بولتون، ریچارد پرل و پل ولفوویتس تلاش کردند تا جنگ در دیگر نقاط دنیا را نیز به بهانه مبارزه با تروریسم کلید بزنند. قبل از اشغال عراق، جورج بوش از کشورهای عراق، ایران، کره‌شمالی و کوبا به عنوان اعضای محور شرارت نام برده بود. حتی جان بولتون در سال 2002 میلادی در سخنرانی خود، از سه کشور کوبا، لیبی و سوریه نیز به‌عنوان اعضای جدید محور شرارت نام برد.
 با همه این اوصاف، دولت بوش برخلاف آنچه تصور می‌کرد، در هدایت و مدیریت تحولات دوران پسا طالبان در افغانستان و پسا صدام در عراق، آن‌هم مطابق اهداف سلطه طلبانه آمریکا ناکام ماند. پس از مدتی کوتاه، اعتراض‌ها در خصوص اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا از سوی شهروندان این دو کشور آغاز شد. حتی پیروزی دوباره بوش در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 نیز نتوانست منجر به تکمیل پازل خونین وی در منطقه غرب آسیا، آمریکای لاتین و شرق آسیا شود. فراتر از آن، افکار عمومی آمریکا که تحت تأثیر نمایش‌های تبلیغاتی و هیجانی دولت بوش پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 قرارگرفته بود، پس از اشغال افغانستان و عراق، متوجه نگاه ابزاری نومحافظه کاران در قبال این حادثه شدند. همین مسأله باعث شد تا جمهوریخواهان در انتخابات میاندوره‌ای کنگره در سال 2006 و درحالی‌که بوش هنوز در کاخ سفید حضور داشت، رقابت را به دموکرات‌ها واگذار کنند.
 بازتولید تروریسم تکفیری  از سوی آمریکا
پس از پیروزی باراک اوباما در سال 2008، او نیز به‌مانند بوش همتای قبلی خود، از خاورمیانه جدید سخن گفت و به‌رغم انتقاد خود به بوش در مبارزات انتخاباتی بابت اشغال افغانستان و عراق، دقیقاً همان مسیر نومحافظه کاران را در غرب آسیا و شبه‌قاره هند ادامه داد.
تحولات بیداری اسلامی در سال 2011 ، شوک سختی به مقامات آمریکایی وارد ساخت. سقوط حکومت‌های بن علی در تونس، مبارک در مصر و معمر قذافی در لیبی( که نماد تسلیم هسته‌ای در برابر آمریکا محسوب می‌شد )نه‌تنها به معنای اعلام رسمی شکست طرح خاورمیانه جدید بود،بلکه معنایی جز انزوای واشنگتن در منطقه غرب آسیا نداشت. در چنین شرایطی اوباما و همراهانش، تصمیم به تأسیس گروه تروریستی داعش گرفتند. گروهی که بتواند عامل بر هم زننده دائمی ثبات و امنیت منطقه و توجیه‌کننده حضور دائمی آمریکا در شبه‌قاره هند و غرب آسیا باشد. داعش در سال 2013 توسط آمریکا تأسیس و اعضای آن با پشتیبانی غیر آشکار سعودی‌ها و اماراتی‌ها وارد منطقه شدند.سرعت پمپاژ تروریست‌ها به سوریه و عراق به‌اندازه‌ای زیاد بود که در مدتی اندک، ده‌ها هزار تروریست تکفیری از ملت‌های گوناگون در آن کشورها حضور پیداکرده و به کشتار وحشیانه مردم بی‌گناه پرداختند.
 محور مقاومت چگونه عزای آمریکا را رقم زد؟
بازتولید تروریسم تکفیری از سوی آمریکا، آن‌هم به صورتی کاملاً گسترده و هدفمند، امید مشترک دموکرات‌ها و جمهوریخواهان جهت احیای خاورمیانه جدید را دوچندان ساخت. بااین‌حال، حضور جبهه مقاومت درصحنه مبارزه با داعش و سقوط خلافت داعش در عراق و سوریه، این رویای وقیحانه آمریکایی را به شکستی واقعی و تمام‌عیار تبدیل کرد. آمریکا که روی حضور بلندمدت داعش در جهان اسلام و ایجاد ناامنی و کشتار در این محدوده حسابی ویژه بازکرده بود، با خلافت ساقط‌شده داعش در سال 2018 روبه‌رو شد.
رویکرد مشترک هر سه دولت بوش، اوباما و ترامپ جملگی نسبت به انهدام جهان اسلام از طریق ایجاد بحران‌های مزمن امنیتی بوده است. در دوران ترامپ و پس از سقوط خلافت داعش، نیروهای آمریکایی استراتژی بازتولید تروریسم تکفیری را در عراق و سوریه از سر گرفته و تأمین تجهیزات و آموزش نظامی و عملیاتی این گروه‌ها را نیز در دستور کار قرار داده‌اند. هلی برد بقایای داعش به‌سوی مناطق مرزی سوریه و عراق، مدت‌هاست توسط نیروهای آمریکایی مستقر در این دو کشور ادامه دارد. حضور نیروهای آمریکایی در منطقه مرزی سوریه و عراق به‌صورت کاملاً محاسبه‌شده و هدفمند صورت گرفته است.ازآنجاکه واشنگتن تزریق تنش‌های مزمن امنیتی در عراق و سوریه را به‌مثابه یک استراتژی کلان در دستور کار قرار داده است.نکته بسیار قابل‌تأمل دیگر این‌که جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور سابق آمریکا و نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020، اصلی‌ترین نظریه‌پرداز تئوری خطرناک تجزیه عراق محسوب می‌شود. تجزیه عراق و دیگر کشورهای منطقه، یک استراتژی و مؤلفه راهبردی ثابت در حوزه سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود. ازاین‌رو حتی در صورت شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بایدن چهارمین رئیس‌جمهور پی‌درپی آمریکاست که نقشه خاورمیانه جدید و تجزیه‌شده را هرروز در کاخ سفید مرور خواهد کرد.


سازمان سیا در خصوص 11 سپتامبر نشانی غلط می‌دهد
استفان لندمن، تحلیلگر آمریکایی در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: سازمان سیا و دیگر نهادهای امنیتی آمریکا در خصوص حادثه 11 سپتامبر 2001 نشانی غلطی را به جامعه آمریکا و همه دنیا مخابره کرده‌اند. آنها حتی از افشای نام عربستان سعودی به‌عنوان متهم و عامل این ماجرا ( انهدام برج‌های دوقلوی تجارت جهانی) اجتناب کرده‌اند تا این موضوع تأثیری روی روابط واشنگتن-ریاض نگذارد. فراتر از آن، بر همگان مسجل است که سعودی‌ها در حادثه 11 سپتامبر بی‌گدار به آب نزده‌اند. به نظر می‌رسد سازمان سیا این حادثه را طراحی کرد تا بتواند از آن به‌عنوان بهانه‌ای برای رقم زدن جنگ‌های امپریالیستی در جهان استفاده کند. جنگ‌هایی که ما نمونه‌های آنها را در عراق و افغانستان مشاهده کردیم.
لندمن در این خصوص می‌افزاید:  بدیهی است که در این نقشه آمریکا، جایی برای سعودی‌ها نیز تعبیه‌شده باشد. درهرحال عربستان عامل و متحد آمریکا محسوب می‌شود و در سال 2001 نیز این کشور، نقش‌آفرینی خاص خود را در این ماجرا ( 11 سپتامبر) داشته است.یکی از اصلی‌ترین دلایل کتمان نقش عربستان در حادثه 11 سپتامبر توسط نهادهای امنیتی آمریکا، همین مساله است.