نبوغ آهنگین

نبوغ آهنگین

لودویگ ون بتهوون، آهنگسازی نابغه و هنرمندی جهانی است. کمتر کسی را می‌توان یافت که حداقل یکی از آثار او را یک‌بار در طول زندگی‌‌اش نشنیده باشد. بتهوون موسیقیدان و آهنگسازی اهل آلمان بود. او نقشی مهم در انتقال بین دوره‌های کلاسیک و رمانتیک در موسیقی غرب دارد و یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان اروپایی به حساب می‌آید. زندگی حرفه‌ای او معمولا به دوره‌های «اولیه»، «میانی» و «پایانی» تقسیم می‌شود. او در طول زندگی خود آثار بسیاری آفرید که 9سمفونی، پنج کنسرتوی پیانو، یک کنسرتوی ویولن، 32سونات پیانو، 16کوارتت زهی، دو مس و اپرای فیدلیو از آن جمله‌اند.

بتهوون در بیش از دو قرن گذشته همواره از جانب دوستداران موسیقی مورد ستایش قرار گرفته و منبع الهام بسیاری از موسیقیدانان و آهنگسازان پس از خود بوده‌است. با این همه بد نیست بدانید چنین نابغه مشهوری در طول حیاتش نه تنها آنچنان که باید خوشبخت نبوده بلکه از نخستین روزهای حیاتش تا واپسین آنها دردها و رنج‌های عمیقی را متحمل شده‌است.  به عنوان مثال بتهوون در 11سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و در حالی که پدرش قادر به تامین مخارج خانواده نبود در 14سالگی نان‌آور خانواده شد. در اینجا به بخش‌هایی از زندگی بتهوون می‌پردازیم که شاید کمتر به آن پرداخته شده‌است:

کودکی سخت همراه با شکنجه
پدر بتهوون، یوهان خواننده تنور بود اما به وحشی بودن، الکلی بودن و متوسط بودن در اجرای موسیقی شهرت داشت. یوهان خیلی زود متوجه شد پسرش استعداد موسیقی دارد و می‌خواست او را به یک موتزارت جدید تبدیل کند و به عنوان یک کودک نابغه از او درآمدزایی کند. یوهان پسرش را مجبور کرد شبانه‌روز تمرین کند تا به همان سطح نبوغ برسد. روش تعلیم بتهوون که از پنج سالگی‌اش شروع شد، از همان ابتدا سخت و شدید بود و اغلب او را به گریه می‌انداخت. دخالت و بی‌خوابی‌های استادش فایفر، باعث می‌شد در اواخر شب جلسات نامنظمی برگزار کند و بتهوون کوچک از تختخوابش به طرف ساز کشیده می‌شد. اما تحصیلات خشونت‌آمیز و مستبدانه پدرش معجزه مورد انتظار را ایجاد نکرد.

 ناکام در عشق
بتهوون دارای روحیه‌ای جدا از روابط غیراخلاقی بود و از افکار ناروا و به ‌دور از نزاکت بیزاری می‌جست و عشق را به صورت پایان‌ناپذیری مقدس می‌شمرد. آنتون شیندلر، دوست نزدیک بتهوون می‌نویسد: «او سراسر عمرش را به پاکی و عفافی دوشیزه‌وار گذراند و هرگز ضعف نفس‌نداشت.» 
بتهوون چند بار عاشق شد اما در همگی ناکام ماند. تمام معشوقه‌های بتهوون زنانی از طبقه اشراف بودند و در آن زمان امکان ازدواج بین دو طبقه عامی و اشرف‌زاده عملا غیرممکن بود. حتی یک‌بار هم نامزد کرد اما اختلاف طبقاتی یا فقر مالی بتهوون مانع ازدواجش شد. بتهوون در نامه‌ای نوشته:« شاید ازدواج بتواند مرا خوشبخت سازد. بدبختانه او از طبقه من نیست و در این صورت ازدواج برایم ناممکن‌است.»

عاشق طبیعت
بتهوون برای اصحاب قدرت، مقامات اجتماعی و قوانین دربار ارزشی قائل نمی‌شد و بیشتر اوقات با خویشاوندان و مردم نزاع و با آنان به تلخی برخورد می‌کرد. در مقابل اما عاشق طبیعت بود و بخش زیادی از وقت خود را در پیاده‌روی در طبیعت می‌گذراند. او غالبا وین را برای کار در مناطق روستایی ترک‌می‌کرد. 
بتهوون آرامش خود را فقط در طبیعت می‌جست. چارلز نیات، موسیقیدان بریتانیایی که سال ۱۸۱۵ با بتهوون آشنا شده بود، می‌نویسد: «هیچ‌کس را ندیده‌است که همچون او عاشق طبیعت باشد و گل‌ها و ابرها را دوست بدارد، مثل این‌که در طبیعت زندگی می‌کرد.» بتهوون در جایی نوشته: «در این دنیا هیچ‌کس نیست که به اندازه من ییلاق را دوست بدارد، هر درخت به اندازه یک انسان برایم عزیز و دوست‌داشتنی‌است.»

 ناشنوایی بی‌درمان 
برای یک موسیقیدان و آهنگساز چه چیزی می‌تواند دردناک‌تر از نشنیدن باشد! بتهوون همیشه زندگی بدشناسی داشت اما این دیگر مصیبتی بزرگ و اندوهی بی‌پایان بود. کم‌شنوایی بتهوون نخستین بار در 28سالگی‌اش آغاز شد. ابتدا برای عیان نشدن این مشکل از ارتباطات اجتماعی و گفت‌وگو با دیگران پرهیز می‌کرد اما شنوایی‌اش روز به روز بیشتر رو به افول گذاشت و نهایتا در 44 سالگی کاملا کر شد. شاید اگر هر فرد دیگری بود با چنین مشکلی، دست از موسیقی می‌کشید اما باید بدانید که بتهوون بهترین آثارش را در دوره ناشنوایی و دوری از اجتماع نوشت و آنها را برای جهانیان به یادگار گذاشت. تا به امروز پژوهشگران نتوانسته‌اند علت دقیق کر شدن بتهوون را اعلام کنند.