از آنها پرسیدم «کجا داریم میریم»؟ گفتند گروهی را در خانه‌ای دستگیر کرده‌ایم. به آنجا خواهیم رفت تا شما را با آنها رو در رو کنیم. متوجه شدم که یکی از این افراد نادر است، فردی که برای ما کار می‌کرد. متهمان به من گفتند که زندگی نادر را به‌هم ریختی که من گفتم مگر چه کاری انجام دادم که زندگی وی به هم ریخته است؟مرد ربوده‌شده بیان کرد: سپس متوجه شدم که منشی‌ای برای من کار می‌کرده و حدود یک سال با نادر در ارتباط بوده، آنها ازدواج کرده‌اند و بعد از یکدیگر جدا شده‌اند که او، من را باعث و بانی این ماجرا می‌دانست. برای انتقال پول به بانک رفتیم و گفتیم چهار میلیارد برای خرید خانه می‌خواهیم که رئیس بانک سند خانه را خواست و نتوانستیم پول را انتقال دهیم. قرار شد تا در تهران به آنها پول بدهم، زمانی که به تهران‌ آمدم ۳۵ ساعت بود که هیچ غذایی نخورده و به‌درستی نخوابیده بودم. تمام این مدت من را زجرکش کردند.